عطار نیشابوری، نان و موشک!
عطار نیشابوری (در مصیبتنامه) می نویسد: اسم اعظم خدا «نان» است. پرسیدند چگونه؟ گفت: کدام اسم خدا را میشناسید که بدین سرعت درهای مسجد را باز کند و صدای مؤذن را در شهر بپراکند و مردم را به مسجد و محراب بیاورد؟ نبودید و ندیدید آن سال قحطی را در نیشابور، که مسجدها لانۀ عنکبوتان شده بود؟
عصرایران؛ احسان محمدی- مشکلات مثل صدها عنکبوت چندش آور از سر و کول مان بالا می روند، صبح که بیدار می شویم به جای اینکه مثل سیروان خسروی داد بزنیم «دوست دارم زندگی رووووو»!، غرغر می کنیم که باز یک روز پر استرس دیگر شروع شد!
فردایمان معلوم نیست، فردا که سهل است، ده دقیقه دیگرمان هم معلوم نیست، گرانی، عدم توان برای مدیریت مشکلات اقتصادی، نگرانی و استرس و ... قامت همهمان را در هم شکسته است. مدام به هم در خیابان و فضای مجازی پرخاش می کنیم. انگار درون مان برای تلخی ها و واژه های دُرشت دیگر جا ندارد و باید برون ریزی کنیم ... .
بیشتر آدم ها وقتی در این شرایط قرار می گیرند به جای صبر، عجله می کنند، به جای شنیدن تحلیل، نظرشان را تحمیل می کنند، به جای امیدواری، ناامید می شوند ... این اتفاقات طبیعی است. واکنش های روحی به کنش های مخرب بیرونی. برای همین مسائل را قاطی می کنیم. اولویت های کشور را بر اساس علاقه مندی های خودمان می چینیم و به قول جوان ترها «قیمه را توی ماستا می ریزیم»!
از دیروز موج عجیبی با عکس و کاریکاتور و توئیت و ... علیه موشک در ایران شکل گرفته است. با بروز مشکلات مثل تامین پوشک برای کودکان و نوار بهداشتی و ... برخی حمله های تندی کردهاند که ما اصلاً به موشک نیاز نداریم و خنده دار است که موشک داریم اما پوشک نداریم و ... .
در عصرایران بر اساس همین نقدهای مردمی یادداشتی نوشتم اما به نظر می رسد موضوع از نقد گذر کرده و به انکار رسیده است.
عطار نیشابوری، نان و موشک!
نقل می کنند که در سال های پیش از انقلاب، شهید بهشتی و همراهش در خیابان بودند که به یک چراغ قرمز رسیدند. شهید بهشتی ماشین را متوقف کرد. همراه او گفت:
- چرا توقف کردی؟ الان که نصف شب است و کسی نیست؟
شهید بهشتی پاسخ داد:
- ما با نظام مخالفیم، با نظم که مخالف نیستیم!
حتی اگر کسانی این حکایت را باور نکنند اما در نفس ماجرا خللی وارد نمی کند. با همان بیان می شود گفت اگر با برخی تصمیم های مدیران نظام مخالفیم با حقیقت که نباید مخالف باشیم. مشکلات اقتصادی را نمی توان زیر فرش قایم کرد. با انشالله و ماشالله هم حل شدنی نیست، عزم کلانی می طلبد و نمی شود مدام از مردم خواست که با لبخند مقاومت کنند و حرف نزنند و دادشان به آسمان نرود!
مطالبه حق مردم است اما آنها که عامدانه پای موشک را به عنوان عامل اصلی این بحران ها وسط می کشند خیلی نگران مردم نیستند. می شود نقد کرد که چرا به همان اندازه که برای صنایع موشکی هزینه می کنید و دانش به خرج می دهید برای حل مشکلات اساسی مردم نمی کنید اما نمی توان از اساس نیاز به موشک و تسلیحات دفاعی را انکار کرد و دست به تقابل زد.
کسانی خرده گرفته اند که سیاست های تهاجمی و تهدید دشمنان باعث شده که ایران تحت فشار قرار بگیرد وگرنه ما موشک می خواهیم چکار؟ با گل و لبخند با دنیا برخورد کنید آن وقت نیازی به موشک نیست و هزینه اش را صرف زیرساخت های زندگی کنید. در اینکه سیاست های خارجی تنش زا همیشه هزینه زاست تردیدی نیست اما در خاورمیانه تا چه اندازه می شود لطیف و مهربان بود؟
یادمان رفته است داعش به عنوان دار و دسته اراذل و شرورهای چند کشور، اسرا را در قفس آتش می زدند؟ یادمان رفته به نام خدا آدم ها را وارونه دار می زدند؟ یادمان رفته قربانیان را زنده زنده غرق می کردند، برق فشار قوی به گردن آنها وصل می کردند؟...
یادمان رفته طالبان بمب بار الاغ می کرد و در میان بازار منفجر می کرد؟ یادمان رفته ارتش عراق در جنگ با ما به زنان زخمی و شهید تجاوز کرد؟ یادمان رفته که در پاکستان گروه های انتحاری هر روز جنازه تولید می کنند؟ این همه حافظه مان را از دست داده ایم که یادمان رفته در کجای جهان واقع شده ایم؟ ما اینجاییم. اینجا، درست وسط خون، باروت، تجاوز، قساوت، کشتار به اسم خدا... .
سال پیش روزنامه انگلیسی ایندیپندنت فاش کرد که فرانسه بیش از 290 بمب هسته ای دارد. آنها هم خط و نشان کشیده بودند برای دنیا؟ به همسایه هایشان نگاه کنید: سوئیس، ایتالیا، اسپانیا، آلمان ... درست در قلب جغرافیای امن واقع شده اند اما نه فقط به موشک بلکه به بمب هسته ای خودشان را مجهز کرده اند آن وقت ما در قلب خاورمیانه گل دست مان بگیریم و لبخند بزنیم به داعش و طالبان و ترکیه و خرس روس؟!
نقد کنیم. مطالبه گر باشیم، مسئولان و مدیران را به چالش بکشیم و وادارشان کنیم که پاسخگو باشند اما به جنگ حقیقت نرویم. بگوییم ایران در این نقطه ی تب کرده جغرافیا هم موشک می خواهد و هم نان. اولی امنیت را تامین کند و دومی زنده بودن را! عموم مردم این تفاوت را به خوبی می دانند، وقت آن است که مسئولان هم در این سخن عطار نیشابوری درنگ کنند.
عطار نیشابوری (در مصیبتنامه) می نویسد: اسم اعظم خدا «نان» است. پرسیدند چگونه؟ گفت: کدام اسم خدا را میشناسید که بدین سرعت درهای مسجد را باز کند و صدای مؤذن را در شهر بپراکند و مردم را به مسجد و محراب بیاورد؟ نبودید و ندیدید آن سال قحطی را در نیشابور، که مسجدها لانۀ عنکبوتان شده بود؟
سائلی پرسید از آن شوریدهحال
گفت اگر نام مهین ذوالجلال
میشناسی بازگوی ای مرد نیک
گفت: نان است این بنتوان گفت لیک!
مرد گفتش احمقی و بیقرار
کی بود نام مهین، نان؟ شرمدار!
گفت در قحط نشابور ای عجب
میگذشتم گُرسَنه چل روز و شب
نه شنودم هیچجا بانگ نماز
نه دری بر هیچ مسجد بود باز
پس بدانستم که نان، نام خداست
پایۀ جمعیت و آرام ماست