محبینیا در یادداشتی مطرح کرد:
بدون دشمن تراشی، امکان حیات سیاسی برای آمریکائیها فراهم نیست
یک نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی در یادداشتی به چالش ها و مشکلات پیش روی دولت جدید آمریکا در دوران پسا ترامپ پرداخت.
جهانبخش محبینیا در یادداشتی که در اختیار ایلنا گذاشت مطرح کرد:
اعلام مواضع جو بایدن رئیس جمهور امریکا در نشست وزارت امور خارجه حاوی نکاتی است که مد نظر دستگاه های دیپلماسی جهان قرار خواهد گرفت و هر کشوری متناسب با منافع ملی آن را آنالیز، مورد تعامل یا تقابل قرار خواهد داد. چه بسا بعضی از کشورها هم که حوصله ی رویارویی ندارند آن را از اصل انکار کنند. بایدن در این حضور وعده های انتخاباتی دموکراتها و آرزوهای چندین ساله به ویژه زوایای مکنون و مکتوم دل خویش را در چهار سال اخیر رونمایی کرد و به شیوهای تحلیل گونه و گفتمانی آینده همکاری امریکا و بقیه دنیا را در سیاست جهانی ترسیم کرد:
۱. بایدن با طرح گزارهی " امریکا در حال برگشت " است، مقابلهای نظری دموکراتها با ترامپ را اعلام نمود. رئیس جمهور سابق امریکا با علم کردن شعار " امریکا باید اول باشد" و با تکیه بر ناسیونالیسم شاید اهمیت مسائل داخلی را به رخ میکشید. به زعم ترامپ سیاست جهانی و نظام بین الدول امکانی برای بهبود پایه های اقتصاد امریکا بود و بیشتر از آن ارزشی برای ارتباطات خارج از مرزهای امریکا قائل نبود.
۲.بایدن همچنین اعلام کرد، دیپلماسی برمیگردد و در مرکز سیاست خارجی واقع میشود. ایدهی سیاست خارجی متکی بر جنگ، هزینههای گزاف و غیر قابل جبرانی را به امریکاییان تحمیل کرد. مذاکره، گفت و گو و دیپلماسی حاصل شیفت پارادایمی در ایالات متحده امریکا است اما سوال اصلی این است اگر امریکاییها به هر دلیلی در پیشبرد دیپلماسی کماکان به غرش توپخانهها و پرواز پهبادها و هواپیماهای جنگی نیاز داشته باشند، چه کار خواهند کرد؟
۳.بدون دشمن تراشی امکان حیات سیاسی برای امریکاییها فراهم نیست. فلذا روسیه و چین طبق معمول نقش دشمن اول را بازی خواهند کرد و از منازعه و مناقشهای بین امریکا و آنها کم نخواهد شد. شاید موضوع مناقشه تغییر یابد و از تجارت و توسعه طلبی به حقوق بشر، آزادی و دموکراسی شیفت پیدا کند. میدان دفاع از ارزشهای لیبرال دموکراسی که جزو برنامههای کمپین انتخاباتی بایدن و کامالا هریس بود بدون شک در مقابلهای با سیستم سیاسی حاکم بر چین و روسیه نمود پیدا خواهد کرد.
۴. عدم اشاره به مناقشهای هستهای ایران ، نشانهی بی اعتنایی بایدن به جمهوری اسلامی ایران نیست بلکه بیانگر حساسیت زیاد مساله است. او گمان میکند نباید بی گدار به آب بزند. ترس او از این است موضوعی را بگوید که دستاویزی برای ایرانیان یا حتی اعراب و صهیونیستها باشد و نتواند سر و ته آن را جمع کند. البته بایدن باید بداند مسالهای ایران تا حد زیادی پیچیده و بغرنج شده است و شاید از دست رفته باشد. چراکه ایران بعد از خرابکاریهای ترامپ آشکارا و با سرعت به سوی شرق تغییر جهت داد و ارتباط چند صد سالهای غربی ها با ایران زمین به زیر لبهی تیز قیچی رفته است. بعید است تا یک دههای آتی و حتی بیشتر از آن این چرخش و تصمیم مورد بازاندیشی قرار گیرد. طیفی از نیروهای سیاسی ایران که آرزوی توفیق ترامپ در انتخابات را داشتند به این خاطر بود که صاحب فرصتی شوند تا به طور کامل از غرب و امریکا ببرند و رابطهی بین ایران و غرب را به فراموشی بین النسلی بکشانند.
۵.بایدن با اعلام مواضع خود دنبال امحا حلقهی وصل ترامپ در سیاست خارجی است و این امر برای ارتجاع عرب و بعضی از گروههای سیاسی خاورمیانه و صهیونیسم آزار دهنده است. آنها هم بعد از این رد پای ترامپ در این معرکه را محو خواهند کرد تا به بایدن آدرس غلط دهند. آیا این امحا شامل تصمیمات نابخردانهی ترامپ در انتقال سفارت امریکا به اورشلیم و بعضی از اقدامات در خاورمیانه هم خواهد شد.
۶. مشکلات اقتصادی فعلی جهان و تلنبار شدن گرفتاریهای اقتصادی جهان به ویژه در خاورمیانه، افریقا و امریکای لاتین در حین کرونا و پساکرونا که بدون شک وحشتناک خواهد بود، بایدن و تیم ایشان را سردرگم نخواهد کرد.