ایلنا بررسی می کند:
نشست وحدت اصولگرایان بر چه محوری است
سه گانه احمدی نژاد - جبهه پیروان - جبهه پایداری، سه گانه حضور در انتخابات مجلس و اساسا ادامه فعالیت سیاسی در جریان اصولگرا هستند که هر کدام راهی جدا از دیگری انتخاب کرده اند. با چنین شرایطی به نظر می رسد اصولگرایان بیش از آنکه در فکر چگونگی حضور اصلاح طلبان باشند، باید به دنبال یافتن راهی برای ترمیم شکاف های سیاسی خود باشند.
«ما برای ائتلاف در انتخابات مجلس حجت شرعی نداریم و حاضر نیستیم ائتلاف کنیم. هر جریان به تشخیص خود عمل کند، همان است اما در انتخابات مجلس خبرگان با اصولگرایان ائتلاف می کنیم و حرفی هم نداریم.» این گونه نظرات فقهی و سیاسی ادامه دار آیت الله مصباح، در غیبت آیت الله مهدوی کنی، باعثایجاد جریانی بود که تقریبا از هر گونه ائتلاف با جناح راست پرهیز می کند. آغاز انشعاب جدی و حداکثری اصولگرایان در کنار ظهور احمدی نژاد، این جریان را از لحاظ محوریت در انتخابات آتی به سه شاخه متفاوت تقسیم میکند.
۱- جبهه پیروان خط امام و رهبری
به گزارش ایلنا، از جمعیت موتلفه تا جامعه اسلامی مهندسین و جمعیت ایثارگران و نواندیشان اسلامی و دیگر احزاب و تشکل های رسمی اصولگرا در جبهه پیروان می گنجند. جبهه پیروان بدنه اصلی اصولگرایی است و در انتخابات مجلس همواره به محوریت مجمع محققین و مدرسین قم و همچنین جامعه روحانیت مبارز جامعتین وفادار بوده است؛ چه آن زمان که حبیب الله عسگراولادی دبیرکل آن بود چه اکنون که محمدرضا باهنر دبیری آن را ولو با تغییراتی در منش سیاسی و جناحی بر عهده دارد.
جبهه پیروان در انتخابات مجلس محوریت جامعتین را پذیرفت که بعدتر کمال سجادی سخنگوی این جبهه در گفت وگویی با ایلنا ضمن تاکید بر اجتناب از هرگونه شخصیت محوری در جناح اصولگرا، به صراحت محوریت جبهه پایداری و آیتالله مصباح در جریان اصولگرایی را رد کرد و به دنبال آن با حمایت سایر اعضای ریش سپید جبهه پیروان، فرزندان آیت الله مصباح یزدی را از قلب اردوگاه اصولگرایی بیرون رانده شدند. واقعه ای که سبب شد چند قطبی غیر متوازن در جناح محافظه کاران ایجاد کند؛ در یک طرف قدرت و نفوذ؛ در طرف مقابل مقبولیت اصولگرایی؛ تا در عین جدایی و فاصله همچنان نیاز بین طرفین باقی بماند. تا جایی که محمدرضا باهنر دبیر کل جبهه پیروان با علم بر همین نیاز و الزام به اعلام می کند: «ما به یک نیاز جامع با همه نیازمندیم که در این مسیر اگر به ۱۰۰ نرسیم، ۷۰ هم خوب است.»
در جبهه پیروان باهنر در آرزوی کرسی های بیشتر و به تبع آن قدرت جدی تر در مجلس، از اتحاد با هیچ کسی باک ندارد و گروه دیگر در جبهه پیروان معتقدند وسیله رسیدن به هدف را توجیه نمی کند. ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا در تفسیر آن به ایلنا میگوید: «اصولگرایان نگران تکرار اتفاقات دولت نهم و دهم بوده و دوست ندارند دوباره آن تخلفات، بی قانونیها و اشتباهات مدیریتی تجدید شود. در واقع آنان نمی خواهند که نام خود را نزد مردم خدشه دار کنند و به یک کلام اصولگرایان دوست ندارند هزینه اشتباهات دیگران را بدهند.»
۲) جبهه پایداری
از همان ابتدا که خبر تشکیل جبهه پایداری با عکس چهره های خوشحال و خندان آن، که گرد آیت الله مصباح حلقه زده بودند، منتشر شد، اساس آن بر مدار اختلاف بود. حضور جبهه پایداری در انتخابات مجلس نهم علیرغم تلاش گسترده جبهه متحد اصولگرایان برای وحدت، کاملا جداگانه و مستقل بود. همین اقدام جبهه پایداری کافی بود تا اصولگرایان بنا به دلایلی مانند سهمخواهیهای گسترده جبهه نوپای پایداری، از پذیرش نماینده این جبهه در جلسات خود سر باز بزنند تا از این پس اتحاد اصولگرایان بدون حضور نماینده جبهه پایداری شکل بگیرد.
در همان جلسه نخست همایش، مصباح آب سردی بر سر سایر اصولگرایان ریخت و گفت: «برخی تصور نکنند هر کجا عنوان وحدت مطرح بود، دیگر نمیتوان حرفی روی آن زد و همه باید خود را تسلیم آن کنند بلکه باید دید هدف از وحدت چیست و وحدت برای چه؟»
صادق محصولی نیز به عنوان دیگر سخنران همان جلسه، شروطی برای وحدت برشمرد که عدم ایجاد آن به مراتب عاقلانه تر و بی دردسرتر می نمود و با بیان «وحدت اصولگرایان در نظر اعضای جبهه پایداری به خودی خود اتفاق مبارکی نیست که برای تحقق آن، ویژگیهای خود و اختلافات با دیگران را نادیده بگیرند.»، جمله ناتمام آیت الله را کامل کرد تا نتوان برای وحدت اصولگرایان شروع دوباره ای متصور بود. پایداریها با تمام اختلافاتشان با اصولگرایان توانستند تعداد قابل توجهی از اعضای خود را به مجلس بفرستند؛ اعضایی که از همان ابتدا مهمترین دغدغه شان پایین کشیدن علی لاریجانی از کرسی ریاست مجلس بود. بدین ترتیب حضور قابل توجه پایداری در مجلس عامل تعیین کننده ای شد تا موج های بیشتری درست کند. با اینهمه جریان سازی جبهه پایداری در کنار اختلاف افکنی اش، پا به پا حرکت می کند. طبیعی است اصولگرایان بیش از آنکه در فکر جریان سازی های جبهه پایداری باشند، دغدغه ایجاد اختلاف توسط این جبهه را دارند. کما آنکه اصولگرایان خود بهتر می دانند جریان سازی جبهه پایداری بیش از آن که معلول باشد، علت است، و این چهره هایی همچون حدادعادل و محمدرضا باهنر یا جمعیت ایثارگران است که در پشت به بازیگردانی مشغول هستند.
حمیدرضا ترقی در گفت وگویی با ایلنا اظهار کرده است: «موتلفه به عنوان حزبی قدیمی حمایتی از تندروها نخواهند داشت و در کل هم حمایت خاصی از جبهه پایداری وجود ندارد. آنچه هم در جریان استیضاح رخ داده این بوده که در جمع استیضاح کننده، هم چهره های جبهه پایداری حضور داشته اند، هم سایر اصولگرایان. ۱۴۵ نفر به استیضاح وزیر علوم رای مثبت دادند. مگر چند نفر از این تعداد عضو جبهه پایداری هستند. بنابراین ممکن است مواضع و نقاط مشترکی وجود داشته باشد و به خاطر آن از جبهه پایدرای حمایت کنیم.»
حرف های ترقی در کنار دیگر تغییر نگرش های و اختلاف نظرات درون جریانی پایداری بیشتر جلب توجه می کند. مرتضی آقا تهرانی در اقدامی بی سابقه به جای حامی قدیم جبهه پایداری، آیت الله مصباح به دیدار آیت الله یزدی می رود و از این افتخار می گوید که در مورد سازوکار وحدت از آیت الله یزدی نظر بخواهند و در عین حال جلسات هفتگی با گروههای اصولگرا سخن می گوید. همه این اتفاقات در حالی است که از آیت الله مصباح یزدی و روابط قدیمی نامی به میان نمی آید.
۳) وابستگان محمود احمدی نژاد
جریان سوم اصولگرایی با مرکزیت محمود احمدی نژاد است که به طورکلی اصولگرایی را به عنوان یک ساختار و نهاد سیاسی دارای وزن نمی داند و عمر آن را پایان یافته می خواند. بدیهی است جریانی که وزن خاصی برای اصولگرایی قائل نیست، برای محوریت آن نیز مقامی قائل نیست. بدین ترتیب جریان وابسته به محمود احمدی نژاد که چهره هایی چون مهدی کلهر، علی اکبرجوانفکر و مجتبی ثمره هاشمی در مرکز آن هستند، تکلیف خودشان را با جلسات وحدت اصولگرایان مشخص کرده اند. این جریان نوظهور که به سبب سریال تخلفات و اشتباهات بر جای مانده طی هشت سال گذشته، جایگاه مردمی متزلزلی را برای خود رقم زده است. حالا باید بیش از هر جریان دیگری در هر زمانی گام های آهسته و البته پیوسته و صد البته محتاطانه را بردارد. ادعایی که در سکوت معنادار و بلند مدت نزدیکان احمدی نژاد بیشتر رنگ می بازد؛ حمیدرضا حاج بابایی، یکی از وزرای احمدی نژاد در توصیف تحرکات یاران احمدی نژاد در اردوگاه اصولگرایان به ایلنا می گوید: «تعدادی از وزرای آقای احمدی نژاد به عضویت شورای مرکزی نشست همگرایی اصولگرایان در آمده اند که در عین حال همین وزرا جلساتی با محوریت آقای احمدی نژاد برگزار می کنند.»
اما فراتر از این اظهارنظر و فراتر از این تحرکات مهمترین معمایی که برای بازگشت جریان احمدی نژاد در صحنه رقابت های سیاسی مطرح است، به نفوذ دوباره آنان بین اصولگرایان مربوط می شود. این نفوذ اکنون در بهترین حالت به برخی جریان های تندرو اصولگرایی و همچنین برخی چهره های طرد شده محدود شده که تنها گزینه های انگشت شماری را بر سر راه او باقی می گذارد. با این اوصاف همچنان در توصیف حرکات آتی این جریان به سبب فاصله زمانی موجود در انتخابات نمی توان اظهار نظر قاطعانه ارائه داد. اما آنچه مسلم است احمدی نژاد و حامیان او، ماندن در عرصه سیاست را مشروط به فعالیت مجدد خود می دانند. فعالیتی که می تواند خواه جریانی و انتخاباتی یا خواه اظهار نظر تند یا افشاگرایانه باشد.
موخره
بدین ترتیب سه گانه احمدی نژاد - جبهه پیروان - جبهه پایداری، سه گانه حضور در انتخابات مجلس و اساسا ادامه فعالیت سیاسی در جریان اصولگرا هستند که هر کدام راهی جدا از دیگری انتخاب کرده اند. با چنین شرایطی به نظر می رسد اصولگرایان بیش از آنکه در فکر چگونگی حضور اصلاح طلبان باشند، باید به دنبال یافتن راهی برای ترمیم شکاف های سیاسی خود باشند.