سید ابوتراب فاضل در گفتوگو با ایلنا:
اصولگرایان برای تعدیل رفتار افراطیون گامهای عملی بردارند
منطق حکم میکند اصولگرایان با خط کشی بین خود و افراطیون منتسب به اصولگرایی٬ در جهت انسجام سیاسی به سمت تعدیل رفتار افراطیون گامهای عملی بردارند. -
یک فعال سیاسی اصلاحطلب با بیان اینکه نارضایتیها و شکاف ایجادشده ناشی از بالارفتن انتظارات و توقعات فرهنگی و سیاسی جامعه که محصول گسترش تحصیلات متوسطه و عالی، افزایش تیراژ مطبوعات، افزایش سازمانهای دولتی و غیر دولتی و ارتباطی بود٬ موجب بروز تحولات اساسی در جامعه شد.
سید ابوتراب فاضل در گفتوگو با خبرنگار ایلنا گفت: همه کسانی که دهه هفتاد خورشیدی را به تجربه یا به کنکاش عالمانه دریافتهاند، گواه این مدعا هستند که روند شکلگیری مطالبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه ایرانی در اواسط دهه هفتاد به ظهور جنبشی منتهی شد که بلاشک در تاریخ انقلاب اسلامی بینظیر بود.
وی افزود: حاملان این جنبش جریان سیاسی موسوم به «چپ» بودند که بعدها عنوان «اصلاح طلبان» را زیبنده خود دیدند. نارضایتیها وشکاف ایجاد شده ناشی از بالارفتن انتظارات وتوقعات فرهنگی و سیاسی جامعه که خودمحصول گسترش تحصیلات متوسطه و عالی، افزایش تیراژ مطبوعات، افزایش سازمانهای دولتی و غیر دولتی و ارتباطی بود، موجب بروز تحولات اساسی در جامعه شد.
فاضل با بیان اینکه نهادهای دولتی و غیر دولتی قادر به پاسخگویی و جواب دادن به این انتظارات و توقعات ایجاد شده نبودند٬ تاکید کرد: در انتخابها و تصمیمها توجهی به نظر و خواستهای انباشت شده در لایههای اجتماعی نمیشد و از سوی دیگر با افزایش دگرگونی در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی بویژه افزایش در نرخ سواد، تعداد مراکز آموزشی، تحول فکری و آگاهیهای سیاسی و اجتماعی شهروندان، مشارکت سیاسی و اجتماعی به تدریج افزایش مییافت و نیاز بود تا آزادیهای اساسی و مشروع به تدریج نهادینه گردد، ولی در عمل مشارکت و آزادیها، حتی در سطح نسبی آن٬ عینیت نیافت و انسداد سیاسی نسبی بر کشور حاکم شد.
این فعال سیاسی اصلاح طلب افزود: این شرایط که در دههٔ سازندگی ایجاد شده بود، معلول تغییر در نیروی انسانی جامعه بود. بر اساس آمار، در دههٔ دوم انقلاب رشد چشمگیری در نرخ باسوادی مردم ایجاد شده بود. در سال ۱۳۷۵ یعنی یک سال مانده به رخداد دوم خرداد٬ باسوادی حدود ۲۰درصد نسبت به سال ۱۳۶۵ افزایش یافته بود و افزایش نرخ باسوادی جمعیت شهرنشین نسبت به روستائیان حدود ۱۶ درصد بود.
مدیرعامل سابق ایلنا در ادامه به رشد دانشجویان و مراکز آموزش عالی اشاره کرد و تصریح کرد: در طی این مدت، رشد کمی دانشجویان، مراکز آموزش عالی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی٬ رشدی بالای چهارصد درصد پیدا کرده بود. به این ترتیب وجود دو میلیون دانشجوی مراکز آموزش عالی پراکنده در سطح کشور، ظهور گروه مرجعی مهم در تحولات جامعهٔ ایران را باعثشد و این امر با خردگرایی رو به رشد جامعه همخوانی و هماهنگی کامل نشان داد و موجب پیروزی جنبش دوم خرداد گردید.
سیدابوتراب فاضل در توضیح روند جامعه ایرانی گفت: این روند طبیعی جامعه ایرانی و البته بالندگی جامعه سیاسی که به تحول درحوزه قدرت سیاسی انجامید، اگرچه میتوانست با درک درست و راهبری عالمانه حاملان آن به سرانجام توسعه یافتگی برسد، اما بواسطه ظهور افراطگرایی سیاسی، موجود ناقصالخلقهای خلق شد که هرچند تاثیر ژرف برجامعه و ساختاربندی قدرت گذاشت ولی نتوانست در قامت یک جنبش رفرمیستی نقشآفرینی کند.
وی ادامه داد: افراطیگری توسط بخشی از حاملان جنبش و همزمان مقاومت بخشی از حاکمیت، آن نیروی عظیم سیاسی اجتماعی را که درون گفتمان انقلاب اسلامی پدید آمده بود را به فرجامی نابسامان دچار کرد. به طوریکه علیرغم پیروزیهای پیدرپی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس ششم و شورای اول، نوار کامیابیها بواسطه عملکرد افراطیون(که ازقضا صدای غالب بودند اگرچه تعداد کثیری نبودند ولی صاحب روزنامه و سایت و تریبون موثر بودند) و مقاومت بخشی ازحاکمیت - که به سختی تن به اصلاح میداد - پاره شد و نه تنها فرجامی خوش برای اصلاحطلبان نداشت بلکه فرآیند توسعه ملی را نیز مخدوش کرد.
فاضل افزود: به زعم بسیاری از پژوهشگران ایجاد فاصله بین «خواست» و «یافت» موجب سرخوردگی مردم از روند اصلاحات شد و به عبارتی اصلاحطلبی به کمارفت. واقعیتی هرچند تلخ اماکاملا عینی.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در خصوص تاثیر رادیکالیسم و افراط بر جریان اصلاحات و فضای سیاسی گفت: البته صدای بلند افراطیون با آنچه درجهت اصلاح امور توسط دولت برآمده از اصلاحطلبی صورت میگرفت٬ کاملا تفاوت داشت ولی این صدا بواسطه تاثیرگذاری روی فضای عمومی جامعه به مخالفان که از قضا درک درستی از رقابت ساسی سالم در چارچوب ملاحظات دموکراتیک نداشتند، فرصت داد تا با توسل به شیوههای غیرمتعارف رقیب را از میدان بدرکنند و روند سیاسی اصلاحطلبی در جامعه را متوقف کنند.
وی تصریح کرد: تجربهای که به حذف نیمبند اصلاحطلبان در جامعه سیاسی و یکهتازی اصولگرایان منجر شد. فرآیندی که متاسفانه بازی سیاست را بدون وجود رقیب٬ یعنی حذف مهمترین انگاره دموکراسی توجیه میکرد و نهایتا به ظهور دولت احمدینژاد منتهی شد که نه تنها به رقابت سیاسی و اخلاق نسبت به رقیبان پایبند نبود بلکه به رفیقان سیاسی خود نیز اعتقادی نداشت و آن شدکه همه دیدند و تجربه کردند.
فاضل گفت: قابل پیشبینی بود کسانی که در انتخابات خردادماه ۹۲ به یکباره در رقابت سیاسی میدان را به حریف واگذار کرده و نامزد اصولگرا را بر کرسی ریاستجمهوری ندیدند، بنای ناسازگاری با دولت منتخب را در دستور کار قرار دهند. اما منتقدان تندرو میدان سیاست را به دست گرفته و با هجمه شدید به دولت رفتارهایی را نشان دادند که چند خصیصه مهم را یدک میکشید: اولا قایل به قواعد بازی سیاست نبودند ثانیا اخلاق را بهعنوان یک گزاره مبهم و گمشده در رقابتهای سیاسی فرض کردند و ثالثا منافع باندی و فردی خود را به منافع ملی ترجیح میدادند. این شرایط به واسطه امکان استفاده از تریبونهای عمومی و فضای رسانهای، موجب گردید تافضای مبهمی برجامعه سیاسی حکمفرما شود و موجبات ظهور افراطگرایانی را بدهد که به جز خصایص فوق٬ عامدا یا سهوا در جهت حذف انگارههای دموکراتیک در رقابتهای سیاسی تلاش کنند.
وی تصریح کرد: این وضعیت از آنجا که به نام اصولگرایی و در قامت مخالفت با دولت مستقر و به عبارتی توسط شکستخوردگان انتخابات گذشته انجام میشود، مسلما موجب میشود اصولگرایان قائل به قواعد رقابت سیاسی٬ فرصت بروز رفتارهای عقلانی را نداشته و حتی تلاشهای بخشی از عقلای آنها در ایجاد همگرایی سیاسی بین نیروهای موثر نیز به سرعت توسط تندروها وتو میشود؛ مانند آنچه که در خصوص خبر دیدار آقایان ناطق نوری و لاریجانی توسط افراطیون صورت گرفت. تندروها که به زعم بخش وسیعی از جامعه سیاسی نماینده غیررسمی جریان اصولگرا هستند٬ با اتخاذ رویکردهای حذفی و مخالفخوانی با آنچه توسط دولت انجام میشود قایل بر این نظرند که با این تاکتیک میتوانند فضای روانی جامعه را به دست گرفته و باز هم شرایط را به نفع خود تغییر دهند. اینکه آیا در این طریق موفق میشوند یا نه٬ موضوع این مقال نیست، آنچه مهم است اینکه رفتارشان موجب حذف یک جریان سیاسی ولاجرم حذف «رقابت سیاسی» به مفهوم عام میشود و زمینه را برای ظهور دولتهایی فراهم میکند که نه تنها به «اصولگرایی» و «اصلاح طلبی» اعتقاد ندارند، بلکه رویکرد کلی آنها کشور را وارد فاز «ضدتوسعه» میکند و لطمات سهمگینی را وارد میسازد.
فاضل با بیان اینکه گذشته را میتوان به مانند چراغی تصور کرد که آینده را پیشبینیپذیر میکند؛ افزود: تجربه آنچه در دهه هفتاد میتوانست به بالندگی جامعه سیاسی منجرشد و در اواخر دهه هشتاد همان جریان پویا٬ به رخوت و رکود سیاسی - اقتصادی جامعه انجامید را باید بسان چراغی راهگشا پنداشت که مانع رخداد تجربه گذشته شود.
وی ادامه داد: رشد افراطگرایی اینبار در اردوگاه اصولگرایان که تجربه تلخ شکست در انتخابات ۹۲ را در پیش روی خود دارند و از سوی دیگر فریاد افراطیون این جریان سیاسی٬ که البته پیچیدهتر و منسجمتر از همکیشان خود در دهه هفتاد در جناح مقابل عمل میکنند و صدای بلندی که از آنها به گوش میرسد و ساز ناکوکی که خلاف خواست عمومی جامعه مینوازند، موجب میشود به عنوان یک ناظر بیرونی٬ نگران جریان اصیل اصولگرایی باشیم.
مدیرعامل سابق ایلنا تصریح کرد: از این باب که اولا هژمون یک گروه سیاسی خاص بر کشور – چه اصولگرا و چه اصلاحطلب – موجب رشد گروههای بیهویت سیاسی میشود که به هیچ کدام از اصول فکری، اعتقادی، اخلاقی و سیاسی جامعه پایبند نیستند و ثانیا به حذف انگارههای دموکراتیک٬ مانند رقابت سیاسی میانجامد که این مهم مخل توسعه ملی و گسترش مردمسالاری میباشد و ثالثا در جامعه بدون حزب و سیال سیاسی ما٬ به افراطیگری و پوپولیسم دامن میزند که در این صورت باید از خردگرایی در تصمیمات فاصله گرفت و منتظر ضربه کاری به فرآیند توسعه ملی بود.
سیدابوتراب فاضل در پایان به دهه هشتاد اشاره کرد و گفت: این اتفاق مانند آنچه در اواسط دهه هشتاد تا اوایل دهه نود شمسی به جامعه وارد شد و به آن آسیب جدی وارد کرد٬ خواهد بود. لذا منطق حکم میکند اصولگرایان با خط کشی بین خود و افراطیون منتسب به اصولگرایی٬ در جهت انسجام سیاسی به سمت تعدیل رفتار افراطیون گامهای عملی بردارند.