خاتمی در نامه به بانکیمون؛
صدای مدافعان آزادی، عدالت و حقوق بشر شنیده نمیشود
نگذارید و نگذاریم جهان و انسان تحت هیچ عنوانی در معرض هراس، ناامنی و مخاطره باقی بماند. باید از کیان دین، آزادی، عدالت، اخلاق و گفتوگو و صلح به جد دفاع کرد.
حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی در نامه اى بهبان کى مون دبیرکل سازمان ملل متحد ضمن محکوم کردن اقدامات خشونت بار و افراطگرایانه در سراسر جهان به هر نام و با هر مسلک و مرامى خواستار اقدام جدى سازمان ملل متحد و سازمانهاى بینالمللى و خیرخواهان صلحطلب شد.
به گزارش ایلنا، متن کامل این نامه در پى آمده است:
به نام خدا
عالیجناب آقای بان کی مون
دبیرکل محترم سازمان ملل متحد
با احترام و درود
من نیز چون شما و صدها میلیون نفر در سراسر جهان از جنایت تروریستی پاریس و رویدادهای مشابه و نگرانکننده پیش و پس از آنکه نمونهای از آثار شوم و ضدانسانی تروریسم و افراطگرایی در شرق و غرب عالم است، متأثرم و آن را به شدت محکوم میکنم؛ اما از سازمان ملل متحد، سازمانهای بینالمللی، دولتها، نهادهای مدنی، نخبگان و سرآمدان جهان انتظاری فراتر از محکوم کردن این حوادثمیرود.
آقایبان کی مون
در جهان امروز، خشونت و ناامنی و افراط، جهنمی سوزان آفریده است که همه انسانها، پیروان همه مذاهب، همه ملتها و اقوام را در همه جای جهان در کام خود میکشد، اما مسأله این است که آنچه احیاناً به نام مبارزه با ترور و خشونت انجام میگیرد نه تنها راهگشا نیست، بلکه متأسفانه گاه آتش این بلای سهمگین را افروختهتر میکند.
تروریسم و خشونت، نه جنگ دین و آزادی، نه منازعه شرق و غرب و نه مواجهه میان مذاهب و اقوام و ملل که خطری جدید و جدی است که ریشههای گوناگون دارد و باید این ریشهها را خشکاند و جهان را از پرتگاه «افراطیگری» دور کرد.
آقای دبیرکل
در سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی برجهای دوقلوی نیویورک در اثر اقدامی تروریستی و تکاندهنده فروریخت و خطر «تروریسم» که پیش از آن هم وجود داشت، به چشم آمد و جمهوری اسلامی ایران در نخستین لحظات بروز حادثه، آن را محکوم کرد و پیشبرد «گفتوگوی تمدنها» و طرح «ائتلاف برای صلح» را چاره کار دانست، اما در سویی دیگر پنداشته شد با ائتلاف برای «جنگ علیه تروریسم» که پنداشته میشد پرچم آن در دست جریانهایی چون القاعده است، میتوان ریشه این پدیده شوم را کند؟ اما اگر این شیوه پاسخ میداد چرا امروز شاهد گسترش امواج تروریسم در سراسر جهان هستیم و امواجی که نمونهای از آن در پاریس به چشم خورده هر روز ازشرقیترین نقطه عالم تا غربیترین نقطه آن، در عراق و سوریه، در فلسطین و لبنان، در افغانستان و پاکستان، در نیجریه و میانمار و در جای جای عالم خشونت و خون و ترور عرصه را برهمگان از شیعه و سنی و ایزدی و مسیحی و یهودی تا عالم دینی و روشنفکر و سیاستمدار و کودک و پیر و جوان تنگ کرده است!
امروز تنها در خاورمیانه و آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین نیست که امنیت از میان رفته است، بلکه در قلب کشورهای اروپایی و آمریکا نیز هیچکس در امان نیست و بپذیریم که امنیت در جهان به هم پیوسته امروز یا در همه جا برقرار میشود یا هیچ کجا روی امنیت را نمیبیند.
اگر صدای گفتوگو، صلح و مدارا که در لحظهای حساس از تاریخ در سازمان ملل طنین افکند و مورد استقبال همگان قرار گرفت، جدی گرفته میشد و با ریشهیابی امور در جستجوی راهکارهای عملی با ضمانت اجرایی بودیم و سازمان ملل متحد و نهادهای بینالمللی میتوانستند سیاستمداران را وادار به رعایت موازین و ملزومات برقراری صلح کنند و نهادهای مدنی و اندیشمندان و عالمان عالم در این راه گامهای بلندتری بر میداشتند، امروز شاهد چنین وضعیت تلخی نبودیم.
اگر دعوت به «ائتلاف برای صلح بر پایه عدالت» در سال ۲۰۰۱ و پس از تصویب پیشنهاد «گفتوگوی تمدنها» در هیاهوی جنگ و خون و انتقام و لشگرکشی پس از حادثه تروریستی یازده سپتامبر که خونبارتر از آن حادثه هولناک بود، گم نمیشد و اگر نصایح خیرخواهان مبنای تصمیمات بینالمللی قرار میگرفت آیا بازهم شاهد چنین روزهای تلخی بودیم؟
عالیجناب
آیا فکر کردهایم، نه تنها بر پایه تعالیم ادیان و موازین اخلاقی که به اعتبار رهیافتهای علمی و حتی تجارب سیاسی، فقر، محرومیت، سرکوب، اشغال، آوارگی، استبداد و بدتر از همه تحقیر انسان که از سوی حکومتهای فاسد و قدرتهای توسعهطلب بر عالم و آدم تحمیل شده است در پدید آمدن این حوادثشوم چه نقشی دارد؟
اگر به جای مدارا و محبت، نفرت و خشونت و به جای دیگردوستی، دیگرستیزی حاکم شود و آنکه قدرتمندتر است خشونت بیشتری را اعمال و از خشونتورزانی که آنان را همسو با منافع خود میداند، حمایت کند، آیا در دور باطل خشونت و سرکوب و تحقیر از یکسو و ترور و افراطیگری از سوی دیگر گرفتار نخواهیم شد؟
وقتی میلیونها انسان که سرزمینشان اشغال میشود و فریاد مظلومیت و ستمدیدگان و آوارگان در هلهله جنونآمیز اشغالگران سرکوبگر و آدمکش گم شود و بسیاری از قدرتمندان به جای تنبیه متجاوز، مظلوم و آواره را تحقیر کنند، هویتهای مرگبار برساخته میشود و تروریسم بیوطن حتی از میان غربیان سربازگیری میکند. تروریسم، افراطیگری و به حاشیهراندگی نوع خوب و بد ندارد. نباید تبعیضهای وحشتناکی که حاصل اعمال ضابطهها و معیارهای دوگانه است را از نظر دور داشت.
آقای دبیرکل
موسی(ع) پیامبر عزت و مبارزه با فرعونیت است و مسیح(ع) پیامبر محبت و مهربانی و انسانیت و محمد مصطفی(ص) پیامبر رحمت و آزادگی. آیا پرسیدهایم که اشغال و جنایت و سرکوب به نام موسی و تحقیر انسانها و به راهاندازی جنگهای صلیبی جدید به نام عیسی و سربریدن بیگناهان و به بردگی کشاندن زنان و ترور و به خاک و خون کشاندن انسانها به نام محمد که هم جنایت علیه بشریت است و هم اهانت بزرگ به این پیامبران عظیم الشأن؟
آقایبان کی مون
محبت ورزان و مدافعان آزادی و عدالت و حقوق بشر در همه جا و با هر آئین و مشرب و مسلک مخالفان با تبعیض و تحمیل و طرفداران برخورداری همگان از برکات زندگی و حق و حرمت در جهان کم نیستند، ولی صدایشان شنیده نمیشود! باید عملاً به فکر راهکارهایی بود، که این صداها بهتر به گوش برسد. امروز وقت آن است که نهادهای بینالمللی با همه سرآمدان عالم، همه دولتها و همه نهادهای مدنی به علل و عوامل گوناگون پدید آمدن این وضع ناگوار بیاندیشند و منصفانه و واقعبینانه در صدد مبارزه با آن برآیند.
عالیجناب
میدانم که آنچه طی زمانی دراز شکل گرفته است و منجر به تبعیض و بیعدالتی و عقبماندگی ملتها و استقرار نظامات ناعادلانه بینالمللی و نهایتاً تولید خشونت و افراطیگری شده است نه با گفتار و اندرز از میان میرود و نه به سرعت و به یکباره.
میدانم که تعصب و جهالت و کژاندیشی در میان جریانهایی که عقبماندگی و تحقیرشدگی خود را مبدل به نفرت کردهاند و خشونت و ترور را راه استیفای حقوق از دست رفته خود کردهاند و با کمال تأسف بر اندام رفتار زشت و غیر انسانی خود جامه تقدس میپوشانند و از این راه به انسان و ارزشهای متعالی و مقدس خیانت میکنند، با نصیحت خیرخواهان و حتی بیانیه و تظاهرات و راهپیمایی به سادگی دست از جنایت برنمیدارند و نیز میدانم که توسل به زور و خشونت برای نابود کردن این جریانها هم همانگونه که به تجربه نیز ثابت شده است، جز به عمیقتر شدن گرایشهای انحرافی و بسط و گسترش این جریانهای منحط نمیانجامد و حتیگاه سبب مظلوم نشان دادن آنها و جذب و جلب بیشتر تحقیر شدگان به سوی آنان نیز خواهد شد.
میدانم که امواج سهمگین اسلامهراسی که موجب برانگیختن خشم و نفرت بخشهایی از افکار عمومی علیه اسلام و مسلمانان و توجیهکننده هرگونه اهانتی به مقدسات ملتها و اقوام از یک سو و مشروع نشان دادن اقدامهای تجاوزکارانه علیه ملتهای مظلوم، به خصوص مسلمانان از سوی دیگر میشود و نیز غربهراسی که حاصل عدم تفکیک میان جنبههای استعماری سیاستهای غربی در خارج از مرزهای ملی کشورهای غربی با جنبههای تمدنی و فرهنگی مغرب زمین که لااقل دستآوردهای مثبتی برای خود غربیان داشته است میباشد به سادگی و با توصیههای اخلاقی و سیاسی از میان نخواهد رفت. اما نمیتوان از تجارب و تلاشهای عملی نیز غافل ماند. جلب توجه واقعی جهانیان و دست اندرکاران عالم اندیشه و عمل به دور از احساسات، مسؤولیتی جهانی و انسانی است.
ریشهیابی وضعیت و واقعیت تلخی که به صورت خشونت و افراطگرایی، چه از سوی دولتها و چه جریانهای سیاسی و عقیدتی بروز کرده است و تروریسم تنها یکی از جلوههای وحشتناک و ملموس آن است، نخستین گام برای یافتن راهحلی است که اگر ارائه شود بدون تردید مورد اقبال افکار عمومی عالم و نیز همه خیرخواهان صلحطلب و انساندوست قرار خواهد گرفت و اندک اندک موجب انزوای افراطیون و خشونت گرایان و انشاءالله محو آن از صحنه بینالمللی خواهد شد.
به سهم اندک خود پیشنهاد میکنم سازمان ملل متحد با شجاعت در این راه گام بردارد و عالمان و اندیشمندان، روشنفکران، سیاستمداران، دولتها و نهادهای مدنی را برای اقدامی عاجل با هدف تحقق آشتی تاریخی که از اهداف مهم گفتوگوی فرهنگها و تمدنها است در این سو فراخواند. بنیاد گفتوگوی تمدنها نیز آمادگی آن را دارد با بازخوانی تجربه خویش و با مشارکت اندیشمندان خیرخواه و صلح طلب جهان در حد توان خود به بلندتر شدن صدای گفتوگو و صلح و نزدیکتر شدن به جهان عاری از خشونت و افراط کمک کند.
آقای دبیرکل
نگذارید و نگذاریم جهان و انسان تحت هیچ عنوانی در معرض هراس، ناامنی و مخاطره باقی بماند. باید از کیان دین، آزادی، عدالت، اخلاق و گفتوگو و صلح به جد دفاع کرد.
سید محمد خاتمی
مؤسس و رئیس بنیاد بینالمللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها