خباز در گفتوگو با ایلنا:
جوانان امروز به دلیل نگرانی از آیندهشان، حاضر به فعالیت سیاسی نیستند/ دستگاههای حاکمیتی باید میدان را برای فعالیت سیاسی نسل جوان باز کنند
یک فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: اگر ما احساس میکنیم که جوانان ما باید نسبت به کشورشان احساس مسئولیت کنند، باید به آنها میدان دهیم و بدون میدان دادن به جوانان روز به روز این رخوت، سستی و خمودگی جوانان ما بیشتر حاکم خواهد شد.
محمدرضا خباز فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، در پاسخ به این سوال که این روزها چقدر لازم است تا از جوانان اصلاحطلب در بازتولید اندیشههای اصلاحطلبانه استفاده شود، گفت: امیر المومنین علی (ع) در نهج البلاغه میفرمایند یکی از نشانههای حاکمیت و حمکرانی خوب این است که از تجارب افراد تجربهدار، متبحر و مجرب استفاده کنند و همچنین در میدان عمل نیز، از جوانان برای پیاده کردن آن تجربیات هم استفاده کنند. یعنی از فکر و اندیشه افراد با تجربه که عمری را سپری کردند و تجربیاتی را به دست آوردند استفاده کنیم به همراه جوانان پر تلاشی که آمادگی این را دارند که از اندیشههای افراد با تجربه استفاده کنند.
وی افزود: معنای این حرف این نیست که در بازسازی اندیشه اصلاحطلبی، نباید از جوانان استفاده کرد بلکه، معنای حرف این است که میتوان از نسل جوان، هم در اندیشه و هم اجرا استفاده کرد. البته شرایط دیگری هم دخالت دارد؛ نه مثل دولت فعلی که فقط صرف جوانی و عضویت در گروه سیاسی خود بودن به آنها توجه کرده و دیگر به تبحر، تجربه و خرد جمعی توجه ندارد. پس میشود از نسل جوان استفاده کرد، مشروط بر اینکه، جوانانی که میخواهند مسئولیتی را بر عهده بگیرند، باید تخصص آن را داشته باشند و در میدان عمل هم دارای تجربیاتی باشند که این موضوع بتواند آنها را در انجام وظیفه محوله موفق بدارد.
خباز در پاسخ به این سوال که آیا امروز در جریان اصلاحطلب، جوانانی وجود دارند که بتوانند جایگزین شخصیتهای اصلاحطلب با تجربه امروز شوند یا خیر گفت: جوانان اصلاحطلب وجود دارند. به طور مثال، در حزب اعتماد ملی اگر اولین اعضای شورای مرکزی این حزب را با اعضای شورای مرکزی فعلی مقایسه کنید، میبینید رنج سنی آنها بین ۳۰ تا ۴۰ سال بوده و گرایش به جوانان فراوان است. اما اینکه این جوانان بتوانند جای اصلاحطلبان نسل اول انقلاب را بگیرند، اول به خودشان و دوم به تصمیمات حاکمیت بستگی دارد.
این فعال سیاسی تصریح کرد: در نکته اول اینکه به خودشان ارتباط دارد یعنی باید تلاش کنند، اندوختههای علمی خود را بالا ببرند، مبارزات نفسانی را در درون خود آغاز کنند و کسی که قرار است در مسئولیتهای عالی کشور حضور داشته باشد از امروز به فکر نفس خود بوده، مجاهدت کرده و ارتباط با خدا را بیشتر کند، نوع دوستی و مردم دوستی را افزایش دهد.
وی افزود: در بخش دوم آنچه به حاکمیت ارتباط دارد این است که اجازه دهد جوانان فعالیت کرده و اظهارنظر کنند. یعنی اجازه آزادی بیان و اندیشه را صادر کند تا آنها بتوانند در حد توان از آن استفاده کرده و از بیان اعتقادات و نظراتشان هراسی نداشته باشند. به طور خلاصه میدان را برای فعالیت جوانان باز کنند. اگر به دانشگاهها نگاه کنید، یک رخوت و سستی بر دانشگاهها حاکم است چون جوانان حاضر به فعالیت سیاسی نیستند و از پروندهسازی و اینکه آیندهشان به خطر بیفتد، میترسند. بنابراین این وظیفه حاکمیت است که بر اساس آموزههای دینی و قانون اساسی میدان را برای فعالیت نسل جوان و انتقاد از خود آماده کند و جوانان نیز از نقد کردن هراسی نداشته باشند.
خباز تصریح کرد: پس از نظر فیزیکی شرایط حضور جوانان فراهم است اما از نظر معنوی برای اینکه بتوانند جای فعالان سیاسی نسل اول انقلاب را بگیرند به تلاش و اجازه نهادهای حاکمیتی بستگی دارد که به نظر من مورد دوم امروز کمتر مشاهده میشود. ما انتظار داریم به نسل جوان اجازه دهند که آنها بتوانند مسئولان را نقد کنند. نقد کردن به نفع مدیران ارشد کشور بوده و میتواند به نفع کسی باشد که کار نقد را انجام میدهد. چون این کار نوعی تمرین و ممارست برای پذیرش مسئولیتهای آینده خواهد بود.
خباز در پاسخ به این سوال که چه راهکاری وجود دارد تا جوانان اصلاحطلب بتوانند فراگیرتر از گذشته فعالیت خود را انجام دهند، گفت: باید حاکمیت، دستگاههای امنیتی و قوه قضاییه این موضوع را بخواهند. این نهادها باید با تمام وجود وارد صحنه شده به جوانان اجازه نقد دهند، آنها را تشویق کرده و به بهترین نقد مدال بدهند. نه اینکه وقتی کسی مسالهای را افشا کرد، فرد متخلف در جامعه زندگی کند و کسی که آن موضوع را افشا کرد، به زندان محکوم شود. در این وضعیت جوانان چه طور جرائت داشته باشند وارد میدان شوند؟ رفتار امروز دستگاههای حاکمیتی و نظارتی باید به شکلی باشد که میدان را برای فعالیت سیاسی نسل جوان باز کنند.
وی افزود: شما امروز یک حالت رخوت، سستی و بی خبری را در دانشگاهها میبینید. یعنی برخی دانشجویان درس میخوانند تا بعد از فارغالتحصیلی از کشور خارج شوند یا بعد از اخذ مدرک دانشگاهی شغلی پیدا کرده، خانوادهای تشکیل دهند و زندگی عادی و معمولی داشته باشند. بنابراین دیگر آن مسئولیت اجتماعی که ما قبلا داشتیم که دانشگاه پرچمدار آزادیخواهی بود و وقتی نسل جوان وارد صحنه میشدند قوت قلبی برای میانسالان بود، امروز دیگر چنین چیزی مشاهده نمیشود. بنابراین اگر ما احساس میکنیم که جوانان ما باید نسبت به کشورشان احساس مسئولیت کنند، باید به آنها میدان دهیم و بدون میدان دادن به جوانان روز به روز این رخوت، سستی و خمودگی جوانان ما بیشتر حاکم خواهد شد.