یادداشت محمد جواد ظریف:
هدف سیاست خارجی ایران چیست
مواضع عملگرایانه روحانی در مورد موضوعات خارجی و داخلی برای رأی دهندگان ایرانی اطمینان بخش بود. مبارزه انتخاباتی روحانی در چند زمینه کلیدی از پلاتفرم رقبایش متمایز بود: تحلیل روشن او از وضعیت جاری در ایران؛ تبیین روشن و بی ابهام او از چالش های عمده فراروی جامعه و حکومت؛ و رویکرد صادقانه و صریح او در قبال مشکلات و راه حلهای ممکن. بدین ترتیب روحانی توانست بخشهای سرخورده جمعیت کشور را در خلال روزهای پایانی مبارزات انتخاباتی در راستای علاقه جدّی به انتخابات و نهایتاً مشارکت در یک رأی گیری ملّی بسیج نماید.
وزیر امور خارجه کشورمان طی یادداشتی به تشریح و تبیین سیاست خارجی کشورمان در دولت یازدهم پرداخته است.
به گزارش ایلنا، محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان، طی یادداشتی در نشریه فارنافرز به تشریح سیاست خارجی ایران پرداخت.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
سیاست خارجی بخشی خطیر در زندگی، رفتار و زمامداری تمام دولت - ملتها بشمار میرود. اما در سالهای اخیر به موازات پیچیدهتر شدن روابط بین دولتها، اهمیّت آن حتی بیشتر نیز شده است. افزایش اجتناب ناپذیر در تعداد بازیگران بین المللی شامل سازمانهای چندجانبه، بازیگران غیردولتی و حتی اشخاص، سیاستگزاری را پیچیدهتر ساخته است. در عین حال استمرار فرآیند جهانی شدن - هرگونه که تصور و تعریف شود و چه ستایش شود و چه تقبیح - تأثیر گریز ناپذیر خود بر سیاست خارجی دولتها، اعم از بزرگ و کوچک، توسعه یافته و یا در حال توسعه، را بر جای نهاده است.
جمهوری اسلامی ایران از زمان تاسیس خود توسط یک انقلاب مردمی در سال ۱۹۷۹ با این چالشها دست به گریبان بوده است. سیاست خارجی ایران در دوره بعد از انقلاب بر شماری از آرمانها و اهداف محبوب مندرج در قانون اساسی کشور شامل حفظ استقلال ایران، تمامیت ارضی، امنیت ملی و نیل به توسعه ملی پایدار بلند مدت مبتنی بوده است. فراسوی مرزهای خود، ایران خواهان تقویت جایگاه منطقهای و جهانی خود، پیشبرد آرمانهایشاز جمله دمکراسی اسلامی، بسط روابط دوجانبه و چند جانبه، به ویژه با همسایگان مسلمان و کشورهای غیرمتعهد، کاهش تنشها و مدیریت کردن اختلافات با دیگر دولتها، پیشبرد صلح و امنیت در هر دو سطح منطقهای و بینالمللی از طریق کنشگری مثبت، و ترغیب و پیشبرد تفاهم بینالمللی از طریق گفتگو و تعامل فرهنگی میباشد.
ایران در جهان چند جانبه
از زمان پایان جنگ سرد و دنیای دو قطبی در اوایل دهه ۱۹۹۰، نظم جهانی دچار تغییر ساختاری عمده ای شده است. اما نظم جدید جا افتادهای نیز هنوز به منصه ظهور نپیوسته است. همچون دیگر دورانهای انتقالی در گذشته، وضعیت گذرا، پیچیده و نامطمئن امور بینالمللی در حال حاضر به شدت مخاطره آمیز و چالشی است. پیچیدگی دورانهای انتقالی پیشین معمولاًناشی از رقابت های نظامی و حتی بروز جنگ علنی بین قدرتهای عمده زمان بود. رقابتهای کنونی نیز به طور مشابهی کاملاً شدیدند، با این حال به چندین دلیل همچون تغییر شدید در فضای جهانی، تحول در ماهیت قدرت، و نیز تنوع و تکثر بازیگران دولتی و غیردولتی، رقابت این روزها عمدتاً شکلی غیرنظامی بخود گرفته است.
مفهوم قدرت، که به طور سنتی با قدرت نظامی اندازهگیری میشد، به میزان قابل توجهی متحول شده است. اشکال جدیدی از نفوذ - - اقتصادی، تکنولوژیک و فرهنگی - - به منصه ظهور رسیده اند. به طور همزمان، تحولات در سطح مفهومی، مؤلفه های فرهنگی، هنجاری و معنایی قدرت را به صحنه آورده اند که موجب دسترسی تعداد بیشتری از بازیگران به منابع قدرت شده است. به علاوه نضج تدریجی چند جانبهگرایی در دوره بعد از جنگ دوم جهانی، بر اهمیت هنجارها و اجماع بینالمللی افزوده است.
علیرغم چنین تغییرات عمدهای در ساختار نظم جهانی، بازماندگان و بهرهمندان از نظم پیشین تلاش کردهاند تا ویرانه گذشته را هم چنان حفظ کنند. ظهور نظریههای آخرالزمانی در ایالات متحده در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ ناظر به " پایان تاریخ " یا " برخورد تمدنها " واکنشی شتابزده به خلاء " بیدشمنی " ناشی از پایان جنگ سرد و برآمدن جایگاه مسلمانان در صحنه جهانی بود. از طریق رشتهای از تلاشهای اسلام هراسانه بعدی - که گاهی به مثابه سیاست رسمی دولتی مطرح میشد و به شیوه ها و اشکال مختلف به گونه ای سامان یافته تعقیب میشد – برخی در غرب کوشیدند تا جهان اسلام را به عنوان دشمن ایدئولوژیک جدید در سطح جهانی القا کنند.
امّا اکنون دنیا نه به سمت دوری و گریز، بلکه در مسیر بهم پیوستگی متقابل حرکت میکند. برخلاف وضعیت در گذشته، تعقیب سیاست های یک جانبه توسط قدرتهای فائقه پیشین و یا قدرتهای جدید به وضعیت بنبست و فلج منجر شده است. امروزه، اکثر دولت - ملتها، فارغ از وسعت خاک، قدرت، نفوذ یا دیگر ویژگیها، به این درک رسیدهاند که انزواگرایی، چه ارادی و داوطلبانه باشد و چه تحمیلی، امتیازی محسوب نمی شود. عمل جمعی و همکاری مشخصههای برجسته این دوران شده اند.
چندجانبهگرایی به معنای جستجوی جمعی برای یافتن راه حلهای مشترک برای مشکلات مشترک، مطلوبیت و اثر بخشی عملی خود را در هر دو سطح منطقهای و بینالمللی به اثبات رسانده است. حتی قدرت های عمده جهانی نیز، هر چند با اکراه، فرا گرفتهاند که آنها نیز دیگر نمیتوانند منافع خود را بطور یکجانبه تعقیب کنند، یا به اهداف خاص خود نایل شوند. روند تدریجی اما فزاینده ائتلاف سازی، در هر دو سطح منطقهای و جهانی، چه برای مقاصد کوتاه مدت و یا تلاشهای ماندگارتر، شاهد گریز ناپذیری اقدام جمعی است. همکاری ارادی به عنوان الگوی کاری جدیدی از تعامل بین دولتها به تدریج ظهور یافته است و جایگزین الگوی رویاروئی، تسلیم بی قید و شرط و یارقابت دائم شده است، که زمانی در گذشته غالبیت داشت و اکنون بیاعتبار شده است.
انگاره تعقیب یا تحمیل بازی با حاصل جمع صفر اکنون فروغ گذشته خود را از دست داده است، که این را میتوان نتیجه گریز ناپذیر جهانی شدن و بر آمدن متعاقب اقدام جمعی و رویکردهای مبتنی بر همکاری دانست. با این همه هنوز برخی از بازیگران به عادتهای گذشته خود چسبیده اند و منافع خود را بنا به عادت به زیان دیگران دنبال می کنند. اصرار برخی قدرتهای بزرگ به بازیهای با حاصل صفر و نتیجه برد یا باخت معمولا به حاصل باخت - باخت برای تمامی بازیگران ذیمدخل منجر شده است.
موضع شدیداً چالش شده ایالات متحده در دنیای کنونی، برغم قدرت نظامی مسلط، نمونه بارز این وضعیت است. وضعیت عملی در نقاط مختلف دنیا که ایالات متحده به طور مستقیم درگیر است، بطور مشخص در خاورمیانه بزرگ و در همسایگی بلافصل ایران، حکایت از چرخش آشکار اگر چه سست دلانه واشنگتن بسوی مسیر ائتلاف سازی با دیگر قدرتهای جهانی و حتی بازیگران منطقه ای دارد. چین، هند و روسیه در تلاشی منسجم برای دستیابی به نقش جهانی عمده تر درگیر رقابت شدید، اساساً با بلوک غرب، می باشند. با اینحال، اکنون قدرتهای بزرگ و قدرتهای در حال ظهور به گونهای مشابه تمایلی به استفاده از ابزار نظامی برای حل و فصل رقابتها، تفاوتها و یا حتی منازعاتشان ندارند.
این امر موجب برآمدن تدریجی رویکردی تجدید نظرطلبانه به سیاست خارجی شده است. دولت – ملتها بدون توجه به موقعیت و یا قدرت کنونی شان، اکنون میکوشند تا جایگاه خود را تقویت کرده و اهدافشان را از طریق ترکیبی به دقت متوازن از همکاری و رقابت برآورند. رقابت های مرگبار گذشته که تابعی از زور سخت و قدرت سخت بود، جای خود را به تدریج به اشکال فرهنگی، هنجاری و معنایی دادهاند. بیاطمینانی ناشی از دوره کنونی انتقالی در هنجارها و رفتار جهانی تبعات منفی نیز به همراه دارد. اگر دولتها در محاسبه قدرت خود و یا در درک توانائی ها و نیات دیگران دچار اشتباه شوند، این میتواند برای تمامی اطراف ذیمدخل بسیار گران تمام شود. مخاطره آمیز بودن ذاتی وضعیت امور در شرایط کنونی اقتضا می کند که حکومتها بر تحلیل عینیتر اتکاء کنند و ارزیابی های دقیقی از موقعیت و تواناییهای خود و نیز از نیات و رفتار محتمل دیگران به عمل آورند.
تمام دولتها میتوانند از این مرحله انتقالی برای پیشبرد مواضع خود بهرهبرداری کنند و منافع خود را بیشتر کنند. حکومتها میباید محاسبات واقع بینانهای در مورد مزایای نسبی و ضربهپذیری های خود به عمل آورند، و مهمتر از آن، مجموعه ای روشن از اهداف و برنامه های خود تدوین کنند. در خلال چند دهه گذشته، به ویژه از زمان پایان جنگ سرد، دولتهایی که سیاست خارجی حساب شده و دقیقی را دنبال کردهاند، از بیشترین توفیق در ارتقای موقعیت منطقهای و جهانی خود بهره برده اند؛ آنهایی که فاقد درک از فضای جهانی بوده و سیاستهای مبتنی بر محاسبات و قضاوتهای نادرست را تعقیب کردهاند، یا موقعیت پیشین خود را از دست دادهاند و یا به حاشیه رانده شدهاند.
تحقق ظرفیت بالقوه ایران
ایران، به مثابه یک قدرت استوار منطقه ای در این دوره از انتقال پرتنش در سیاست جهانی، از موقعیتی ویژه برخوردار است. با داشتن وسعت خاک و موقعیت منحصر به فرد جغرافیایی در مسیر خط ترانزیت شرق - غرب، ایران از عهد قدیم تاکنون همواره از موضعی مسلط در منطقه خود و ماوراء آن برخوردار بوده است. اگر چه تمدن و میراثفرهنگی ایران برجا ماندهاند، اما بخت سیاسی و اقتصادی آن از دوره ای به دوره دیگر در نوسان بوده است، که منجمله ناشی از وضعیت زمامداری در داخل و روابطش با دنیای خارج بوده است. پیروزی انقلاب مردمی، فراگیر و ضد سلطنتی ۱۹۷۹ با ترکیبی از ویژگیهای جمهوریخواهانه و اسلامی به ایجاد یک نظم انقلابی جدید در کشور انجامید. آثار و نتایج آن بسیار شدید و عمیق بود؛ انقلاب نه تنها در همسایگی بلافصل کشور، بلکه در سرتاسر خاورمیانه بزرگ و در بقیه جهان، روابط خارجی کشور را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد.
هرگونه تحلیل عینی از ویژگیهای ممتاز ایران بر زمینه منطقه متلاطم اطراف آن، ظرفیت بالای کشور برای ایفای یک نقش برجسته منطقهای و جهانی را می نمایاند. جمهوری اسلامی میتواند فعالانه به ایجاد صلح، امنیت و ثبات منطقهای کمک کند و نقش برجسته ای در مرحله انتقالی جاری در روابط بینالمللی ایفا کند. در پرتو اهمیت فزاینده عوامل هنجاری و معنایی در سیاست جهانی، میراثچند هزار ساله جامعه و فرهنگ ایرانی و میراثقابل توجه انقلاب اسلامی، به ویژه الگوی زمامداری بومی و مشارکتی آن، جمهوری اسلامی را در موقعیت ممتازی قرار داده است. ایران میتواند از چنین نقاط قوتی برای کمک به تحقق آرزوهای عمیق ملی مردم ایران، منجمله دستیابی به پیشرفت بلند مدّت و اقتدارمنطقهای متناسب با ظرفیتها و جایگاه ذاتی کشور بهرهبرداری کند.
ایران همچنین از شماری از خصوصیات تاریخی بهرهمند است که میتواند منابعی منحصر به فرد از فرصت قلمداد گردد، که بسیاری از آنها به طور مناسب یا کامل در گذشته مورد بهرهبرداری قرار نگرفتهاند. به عنوان مثال، ایران مستقل از قدرتهای خارجی باقی مانده و عدم تعهد واقعی را در عمل رعایت کرده است، که آزادی عمل ویژهای در چارچوب نظم سیال جهانی موجود به کشور داده است. ایران همچنین میتواند از سنتهای سیاسی خود بهره بجوید. ایران یک الگوی زمامداری بومی دموکراتیک مبتنی بر پیشرفت و استقرار یک دموکراسی دینی نادر در دنیای مدرن را با موفقیّت تجربه کرده است. ایران واجد یک هویت فرهنگی بینظیر است که برآمده از ترکیب پویای فرهنگ ایرانی و اسلامی آن است و میتواند از آن برای پیشبرد رسالت و پیام خود در سرتاسر دنیای اسلامی بهرهبرداری کند. ایران به مثابه جامعهای دیرین با تنوعی از اقلیتهای قومی، مذهبی و زبانی، الگوئی از شمول و فراگیری سیاسی ارائه میکند. کشور ایران توانسته است در قلب یک منطقه حیاتی و ژئواستراتژیک که شاهد تاریخ طولانی رقابت های عمده، انواع و اقسام دخالتها و درگیریهای نظامی طولانی بوده است، به این توفیقات دست یابد. نهایتاً، ایران همچنین تواناییهای نیرومند معنایی و رساندن صدای خود به جهان را از طریق ابتکارهایی همچون «گفتگوی بین تمدن ها» ی رئیس جمهور محمد خاتمی و پیشنهاد اخیر رئیس جمهور حسن روحانی ناظر به «جهان علیه خشونت و افراطگرایی» که در ماه دسامبر سال گذشته به صورت قطعنامهای توسط مجمع عمومی ملل متحد به تصویب رسید، را نشان داده است.
زمامداری در دنیای جدید برای همه دولتها، فارغ از وسعت خاک، جمعیت، شکل حکومت، موقعیّت جغرافیائی، سطح توسعه و یا روابط با دنیا، چالش آمیز است. ایران از عهد قدیم تاکنون و برغم برخی دوره های گسست دولتی سامان یافته بوده است. روابط گستردهای در طول تاریخ، در جنگ و در صلح، با همسایگان پرشمارش و دیگر قدرتهای منازع داشته است، و حافظه ی جمعی چند لایه و غنی و گنجینهای عمیق از تجربیات اندوخته است، ایران با هفت کشور مرز زمینی دارد و از طریق دریای خزر و خلیج فارس - که این دو پهنه آبی مورد توجه کشورهای ساحلی و گسترهای از قدرتهای خارجی هستند - به یازده کشور دسترسی دارد. بنابر این، از منظر امنیّت ملی و روابط خارجی، ایران بنا گزیر مسائل و موضوعات فراوانی پیش رو دارد. ایران در منطقهای که بطور بنیادی بحران خیز است قرار دارد. وضعیت اشغال فلسطین از چند دهه پیش تاکنون و درگیری جاری در آن آثار مخربی برای رفاه و توسعه کل خاورمیانه به همراه داشته است. آشوب مزمن، بیثباتی و خشونت در این منطقه در سالهای اخیر به واسطة رشتهای از دخالت های نظامی طولانی خارجی، به طور مشخص در افغانستان و عراق، بدتر شده است. خیزشهای سیاسی در دنیای عرب از اوائل سال ۲۰۱۱ و وضعیتهای عموماً خونبار بعد از آن - - که در مراحل ابتدائی توسط برخی «بهار عربی» خوانده شد و دیگران آنرا «بیداری اسلامی» خواندهاند - - عنصر بیثبات کننده دیگری را به منطقه افزوده است. چنین بنظر میرسد که این روند برای مدتی به طول خواهد انجامید، اگر چه مسیر فرآیند بغایت نامطمئن مینماید.
با عنایت به این تصویر کلی از منطقه و پویائی کنش و واکنش جاری بین بازیگران محلی و بیرونی – و به طور مشخص ایالات متحده – ایران اکنون میباید با شماری از چالش های عمده در روابط خارجی خود دست و پنجه نرم کند. بینیاز از توضیح است که سایة بلند تنش چند دههای و در حال استمرار بین ایران و ایالات متحده، که در نتیجه موضوع دشوار هسته ای وخیمتر شده است، وضعیت روابط بین ایران و شماری از همسایگانش را پیچیدهتر کرده است. به طور همزمان، فعالیتهای بازیگران غیرحکومتی افراطی و خشن در کشورهایی چون افغانستان، عراق، لبنان و سوریه، با وجهة مشخص آشکار و بارز ضد ایرانی و ضد شیعی، اخیراً شدیداً افزایش یافته است. یک جریان هماهنگ شده، اسلام هراسی، ایران هراسی و شیعه هراسی را براه انداخته و ایران را به مثابه تهدیدی علیه صلح و امنیّت منطقهای معرفی کرده، از ادعاهای ضد ایرانی در منطقه حمایت کرده، وجهه جهانی ایران را مخدوش و جایگاه منطقهای اش را تضعیت کرده، رقبای منطقهای ایران را تسلیح کرده، به طور فعاّل از نیروهای ضد ایرانی – شامل طالبان و دیگر گروههای افراطی – حمایت کرده، و به اختلاف نظر بین ایران و همسایگانش دامن زده است.
اعتدال و امید
بر زمینه چنین فضای بین المللی بود که روحانی در انتخابات شدیداً رقابتی ریاست جمهوری در ایران در خرداد ۹۲ به پیروزی قاطعی دست یافت. او در دور اوّل ۵۱ درصد کل آراء ریخته شده به صندوق را در مقابل پنج رقیب محافظه کار بدست آورد. پلاتفرم سیاسی او مبتنی بر اعتدال و امید نقطه عطف مهمی در سیاست در ایران به شمار می آمد. این واقعیت که ۷۳ درصد از واجدین رأی در انتخابات شرکت کردند، بیانگر این است که مردم و جامعه سیاسی ایران، از اختلافات بازمانده از انتخابات ۸۸ عبور کرده است.
مواضع عملگرایانه روحانی در مورد موضوعات خارجی و داخلی برای رأی دهندگان ایرانی اطمینان بخش بود. مبارزه انتخاباتی روحانی در چند زمینه کلیدی از پلاتفرم رقبایش متمایز بود: تحلیل روشن او از وضعیت جاری در ایران؛ تبیین روشن و بی ابهام او از چالش های عمده فراروی جامعه و حکومت؛ و رویکرد صادقانه و صریح او در قبال مشکلات و راه حلهای ممکن. بدین ترتیب روحانی توانست بخشهای سرخورده جمعیت کشور را در خلال روزهای پایانی مبارزات انتخاباتی در راستای علاقه جدّی به انتخابات و نهایتاً مشارکت در یک رأی گیری ملّی بسیج نماید.
پلاتفرم سیاست خارجی روحانی مبتنی بر نقدی اصولی، متین و خردمندانه از هدایت روابط خارجی در هشت سال پیش در دورة دولت قبلی بود. روحانی قول داد تا وضعیت غیرقابل قبول امور را از طریق اصلاح اساسی سیاست خارجی کشور درمان کند. تغییراتی که او مطرح کرد نمایانگر درک واقع بینانه از نظم بینالمللی معاصر و چالشهای بیرونی جاری در برابر جمهوری اسلامی بود، و نیز آنچه که لازم است تا روابط ایران با دنیای خارج را به وضعیت به هنجار برگرداند. روحانی همچنین خواستار گفتمان اعتدال شد. این رویکرد میخواهد تا ضمن عنایت به حفظ امنیّت ملّی، ارتقای جایگاه کشور و نیل به پیشرفت فراگیر بلندمدّت، ایران را از رویاروئی به سوی گفتگو، تعامل سازنده و تفاهم هدایت کند. اعتدال رویکردی مبتنی بر واقع گرایی، اعتماد به نفس، آرمانگرایی واقعبینانه و تعامل سازنده است. اقتضای واقعگرایی درک ماهیّت، ساختار، سازوکارها و پویایی قدرت در نظام بینالمللی و نیز ظرفیت بالقوه و محدودیتهای نهادهای آن است. اعتدال در نگاه روحانی ترکیب باور عمیق به آرمانهای محبوب انقلاب اسلامی با ارزیابی عینی از ظرفیتهای واقعی، تواناییها و نیز محدودیتهای ایران است. چنین نگاهی خواستار دوری عامدانه از اقدامات توهین آمیز، تحقیرکننده و یا خود بزرگ انگارانه است. این نگاه همچنین مشوّق اعتماد به نفس مبتنی بر درک منابع مادی و معنوی ایران منجمله خرد جمعی شهروندان آن است. این نگاه به پاسخگویی، شفافیت و صداقت در برخورد با مردم ارزش مینهد و متضمن آمادگی برای اصلاح و بهبود سیاستهای موجود است. رویکرد روحانی مستلزم تلاشی ظریف برای نیل به توازن است: بین نیازهای ملی، منطقهای و جهانی از یکسو و امکانات، ابزار و سیاستهای موجود از سوی دیگر؛ بین تداوم و انعطاف در سیاست خارجی؛ بین اهداف و امکانات؛ و بین اسباب و ابزار مختلف قدرت در جهانی دائماً در حال تغییر. نهایتاً، تعهد روحانی به تعامل سازنده مستلزم گفتگو و کنش و واکنش با دیگر کشورها براساس جایگاه برابر، احترام متقابل و در خدمت منافع مشترک میباشد. این رویکرد مستلزم آن است که سایر کنشگران نیز تلاشهای جدّی به منظور کاهش تنش، ایجاد اعتماد و دستیابی به تنش زدایی به عمل آورند.
مسیر پیش رو
براساس چارچوب مفهومی فوق، سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دولت کنونی معطوف نیل به تفاهم و اجماع در سطح ملی و تعامل سازنده و همکاری مؤثر با دنیای خارج خواهد بود. اصول عزّت، حکمت و مصلحت سیاست ایران را هدایت خواهند کرد. هدف این راهبرد کلی حفظ و تقویت امنیّت ملّی ایران، خنثی سازی یا حذف تهدیدات بیرونی، مبارزه با اسلام هراسی و ایران هراسی، ارتقای جایگاه کشور، و نیل به پیشرفت فراگیر خواهد بود.
بر زمینه این واقعیت که وزارت امور خارجه، از طریق همکاری نزدیک با دیگر نهادهای حکومتی، به عنوان نهاد مرکزی برنامهریزی و اجرای سیاست خارجی عمل میکند، جمهوری اسلامی در حرکت رو به جلوی خود چند هدف کلیدی را تعقیب خواهد کرد. نخست، ایران روابط دوجانبه و چندجانبه خود را از طریق تعامل معنادار با گستره وسیعی از دولتها و سازمانها، منجمله نهادهای اقتصادی بینالمللی، بسط داده و تعمیق خواهد کرد. چندجانبهگرایی نقشی محوری در روابط خارجی ایران ایفاء خواهد کرد، که این مستلزم کمک فعال به هنجارسازی جهانی و مشارکت اثباتی در ائتلاف دولتهای هم سو در جهت پیشبرد صلح و ثبات است. اولویت دوم دفاع از حقوق فردی و جمعی اتباع ایرانی - - در هر کجا که هستند - - و پیشبرد و تقویت فرهنگ ایرانی - اسلامی، زبان فارسی، ارزش های اسلامی و دموکراسی اسلامی به مثابه یک شیوه زمامداری خواهد بود. سوم، ایران به حمایت از مردم تحت ستم در سراسر جهان، به ویژه در فلسطین، و نیز به مخالفت اصولی خود با دست اندازی های صهیونیستها در دنیای اسلام ادامه خواهد داد.
در پرتو چالشهای فوری کنونی، ایران همچنین توجه خود را معطوف شماری از اهداف عاجل خود خواهد کرد. اولویت اوّل خنثی کردن و در نهایت شکست دادن جریان ضد ایرانی بینالمللی است، که توسط اسرائیل و حامیان آمریکاییاش براه افتاده است؛ که هدف آنها " امنیتی کردن " ایران است، یعنی مشروعیت زدائی جمهوری اسلامی از طریق ترسیم وجهة ایران به مثابه تهدیدی علیه نظم جهانی. ابزار و وسیله اصلی برای این جریان، بحران بر سر برنامه هستهای صلح آمیز ایران است؛ بحرانی که از نگاه ایران یکسره ساختگی و در نتیجه قابل برگشت است. درست به این دلیل است که روحانی برای شکستن بنبست و ورود در مذاکره با گروه ۱ + ۵(چین، فرانسه، روسیه، بریتانیا، ایالات متحده و آلمان) برای یافتن زمینه مشترک و رسیدن به توافقی که عدم اشاعه را تضمین کند، دستآوردهای علمی ایران را حفظ کند، حقوق غیرقابل انفکاک ایران براساس معاهده عدم اشاعه هستهای را محترم بشمارد و تحریمهای ناعادلانه را که توسط قدرتهای خارجی تحمیل شدهاند پایان دهد، بدون فوت وقت اقدام کرد.
ایران علاقهای به سلاحهای هستهای ندارد و متقاعد است که چنین سلاحهائی موجب تقویت امنیّتاش نخواهد شد. ایران امکانات لازم فرضی برای ورود به بازدارندگی هستهای علیه دشمنانش، چه مستقیم و چه بطور نیابتی، را در اختیار ندارد. به علاوه، حکومت ایران معتقد است که حتی این برداشت که ایران به دنبال سلاحهای هستهای است برای امنیّت کشور و نقش منطقهائیاش مضر است، چرا که تلاش ایران برای دستیابی به برتری راهبردی در خلیج فارس بطور اجتناب ناپذیر موجب تحریک واکنشهایی خواهد شد که برتری نظامی متعارف ایران در این منطقه را کاهش خواهد داد.
بنابر این، مذاکرات جاری بر سر موضوع هستهای با موانع غلبه ناپذیر روبرو نیست. الزامات لازم برای توفیق صرفاً منوط به اراده سیاسی و حسن نیت مذاکرهکنندگان برای رسیدن به توافق و نیل به هدف تعیین شده در «طرح عمل مشترک» مصوب در ژنو در نوامبر سال گذشته است – که در آن آمده است: «هدف این مذاکرات رسیدن به یک راه حل جامع مورد توافق و بلند مدت است به نحوی که تضمین کند برنامه هسته ای ایران کاملاً صلح آمیز باقی خواهد ماند.» سرعت غیرمنتظره پیشرفت در روند مذاکرات مرحله اول، نشانه مثبتی برای حل و فصل سریع این بحران غیرضروری و گشودن افقهای دیپلماتیک جدید است.
ایران همچنین تلاش خواهد کرد تا تهدیدات خارجی را از طریق حل و فصل موضوعات معوقه با بقیه دنیا، به ویژه با همسایگان بلافصل اش، مرتفع سازد. اعتمادسازی و همکاری مبنای اصلی سیاست منطقه ای ایران را تشکیل خواهد داد. به همین دلیل، سال گذشته ایران ایجاد ترتیبات امنیت و همکاری در منطقه خلیج فارس را پیشنهاد کرد. ایران، به مثابه یک بازیگر منطقهای مسئول، از طریق همکاری دو جانبه، منطقهای و چندجانبه باکشورهای منطقه و فراتر از آن در مبارزه علیه افراطیگری و خشونت و تحدید آن فعالانه مشارکت خواهد کرد.
مضافاً، ایران روابط خود با ایالات متحده را از طریق تحدید اختلاف نظرهای موجود و جلوگیری از بروز تنش بیشتر غیر ضروری را حکیمانه مدیریت خواهد کرد، و بدین ترتیب به تدریج از تنشها خواهد کاست. ایران همچنین با کشورهای اروپائی و دیگر کشورهای غربی با هدف احیای روابط پیشین و گسترش بیشتر روابط وارد تعامل خواهد شد. این فرآیند عادی سازی میباید براصول احترام و منافع متقابل مبتنی باشد و میباید به موضوعات واجد علاقه مشروع طرفین بپردازد. ایران همچنین مناسبات دوستانه خود با دیگر قدرتهای عمده همچون چین، هند و روسیه را تحکیم بخشیده و گسترش خواهد داد. ایران که تا سال ۲۰۱۵ ریاست جنبش عدم تعهد را برعهده دارد دست خود را به سوی قدرتهای نوظهور در دنیای در حال توسعه دراز کرده و تلاش خواهد کرد تا به گونهای مسئولانه ظرفیت های بالقوهی عظیم آنها برای کمک به صلح و رفاه جهانی را بسیج کند.
مردم ایران از طریق حضور عظیم خود در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته و رأی قاطع به تعامل سازنده، فرصتی استثنایی برای دولت جدید در ایران و برای دنیا فراهم کردهاند، تا مسیری متفاوت و بسیار امیدوارکنندهتر در روابط دوجانبه و چندجانبه ما ترسیم کنند. جمهوری اسلامی ایران مصمم است تا با جدیّت به گزینه شهروندان خود احترام گذارد، که بی شک تأثیری بزرگ بر امور جهان خواهد داشت.
برای اینکه این تلاش ایران قرین موفقیّت شود، لازم است تا دیگر دولتها واقعیت نقش برجسته ایران در خاورمیانه و فراتر از آن را بپذیرند و حقوق ملّی، منافع و علایق امنیّتی مشروع ایران را به رسمیت شناخته و محترم شمارند. همچنین بسیار مهم است که دیگر دولتها حساسیتهای ملت ایران، به ویژه در ارتباط با عزّت ملی، استقلال و دستآوردهایش را با دقت و جدیت رعایت کنند. غربی ها، بویژه آمریکائیان، نیاز دارند تا فهم خود از ایران و خاورمیانه را اصلاح کنند و به درک بهتری از واقعیات منطقه دست یابند تا از اشتباهات تحلیلی و عملی گذشته اجتناب شود. ضروری است با مدیریت شجاعانه از این فرصت تاریخی – که ممکن است دوباره فراهم نشود –بهره برداری شود. این فرصت نباید از دست برود.