در تهران صورت گرفت:
بخشش قاتل در چند قدمی چوبه دار
پسر جوان که با انگیزه سرقت ، معلم بازنشسته را در خانه اش کشته بود در حالی که در یک قدمی چوبه دار قرار داشت توانست رضایت اولیای دم را جلب کند و به زندگی بازگردد.
به گزارش ایلنا، پنجم فروردین ماه سال 91 ماموران پلیس پیشوا در جریان کشته شدن یک زن 65 ساله به نام سکینه که معلم بازنشسته بود در خانهاش قرار گرفتند و پیگیر ماجرا شدند.
بررسیها نشان میداد این زن که پس از مرگ شوهرش به تنهایی در آپارتمان شخصیاش زندگی میکرد به احتمال زیاد قربانی سرقت طلاهایش شده است. پلیس در نخستین گام از تحقیقات به پرس و جو از همسایه ها پرداخت.
مرد همسایه گفت: شبی که سکینه کشته شد پسر همسایه به نام یاسر را دیدم که یک ساک در دست داشت و در حالی که پریشان بود از آپارتمانشان که روبه روی خانه قربانی است خارج شد. من همان شب به رفتارهای او مشکوک شدم. با اطلاعاتی که این مرد به پلیس داد ردیابی یاسر آغاز شد اما این پسر همزمان با کشته شدن زن همسایه به مکان نامعلومی گریخته بود.
یک هفته از این ماجرا گذشته بود که پسر 19ساله در ویلای عمهاش در چالوس بازداشت شد و لب به اعتراف گشود.
وی گفت: چندین بار زن همسایه را در راه پلهها دیده بودم. برق طلا و جواهراتش مرا وسوسه کرده بود و چون می دانستم او معلم بازنشسته است و جواهرات زیادی در خانهاش دارد و بعد از فوت همسرش به تنهایی زندگی میکند تصمیم به سرقت گرفتم.
وی ادامه داد: آن شب خانوادهام برای عید دیدنی به خانه یکی از بستگانمان رفته بودند. دندان درد داشتم و برای تسکین درد مشروب خوردم. چند دقیقه بعد یکی از دوستانم با من تماس گرفت و مرا به خانهاش دعوت کرد ، به آنجا رفتم و بار دیگر با دوستم مشروب خوردیم. دل و جراتم به خاطر مصرف مشروب بیشتر شده بود به همین خاطر همان شب تصمیم گرفتم نقشه سرقت را عملی کنم. نقاب به صورتم زدم و از بالکن وارد خانه زن همسایه شدم. پیرزن مشغول تماشای تلویزیون بود که به محض روبه رو شدن با من فریاد کشید. او به سوی من حمله کرد و میخواست نقاب را از روی صورتم بردارد که مقاومت کردم. همان موقع نقاب پاره شد. من که می دانستم زن همسایه مرا شناخته است از ترسم با چاقو یی که همراه داشتم به او چند ضربه زدم. سپس از او خواستم تا جای طلا و جواهراتش را به من بگوید. او گفت طلاها را در داخل فر پنهان کرده است. من طلاها را برداشتم . میخواستم از خانه خارج شوم که صدای ناله پیرزن را شنیدم. به همین خاطر از ترس اینکه زنده بماند و مرا لو دهد موقع خروج از خانه با یک گلدان چند ضربه به سرش کوبیدم.
وی ادامه داد: وقتی به خانه رسیدم متوجه شدم کاپشنم را جا گذاشتهام. به همین خاطر بار دیگر به خانه پیرزن برگشتم و کاپشنم را برداشتم. چند روز بعد طلاها را حدود 60 میلیون تومان فروختم و به ویلای عمه ام رفتم که دستگیر شدم.
به دنبال بازسازی صحنه جرم، این پسر در شعبه 113دادگاه کیفری سابق استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و به درخواست اولیای دم به قصاص، 3 سال زندان و 154ضربه شلاق محکوم شد. این رای در شعبه اول دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و مهر تایید خورد . در حالی که یاسر در یک قدمی چوبه دار قرار گرفته بود توانست با پرداخت دیه رضایت اولیای دم را جلب کند و به زندگی بازگردد. او قرار است به زودی در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از جنبه عمومی جرم محاکمه شود.
منبع: رکنا