از داریوش تا فرهاد؛ گزارشی عجیب درباره اسامی کوچک وزرای بعد از انقلاب
در کابینه اول روحانی بازهم متفاوتترین نام برای بیژن زنگنه است هر چند که مثلا سورنا ستاری، به عنوان معاون علمی و فناوری رئیس جمهور و جمشید انصاری، به عنوان رئیس سازمان اداری و استخدامی هم اسامی خاصی دارند.
به فکر افتادیم که نام "کامبیز"، برای داماد یک رئیس جمهور روحانی، قدری عجیب است. در جامعهای که انتخاب اسامی برای فرزندان، یک مسئله مهم و پر از متن و حاشیه است، نمیتوان فکر کرد که یک خانواده بدون پس زمینههای فرهنگی و مذهبی نام فرزند خود را انتخاب کند و از این رو، اسم ایرانی یا حتی غربی و در مقابل اسم مذهبی ممکن است نشانهای بر وضعیت اعتقادی خانوادههای تلقی شود.
این بود که تصمیم گرفتیم سری بزنیم به عالیترین هیات سیاسی در کشور یعنی هیات دولت و بافت و روند تغییر اسامی کوچک در بستر زمان را بررسی کنیم. سوژه ممکن است کمی عجیب باشد، اما خواندن نتایج آن خالی از لطف نیست.
از دولت حسن روحانی به عنوان دولت دوازدهم شناخته میشود، ولی ما سه دولت موقت هم در تاریخ انقلاب داریم که به این ترتیب عدد کل دولتها را به ۱۵ میرساند. در دولت نخست که موقت بوده همه اسامی به جز اسم داریوش فروهر که وزیر کار بوده، ریشه مذهبی دارد.
نام محمد یا علی در اسامی هشت وزیر به صورت ترکیبی یا منفرد استفاده شده و در رتبه اول قرار دارد. نامانوسترین اسم هم برای محمد یوسف طاهری قزوینی است که وزیر راه و ترابری بوده است.
بعد از دولت بازرگان، دولت موقت دیگری به نخست وزیری آیت الله مهدوی کنی کار را دست گرفت که تفاوت چندانی با دولت قبل از منظر اسامی کوچک نداشت.
دولت اول ایران بعد از انقلاب، دولت ابوالحسن بنی صدر است. هیچ نام ایرانی یا غربی در میان اسامی کوچک دولت او دیده نمیشود و در عوض نام هشت وزیر محمد یا ترکیبی از نام محمد با نام دیگری بوده است. نام سه وزیر هم حسین بوده است. نامانوسترین نام در این دولت برای وزیر مسکن و شهرسازی است یعنی محمد شهاب گنابادی.
در دولت دوم یعنی دولت شهید رجایی و دولت موقت بعد از شهادت ایشان، بیش از هر چیز لقب سید به چشم میخورد. در کابینه شهید رجایی با یک مرور مختصر میتوان ۱۰نفر را پیدا کرد که از سادات هستند.
بیشترین نام استفاده شده هم کماکان محمد است و جالب اینکه نام رئیس جمهور، نخست وزیر و نخست وزیر موقت یعنی مهدوی کنی نیز محمدعلی، محمدجواد و محمدرضا بوده است.
در دولت سوم و چهارم یعنی دولت آیت الله خامنهای به نخست وزیری میرحسین موسوی، دو نام خیلی خاص است؛ بیژن زنگنه و بهزاد نبودی. اولی وزیر جهاد سازندگی بوده و دومی وزیر صنایع سنگین.
در دولت اول البته نام ایرج فاضل هم خاص است و در جریان اصلی اسامی مذهبی نیست. نام کمال الدین نیکروش، وزیر کشور کابینه اول این دولت و سراج الدین کازرونی، وزیر مسکن و شهرسازی در کابینه دوم او هم اسامی خاص مربوط به این دولت هستند.
در دولت اکبر هاشمی، بیژن زنگنه و ایرج فاضل و (فاضل در دولت اول) حضور دارند و بقیه اسامی، مذهبی و طبق جریان اصلی است و نامانوسترین اسم هم برای یحیی آل اسحاق است که وزیر بازرگانی دولت دوم او بوده است.
در دولت سیدمحمد خاتمی، تنوع اسامی بیشتر میشود و مثلا سید صفدر حسینی و طهماسب مظاهری، وزیر اقتصادی و امور دارایی میش. وند، اما نامانوسترین نام برای وزیر صنایع و معادن وقت و معاون اول فعلی رئیس جمهور است یعنی جناب اسحاق جهانگیری. البته نام موسوی لاری یعنی عبدالواحد نیز متداول نیست.
او دولت احمدی نژاد با وزرای پرتعدادش، بیشترین تنوع اسامی را دارد. در دولتی که نام معاون اول، پرویز بوده، کامران باقری لنکرانی وزیر بهداشت است و منوچهر متکی وزیر خارجه و پرویز فتاح، وزیر نیرو در دولت دوم احمدی نژاد هم کامران دانشجو وزیر علوم میشود و رستم قاسمی وزیر نفت.
البته این دولت یک نام خیلی خاص هم دارد: مرضیه وحید دستجردی که تنها وزیر زن کابینههای بعد از انقلاب است.
احمدی نژاد البته یاران دیگری هم با اسامی متفاوت داشت. مثلا یار غارش اسفندیار رحیم مشایی نام داشت و جوانترین مدیرش مهرداد بذرپاش.
اما در کابینه اول روحانی بازهم متفاوتترین نام برای بیژن زنگنه است هر چند که مثلا سورنا ستاری، به عنوان معاون علمی و فناوری رئیس جمهور و جمشید انصاری، به عنوان رئیس سازمان اداری و استخدامی هم اسامی خاصی دارند و البته نام شهیندخت مولاوردی هم احتمالا خاصترین نام در میان زنان کابینه بعد از انقلاب است.
خاصترین نام کابینه دوم روحانی هم اخیرا به ساختمان باب همایون وزارت اقتصاد و امور دارایی رفته، یعنی فرهاد دژپسند.
خوب است بدانید که عباس عبدی، پژوهشگر اجتماعی و تحلیلگر سیاسی دو پژوهش در خصوص نام گذاری کودکان تهرانی از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۹۴ کرده که پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات آن را منتشر کرده است.
در خلاصه پژوهش دوم او که مربوط به سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۴ است، آمده: «در یک دهه گذشته، تغییرات در فرهنگ نام گذاری و استفاده و حتی خلق نامهای جدید برای کودکان روند روبه رشدی پیدا کرده است.
به همین دلیل، تمرکز نامها در چند نام مشخص در حال کاهش است و تعداد نامهایی که خانوادهها استفاده میکنند، در حال افزایش است. یکی از مهمترین تفاوتهای به وجود آمده در فرهنگ نام گذاری، ریشه نام انتخابی است که علاوه بر کاهش ریشههای نامهای عربی، شاهد کاهش نامها با ریشه زبانهای غربی و سایر لهجهها و زبانهای ایرانیان (ترکی، کردی، لری و...) نیز هستیم.
بازتاب کاهش کاربرد نامهای با ریشه عربی را میتوان در تحول در گرایش معرف فرهنگی هر نام یافت. به نظر میرسد کاهش مذکور بازتابی است از کاهش کاربرد نامهای اسلامی.
در مقابل، نسبت انتخاب نامهای ملی هم برای دختران و هم پسران نسبت به مادران و پدران حدود دو برابر افزایش داشته است؛ همچنان که در نامهای خنثی چنین افزایشی را میبینیم.
ولی مهمترین جهش در نامهای غربی در دختران است که رشد شش برابری را نسبت به نامهای مادرانشان شاهدیم... کاهش نامهای اسلامی از سال ۱۳۷۵ تا سال ۱۳۸۴ به نسبت روند آرامی داشته، ولی از سال ۱۳۸۶ به بعد روند کاهشی تندتری پیدا کرده است؛ همچنان که از سال ۱۳۸۷ به بعد شیب افزایشی نامهای ملی و غربی تندتر شده است. ولی در این دو دهه، نامهایی با گرایش خنثی به نسبت تغییر چندانی نکرده است.»
هفت صبح