آیتالله موسوی تبریزی در گفتوگو با ایلنا:
اوایل انقلاب مردم به خاطر امام(ره) حجاب را رعایت میکردند / لاجوردی گشت مبارزه با منکرات را راه انداخت
حفظ حجاب زنان بالاخره در سال ۶۱ با گفتار آیت الله هاشمی و بنده و سایر دوستان بدون زور و اجبار عملیاتی شد. حتی به نظر من وضعیت حجاب از امروز هم بهتر شد، چون مردم، انقلاب و روحانیون را باور داشتند / چیزی که ما از اسلام یاد گرفتیم این است که هیچ کاری با اجبار ارزش ندارد / لاجوردی داستان انقلاب یک گشت مبارزه با منکرات راه انداخت که موقتی بود و تنها به تذکر ختم می شد و در آن زندان و شلاق وجود نداشت.
حسن روحانی رییسجمهور امروز در سخنانی اعلام کرد که راه حل مشکل حجاب " ون " نیست اینها سخیف کردن موازین اسلام است، در همین رابطه با آیتالله موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب در زمان امام(ره) درباره این مساله به گفتوگو پرداختیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، متن این گفتوگو به این شرح است:
حسن روحانی رییسجمهور امروز در سخنانی اعلام کرد که راه حل مشکل حجاب " ون " نیست اینها سخیف کردن موازین اسلام است، نظر شما دراین خصوص چیست؟
متاسفانه در سال های اخیر، مسائل سیاسی و جانبداری از گروه های سیاسی خاص، حتی در فهم دین و اجرای آن، بر برخی حاکم شده است. اصلا وقتی ما برای هدفی بزرگی پیش می رویم، قطعا اهداف کوچک را باید در کنار آن به شکل تدریجی عملی کنیم تا اعتقادات مردم را افزایش دهیم. مثلا حضرت محمد(ص)، تا ۱۰ سال پس از زمانی که پیامبر بود بحثی در مورد حجاب نداشت؛ حتی آیه حجاب هم در آن دوران هنوز نازل نشده بود و یا اگر نازل شده بود، پیامبر هنوز مامور ابلاغ آن قرار نگرفته بود؛ در مورد آیات مربوط به ربا و شرب خمر هم همینطور بود. حتی در روایات داریم که برخی احکام را امام زمان(عج) پس از ظهور اجرایی می کنند؛ چراکه مصلحت بر گفتن آن نبوده است؛ به طور کلی هم به مرور زمان، انبیا هرآنچه را که برای جامعه مصلحت بوده بیان کردند. این مصلحت بینی، در تبلیغ و تربیت دینی، مساله مهمی است. و این که مثلا بحثخمس و سهم امام دادن واجب است، از زمان امام باقر و امام صادق به این طرف اعلام شده، در حالی که آیه اصلی آن در قرآن هست ولی ظاهرش در رابطه با غنایم جنگی بوده، اما در رابطه با کسب و کار هم مسئله خمس و سهم امام آمده است. به هر حال احکام اسلام به صورت تدریجی بیان شده چراکه بر اساس مصالح انسان است.
چگونه حجاب در کشورمان اجباری شد؟
از اوایل پیروزی انقلاب و بویژه از زمانی که امام وارد کشور شدند، زنان و دخترانی بودند که پیش از آن بی حجاب بودند و به خاطر امام حجاب خود را رعایت می کردند. امام همه دل ها را شیفته خود کرده بود. ما حتی یک بار هم نمی بینیم که امام در مورد زنان گفته باشد که باید حتما حجاب داشته باشند البته ایشان همواره تاکید داشتند که باید احکام شرعی را رعایت کرد و کلیات را میفرمودند.
پس از پیروزی انقلاب تا اواخر سال ۱۳۶۰ یعنی حدود ۳ سال تمام، صحبت از اجباری کردن حجاب نشد؛ جز در زمان شهید رجایی، که آن هم فقط در خصوص ادارات بود که حتی منجر به تظاهرات کارمندان بی حجاب ادارات شد که هیچ یک از آنها هم دستگیر نشدند و کسی با آنها کاری نداشت باز هم امام دستوری برای برخورد با این عده صادر نکردند.
اواخر سال ۱۳۶۰ که بنده دادستان کل انقلاب بودم صحبتی در میان مسئولین شد؛ در جلسه ای که آیت الله هاشمی، مهندس میرحسین موسوی و بنده و سایر مسئولین سپاه بودند پیشنهادی در مورد مساله حجاب مورد بررسی قرار گرفت؛ به طور مثال قرار شد آیت الله هاشمی در خطبه های نماز جمعه در خصوص حجاب برای مردم صحبت کند و بنده هم اطلاعیه ای بدهم؛ بر این مبنا که چون بی حجابی مظهری از رضاشاه بوده افراد بیایند به احترام انقلاب حجاب خود را رعایت کنند. البته در آن زمان آقای لاجوردی داستان انقلاب تهران بود و یک گشت مبارزه با منکرات راه انداخت که موقتی بود و تنها به تذکر ختم می شد و در آن زندان و شلاق وجود نداشت.
باز هم تاکید می کنم که امام هیچگاه چنین دستوری را ندادند؛ خود ما مسئولین تصمیم گرفتیم که با صحبت و گفتار مردم را ترغیب به حجاب کنیم.
البته در تبریز در سال ۱۳۵۹ یک عده جوان نزد شهید مدنی رفته بودند و یک اجازه لفظی از وی گرفته بودند که تا اقدامات و تحرکاتی را در خیابان ها بر علیه بی حجابی انجام دهند و متاسفانه تندروی کردند و مثلا گاهی به صورت بی حجاب ها رنگ می پاشیدند؛ در آن زمان من قاضی شرع تبریز بودم و اعلام کردم که باید در نماز جمعه در این مورد صحبت شود. در آن نماز جمعه بنده اعلام کردم که کار این عده بسیار خلاف شرع و قانون است و اگر دوباره تکرار شود علاوه بر دستگیری این افراد، زندان نیز در انتظار آنها خواهد بود؛ اما در همان روز خطاب به زنان گفتم که بی حجابی یک موضوع عارضی در کشور است که رضاخان با اجبار آورده است و هم اکنون بی حجاب ماندن تابلویی برای تبلیغ رضاخان است. و خواهش کردم که خود خانم ها حجاب را هرطور که صلاح می دانند رعایت کنند؛ از فردای همان روز دیگر ما خانم بی حجاب در تبریز نداشتیم.
یا جالب است یادآوری کنم که خانه ای که من در تهران اجاره کرده بودم دیوار به دیوار دفتر امام و حاج احمد خمینی بود؛ همسر صاحب خانه بنده، خانم بی حجابی بود؛ ایشان کارمند وزارت خارجه زمان شاه بود و حتی دفتر امام هم از آنها اجاره شده بود؛ وی همواره در کنار دفتر امام رفت و آمد داشت، اما حتی حفاظت بیت امام هم با او برخوردی نداشتند.
حفظ حجاب زنان بالاخره در سال ۶۱ با گفتار آیت الله هاشمی و بنده و سایر دوستان بدون زور و اجبار عملیاتی شد. حتی به نظر من وضعیت حجاب از امروز هم بهتر شد، چون مردم، انقلاب و روحانیون را باور داشتند.
به نظر شما چرا امروز با بدحجابی مواجه شدهایم به گونهای که علیرغم درگیرشدن نهادهای فرهنگی و حتی انتظامی این دغدغه همچنان وجود دارد؟
اگر الان با مشکل بد حجابی مواجه هستیم و اگر بررسی کنیم این مساله میان خانواده شهدا، روحانیون و مسئولان کشور هم وجود دارد و اینطور نیست که بدحجابی فقط مختص مردم عادی و یا فقط مخصوصا دشمنان انقلاب باشد. این مساله به این دلیل است که ایمان و اعتقاد مردم به این مساله ضعیف شده است که این مقدار عمده اش به ما بازمی گردد که نتوانستهایم دین را درست معرفی کنیم. یا مثلا امام(رض) وقتی شنید که در دانشگاه پرده ای کشیدند تا خانم ها و آقایان را به این وسیله از هم جدا کنند فرمودند که این کار غلط است. وقتی آقای روحانی می گوید که نمی توان با زور کسی را به بهشت برد معنایش این است که باید با دلیل و برهان و منطق، با مردم برخورد کرد تا مثلا آن ها با ایمان و اعتقاد واقعی حجاب خود را حفظ کنند و واقعا هم حجاب با ایمان ارزش دارد؛ چادر به تنهایی ایمان نمی اورد؛ آنچه موجب ایمان می شود اعتقاد واقعی است؛ قطعا اگر ما درست عمل کنیم، همانطور که مردم به نماز و روزه اعتقاد دارند، به حجاب هم اعتقاد خواهند داشت.
نظرتان در مورد این اظهارات آقای روحانی که به زور نمی توان کسی را به بهشت فرستاد، چیست؟
این مساله نه تنها از ویژگی های دولت مطلوب است، بلکه در قرآن هم خطاب به پیامبر آمده است؛ برخی ممکن است بپرسند پس در این میان ولایت فقیه چه می شود؟ باید گفت ولایت فقیه این است که ما حکومت اسلامی را به گونه ای پیش ببریم که ایمان مردم تقویت شود. ولایت فقیه یعنی اینکه دشمنی مردم با دین را از بین ببریم و جلوی خودخواهی ها را بگیریم و نگذاریم برخی به نام دین هر کاری که خلاف شرع است انجام بدهند و با ندانم کاری، فقر و بدبختی را به آنها تحمیل کنند.
مثلا نباید به نام دین به نیمی از افراد که برای انتخاباتی کاندیدا می شوند، بگوییم شما التزامی به اسلام ندارید، چراکه در اینصورت مردم از اصل دین سرد می شوند و به اصل دین شک پیدا می کنند و می گویند اگر این دین است این عین ظلم و خیانت و تحمیل و اجبار است؛ قطعا اگر ما خودمان را درست کنیم مردم هم به دنبال ما می آیند. ما با عمل خود می توانیم، راه بهشت را به مردم نشان دهیم و آنها را به این راه تشویق کنیم.
در خصوص بهشت فرستادن شلاقی مردم هم باید گفت که نه تنها چنین چیزی امکان ندارد، بلکه خدا هم نمی پذیرد که کسی مردم را به زور شلاق به بهشت دعوت کند؛ این عین نماز با ریا است؛ کسانی که با ریا به نماز خواندن اقدام می کنند، بدانند که ثوابی کسب نکردند. چیزی که ما از اسلام یاد گرفتیم این است که هیچ کاری با اجبار ارزش ندارد.