11 سلاح مخفی ژاپن طی جنگ جهانی دوم!
ژاپن در دوره شووا (از دسامبر سال 1926 تا ژانویه سال 1989 که مربوط به دوران پادشاهی امپراتور هیروهیتو می شود و از تمام امپراتوری های قبلی ژاپن طولانی تر بوده است) هم از منظر قدرت صنعتی و هم پیشرفت های تکنولوژیکی با سرعتی بالا به سمت آینده ای بهتر در حرکت بود.
مجله تصویری سلاح: معمولا زمانی که صحبت از جنگ جهانی دوم می شود، نام برخی از قدرت های غربی به واسطه طراحی یک سری تسلیحات مفهومی مبتکرانه و جدید به ذهن خطور می کند. اما اگر بخواهیم از دید تجربی و عملی به این مسئله نگاه کنیم، بدون شک ژاپن برتری های قابل توجهی داشته است. این کشور در سال 1905 و پس از شکست روسیه، به عنوان یک قدرت جهانی مهم خود را به دنیا معرفی کرد.
ژاپن در دوره شووا (از دسامبر سال 1926 تا ژانویه سال 1989 که مربوط به دوران پادشاهی امپراتور هیروهیتو می شود و از تمام امپراتوری های قبلی ژاپن طولانی تر بوده است) هم از منظر قدرت صنعتی و هم پیشرفت های تکنولوژیکی با سرعتی بالا به سمت آینده ای بهتر در حرکت بود. به همین منظور ارتش امپراتوری ژاپن به سیستم های تسلیحاتی قوی، سلاح های ویژه و حتی سلاح های مورد نیاز برای جنگ های شیمیایی و بیولوژیکی مجهز شد. امروزه می دانیم که ژاپن طی دوران جنگ جهانی دوم، ده ها سلاح مفهومی طراحی کرد که بعضی از آنها راه خود را به میدان نبرد نیز باز کردند و توانستند تا اندازه زیادی اثربخش ظاهر شوند. در ادامه 11 مورد از این تسلیحات مخفی را مورد بررسی قرار خواهیم داد:
بمب بالونی Fu-Go یا بالون آتش
همانطور که نازی ها به آهستگی در حال پرتاب موشک های V2 بر فراز کانال انگلیس بودند، ژاپنی ها نیز “تسلیحات انتقام گیرنده” خود را طراحی می کردند. برنامه ریزان نظامی که قادر به توسعه یک موشک موثر با برد بین قاره ای نبودند، در نهایت ایده بمب های بالونی را پیشنهاد دادند. برای آن که این ایده مفهومی تبدیل به پروژه ای عملی شود، ژاپنی ها بمب های آتش زا را به بالون هایی که می توانستند 5000 مایل در امتداد آمریکا حرکت کنند، متصل کردند.
هدف از طراحی بمب های بالونی، ایجاد دستگاهی منفجر شونده در مناطق جنگلی شمال غربی اقیانوس آرام بود تا با ایجاد آتش سوزی نیروهای کلیدی آمریکا را به سمت محل حادثه منحرف سازد. J. David Rogers تاریخ دان و زمین شناس در خصوص نحوه کار بالون آتش می گوید:
از چوب درخت توت کاغذی برای ساخت بالون ها استفاده شد که تکه های مختلف آن توسط آرد سیب زمینی به یکدیگر چسبانده و به وسیله گاز هیدروژن پر شدند. آنها 10 متر قطر داشتند و حداکثر می توانستند 453 کیلوگرم بار را جا به جا کنند. با این حال بخش مرگبار این محموله را یک بمب ضد نفر 14.9 کیلوگرمی تشکیل می داد که به یک فتیله 19.5 متری متصل بود. این فتیله پیش از انفجار به مدت 82 دقیقه در وضعیت سوختن قرار می گرفت. ژاپنی ها بالون را به گونه ای برنامه ریزی کرده بودند که با صعود به ارتفاع بیشتر از 11.5 کیلومتر، اقدام به آزادسازی هیدروژن کند. همچنین قرار بود که در صورت قرار گیری بالون در ارتفاع کمتر از 9.1 کیلومتر، چندین جفت کیسه پر از شن و ماسه را رها کند. سه دوجین از این کیسه ها به دور یک چرخ آلومینیومی چهار پره، در قسمت زیرین بالون و نزدیکی بمب 14.9 کیلوگرمی آویزان شدند. هر کیسه چیزی حدود 1.3 تا 3.1 کیلوگرم وزن داشت و به صورت دوتایی همراه با کیسه ای دیگر در سمت مخالف چرخ آزاد می شد. این عملکرد باعث می شد که بالون پس جدا شدن کیسه ها، دچار انحراف به یک سمت نشود. بدین ترتیب حرکت بالون تا زمان تخلیه تمامی کیسه ها ادامه می یافت و پس از آن نیز مواد انفجاری حمل شده عملیات اصلی را انجام می دادند.
اولین مورد از بالون های مذکور در اواخر سال 1944 راه اندازی شده و در کالیفرنیا، آمریکا فرود آمدند. در پنجم مارس سال 1945 نیز شش آمریکایی توسط یکی از آنها در اورگن کشته شدند. پس از آن دولت آمریکا از ترس تشویق دشمن، جلوی رسانه ای شدن حادثه را گرفت. با این حال مردم آمریکا پس از پایان جنگ، به اطلاعات نسبتا کاملی در خصوص بالون ها دست یافتند.
افتند.
ابر زیردریایی کلاس Sen Toku
طی جنگ جهانی دوم ژاپنی ها موفق به ساخت سه زیردریایی کلاس Sen Toku شدند که رکورد دار بزرگترین زیردریایی ساخته شده با استفاده از سیستم های تامین نیروی محرکه معمولی (تا به امروز) شده است. به عنوان بخشی از برنامه ژاپن برای تسلط بر اقیانوس آرام (شامل کرانه غربی آمریکا)، این زیردریایی ها با هدف حمله به کانال پاناما طراحی شدند.
زیردریایی های مذکور مجهز به سه M6A1 آیچی (هواگرد از نوع اژدر افکن و ضد زیردریایی، تولید شده توسط شرکت آیچی کوکوکی) بودند که این مجموعه را قادر به حمل اژدر و یا حداکثر 800 کیلوگرم بمب می کردند. هواگردها در یک آشیانه مقاوم به آب و فشار قرار داشتند و تمامی مراحل مونتاژ، سوخت رسانی، مسلح سازی و همچنین راه اندازی آنها ظرف مدت زمان 45 دقیقه انجام می شد. این زیردریایی همچنین یک لوله مخصوص تنفس در زیر آب نیز داشت که با یک لایه لاستیکی مانند ضخیم پوشش داده شده بود و می توانست رادارها و سیگنال های سونار را جذب کند. البته جنگ پیش از آن که ژاپنی ها بتوانند از این زیردریایی ها استفاده کنند، به پایان رسید.
واحد 731 و استفاده از سلاح های بیولوژیکی
از سال 1937 تا پایان جنگ جهانی، ژاپنی ها انواع سیستم های تسلیحاتی بیولوژیک را مورد آزمایش و بررسی قرار دادند. از جمله این سلاح ها می توان به یک نمونه bacilli bomb سمی و همچنین flea bomb اشاره کرد که با هدف انتشار طاعون خیارکی طراحی شدند. واحد 731 نیز واحد محرمانه تحقیقات و توسعه سلاح های شیمیایی- بیولوژیک ارتش امپراتوری ژاپن بود که طی دوران جنگ جهانی دوم و همینطور جنگ دوم چین و ژاپن، آزمایش های مرگباری را به اجبار روی افراد زنده اجرا کرد. گفته می شود که تنها در یکی از کمپ های آزمایشی بین حدود 3000 تا 250000 نفر مرد، زن و کودک قربانی اهداف غیر انسانی و غیر اخلاقی واحد 731 شدند.
سربازان ژاپنی با استفاده از بمب های طراحی شده در واحد 731، حملات بیولوژیکی مختلفی را انجام دادند که منجر به آلودگی زمین های کشاورزی، منابع غذایی و حتی چاه های آب شده بود. بنابر گفته های Sheldon H. Harris تاریخ دان دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، بیش از 200000 چینی در جریان تحقیقات میدانی واحد 731 کشته شدند. همچنین مطالعات وی نشان داده است که آزادسازی حیوانات آلوده شده به طاعون، منجر به شیوع این بیماری و کشتار حداقل 30000 نفر از مردم منطقه هاربین (یکی از شهرهای جمهوری خلق چین) بین سال های 1946 و 1948 شد. شماری از دانشمندان ژاپنی این آمار را رد کرده اند اما به احتمال بسیار بالا صحیح هستند. علاوه بر این طبق یافته های یک تاریخ دان دیگر به نام Antony Beevorژاپنی ها قصد داشتند با استفاده از بالون های محتوی بمب های آلوده به بیماری های کشنده، نیروهای آمریکایی را نیز نابود سازند. گفتنی است که محققان فعال در واحد 731 در ازای مصونیت قضایی از محاکمه به دلیل جنایات جنگی، تجربیات و نتایج مطالعات بیولوژیک روی انسان را با دولت آمریکا در میان گذاشتند و بدین ترتیب هیچ محاکمه ای در مورد آنها صورت نگرفت. در تمام طول جنگ جهانی دوم، ژاپن تنها کشوری بود که از سلاح های شیمیایی همچون گاز خردل استفاده کرد.
لباس های غواصی ویژهFukuryi
لباس های غواصی ژاپنی که اصطلاحاFukuryi نام داشتند، در واقع واحدهای عملیاتی مخصوص به شمار می رفتند و به مین های منفجر شونده 15 کیلوگرمی مسلح شده بودند. غواصانی که این لباس را بر تن می کردند، همراه با یک بسته سرب تعبیه شده به وزن 9 کیلوگرم می توانستند به مدت 6 ساعت و در عمق 5 الی 7 متری از سطح آب حرکت کرده و به بدنه کشتی های دشمن دسترسی یابند. غواص پس از نزدیک شدن به کشتی دشمن، با استفاده از مواد منفجره کار گذاشته شده داخل لباس قادر به انهدام تجهیزات نیروهای غیرخودی بود. لازم به ذکر است که طی این عملیات خود غواص نیز کشته می شد و به همین دلیل به لباس های Fukuryi، واحدهای حمله ای خودکشی نیز گفته می شود.
تا به امروز به صورت رسمی مشخص نشده که آیا این لباس ها واقعا مورد استفاده عملیاتی قرار گرفته اند و یا خیر، اما داستان هایی مبنی بر حمله به یکی از کشتی های آمریکایی توسط غواصان Fukuryi وجود دارد.
ماشین رمزگذاری Purple
ماشین انیگمای آلمانی به احتمال زیاد معروف ترین دستگاه رمزنگاری و رمزگشایی پیام های محرمانه جنگ جهانی دوم است. اما ژاپنی ها در سال 1937 دستگاهی به نام 97-shiki O-bun In-ji-ki را توسعه دادند که تحت عنوان اسم رمز آمریکایی Purple شهرت بیشتری داشت. این دستگاه متشکل از دو ماشین تحریر و یک سیستم روتور الکتریکی با صفحه الفبای 25 حرفی بود. همانند دستگاه انیگما که الهام بخش طراحی Purple بوده است، می توان یک پیام ساده و یا رمزنگاری شده را به صورت دستی وارد این مجموعه کرد. اما اصلی ترین نوآوری Purple، افزودن ماشین تحریر الکتریکی ثانویه به شمار می رفت که قادر به چاپ پیام رمز گذاری شده روی یک ورقه کاغذی بود. بنابراین تنها به یک اپراتور برای عملکرد کامل و دقیق نیاز داشت. همچنین از آن جایی که ژاپنی ها کد دستگاه را به صورت روزانه تغییر می دانند، کسی توانایی دست یابی به الگوهای رمزگشایی Purple را نداشت.
علاوه بر موارد فوق، صفحه گزینه دستگاه شامل 25 اتصال بود که می توانست به صورت اتصالات 6 جفتی مرتب شود و در نهایت 70,000,000,000,000 حالت احتمالی را به وجود آورد. گفتنی است که بر اساس برخی از منابع، در نهایت کد شکنان آمریکایی موفق به رخنه در سیستم این دستگاه شدند.
هواپیمای کامی کازه Yokosuka MXY-7 Ohka
با پیشروی جنگ، ژاپنی ها نیز به فکر توسعه تکنیک های کامی کازه خود افتادند و در نهایت تصمیم گرفتند که یک هواپیمای مخصوص برای این منظور طراحی کنند. کامی کازه از جمله واژگان شینتو و به معنی باد الهی است. کامی کازه اصطلاحا به حملات انتحاری گفته می شود که توسط نیروی هوایی ارتش امپراتوری ژاپن علیه کشتی های جنگی نیروهای متفقین صورت می گرفت. خلبانان کامی کازه عمدا هواپیمای خود را که محتوی مواد منفجره و بمب های مختلف بود، به کشتی های دشمن می کوباندند.
Yokosuka MXY-7 Ohka یک هواپیمای موشکی بود که خدمت نظامی خود را در سپتامبر سال 1944 آغاز کرد. ژاپنی ها برای ساخت این هواپیما از مواد اولیه تخصصی استفاده نکردند و در واقع روند تولید آن بسیار ابتدایی به شمار می رفت. طی جنگ Ohka زیر بدنه یک هواپیمای میتسوبیشی G4M حمل می شد تا زمانی که در برد نسبتا نزدیک با هدف خود قرار گیرد و سپس مراحل آزادسازی رخ می داد. این سلاح مجهز به یک کلاهک 1.1 تنی بود. سرعت مجموعه نیز به اندازه ای بالا بود که مداخله توسط آتش ضد هوایی را غیر ممکن می ساخت. البته این هواپیمای کامی کازه در حالت اتصال به یک هواپیمای حامل و هنگام گشت زنی، بسیار آسیب پذیر بوده است. با وجود محدودیت های مختلف، گفته می شود که حداقل یک ناوشکن آمریکایی توسط این سلاح غرق شده است.
هواپیمای رهگیر میتسوبیشی J8M
میتسوبیشی J8M یک هواپیمای رهگیر ساخت کارخانه میتسوبیشی ژاپن است که در سال 1945 خدمت عملیاتی خود را آغاز کرد. اگر به نظرتان این هواپیما شباهت زیادی با هواگرد مسرشمیت Me 163 کومت آلمانی دارد، کاملا حق با شماست. قرار بود J8M1 یک کپی تحت لیسانس از هواپیمای پیشرفته نازی باشد، اما آلمان ها قادر به ارسال یک نسخه عملکردی کامل از پرنده نظامی خود به ژاپن نبودند. در عوض طراحان ژاپنی مجبور به استفاده از روش مهندسی معکوس برای ساخت هواپیمای رهگیر پیشرفته با تکیه بر طرح های فنی و کتابچه راهنمای عملیات پرواز شدند.
در واقع ژاپن با توجه به کمپین بمب گذاری متفقین در اروپا، تمایل زیادی به ساخت یک هواپیمای رهگیر توانمند داشت. برنامه ریزان نظامی از این موضوع واهمه داشتند که تاخیر زمانی در این پروژه منجر به مورد هدف قرار گرفتن ژاپن توسط کمپینی مشابه شود. از آن جایی که بمب افکن آمریکایی بوئینگ B-29 سوپرفرترس قادر به پرواز در ارتفاعی غیر قابل دسترسی توسط اکثر جنگنده های ژاپنی بود، به نظر می رسید که Me 163 راه حلی بالقوه برای این مشکل باشد. در نهایت J8M نخستین پرواز خود را در سال 1945 انجام داد که افتتاحیه ای کوتاه و بس فاجعه آمیز بود. این هواپیما با موفقیت از باند برخاست اما موتور آن طی صعود دچار مشکل و منجر به سقوط و کشته شدن خلبان شد. در ادامه 6 پروتوتایپ دیگر نیز ساخته شدند اما هیچ یک از آنها تا پیش از پایان جنگ نتوانستند خدمت نظامی خود را آغاز کنند.
O-I سوپر و تانک های فوق سنگین
نام ژاپنی ها به خاطر تولید تانک های قدرتمند در تاریخ جاودان نشده است اما چندین نمونه طراحی نسبتا خوب از آنها وجود دارد که ارزش معرفی را خواهد داشت. در این میان می توان به تانک متوسط 97 Chi-Ha اشاره کرد. گفتنی است که طی آخرین سال های جنگ، ژاپن قصد داشت تانک هایی سنگین و فوق سنگین بسازد. قرار شد این تانک ها در ابعادی بسیار بزرگ ساخته شوند و بدنه 100 الی 120 تنی آنها قادر به حمل 11 نفر خدمه باشد. یک گزارش غیر قابل اعتماد ادعا کرده که یکی از این سوپر تانک های ژاپنی مجهز به سه برجک (یک توپ بزرگ و دو سلاح کوچکتر) به منچوری (منطقه شمال شرقی جمهوری خلق چین) فرستاده شده است اما هیچ اطلاعاتی مبنی بر استفاده از آن در میدان جنگ در دست نیست.
O-I فوق سنگین نیز یک پروتوتایپ تجربی بود که به احتمال زیاد چهار برجک داشت.
اشعه مرگ Ku-Go
درست مانند بسیاری از نیروهای نظامی دیگر، ژاپنی ها نیز به دنبال توسعه تکنولوژی اشعه مرگ بودند. این تکنولوژی در واقع پرتویی متمرکز از انرژی محسوب می شد که قادر به انهدام هواپیماهای دشمن از هزاران مایل دورتر بوده است. طبق اسنادی که پس از جنگ به مصادره ارتش آمریکا درآمد، مطالعه ژاپنی ها روی اشعه مرگ به سال 1939 باز می گردد. در نهایت محققان توانستند یک مگنترون (تیوبی الکترونی است که می تواند امواج مایکروویو را تولید یا تقویت کند. جریان الکترون ها در این تیوب توسط یک میدان مغناطیسی خارجی کنترل می شود) را توسعه دهند که قادر به تولید پرتویی تابشی بود. این مگنترون 20 سانتی متر قطر داشت و خروجی آن 100kW برآورد شده بود. البته مشخص نیست که آیا این اختراع می توانست همچون لیزرهای مرگ داستان های علمی- تخیلی عمل کند و یا خیر. محاسبات نشان می داد که اگر این پرتو به درستی متمرکز شود، قادر به کشتن یک خرگوش از فاصله 0.9 کیلومتری بوده است. اما خرگوش می بایست برای حداقل 5 دقیقه بدون هیچ گونه حرکتی در جای خود باقی می ماند!
تانک های پرنده
یکی از اصلی ترین چالش هایی که ارتش ژاپن طی جنگ جهانی دوم با آن رو به رو بود، مشکل حمل و نقل تجهیزات سنگین مانند تانک ها از یک جزیره به جزیره ای دیگر به شمار می رفت. آنها راه حل این مسئله را در طراحی تانک پرنده به جای تانک حرکت کننده روی سطح زمین یافته بودند. این تانک های سبک از حضور بال های قابل جداسازی و یک پایدار کننده سطوح در قسمت دم بهره می بردند. بدین ترتیب قرار شد که ژاپن به تولید برخی از پروتوتایپ های این تانک های پرنده تحت عنوان Maeda Ku-6 و Ku-Ro اقدام کند.
پروژه سوپربمبر Z
همانند پروژه Amerika Bomber نازی، امپراتوری ژاپن نیز به دنبال طراحی یک بمب افکن بین قاره ای بود که بتواند خود را به شمال آمریکا برساند. با پیشروی جنگ، ژاپنی ها از تولید پرنده ای همچون B-29 سوپرفرترس آمریکایی درمانده شده بودند. بدین ترتیب در سال 1941، نیروی دریایی امپراتوری ژاپن یک بمب افکن تهاجمی به نام 13-Shi را معرفی کرد که مجهز به چهار موتور بود و یک بمب افکن سنگین دور برد به شمار می رفت. اما برنامه ریزان نظامی نمونه ای بسیار بزرگتر، سنگین تر و در عین حال سریعتر می خواستند. آنها در واقع بمب افکنی را مد نظر داشتند که بتواند در ارتفاع 9.9 کیلومتری پرواز کند و قادر به حمل 22 بمب به وزن 453 کیلوگرم باشد.
باتوجه به الزامات مد نظر، طراحی های مختلفی از جمله Nakajima G10N که تصویر آن را در ادامه مشاهده خواهید کرد به ارتش امپراتوری ژاپن پیشنهاد شد. در ادامه قرار شد که این هواپیما به قوی ترین موتور موجود در ژاپن (مربوط به دوره زمانی مربوطه) به نام HA-44 مجهز شود. نهایتا پروژه Z در سال 1944 به دلیل زیر پا گذاشتن شرایط جنگ به طور کلی متوقف شد.