معماران نظام مالیه مدرن ایران
روزنامه ایران زندگی برادران مولیتور که پُست و گمرک ایران را سازمان بخشیدند را بررسی کرده است.
سالهای 1277 تا 1315 خورشیدی، ایران میزبان مستشاران بلژیکی بود. این اتفاق در زمانی افتاد که سرزمین ما، در بحبوحه مشکلات داخلی گرفتار آمده بود.
آنان از معدود بیگانگانی بودند که به نیت اصلاح امور آمدند و به نظر میرسد با کمترین سوءنیت به کشور خود بازگشتند.
در میان 150 بلژیکی که طی این 38 سال، در پنج گروه آمدند، نام سه نفر بیشتر میدرخشد؛ برادران مولیتور(آگوست، لامبرت، کامیل) در میان همین برادران، لامبرت مولیتور (Lambert Molitor) جایگاهی ویژه دارد، زیرا بیش از بقیه در ایران ماند و فعالیت کرد.
بهدنبال مقروضات ایران به روسیه و انگلیس و پس از آنکه در سال 1897 میلادی -1276خورشیدی، معاهدهای میان دولت ایران و دولت پادشاهی بلژیک بسته شد تا از ناحیه این کشور، اقداماتی در راستای ساماندهی و سازماندهی ادارات گمرک، پُست و مالیات ایران صورت پذیرد و درنتیجه، ضمانتی برای پرداخت بدهیها ایجاد شود.
او در ژانویه 1902- دی 1280 آن هم درست در زمانی که تنها 26 سال داشت، وارد ایران شد. لامبرت مانند دیگر بلژیکیها، اگرچه داوطلبانه آمد اما مأمور و طبیعتاً حقوقبگیرِ دولت ایران شد.
آنها قرار بود یک سیستم مالیاتی جدید بر تجارت خارجی وضع کنند تا در سطح کشور و گمرکات و مرزهای ایران اجرایی شود. همچنین از آنان خواسته شد تا یک سیستم جدید مالی برای پُست و گمرک برقرار کنند تا فساد و سوءاستفاده در نظام مالی پیشین از بین رود.
مطالعات اولیه مسیو ژوزف نوز _ که معروفترین بلژیکی وارد شده به ایران است _ مورد پسند دولت ایران قرار گرفت و مقرر شد تا گروههای بعدی به ایران بیایند تا این همکاری تداوم یابد.
لامبرت مولیتور اما در میان همه بلژیکیها واجد یک ویژگی نیز هست؛ او را باید کسی دانست که بیشترین اقامت را در ایران داشت و چیزی در حدود 26 سال در ایران ماند. چنانکه هشت سال پس از ورود، سفری کوتاه به وطن خود کرد و پس از ازدواج با همسرش(بِتسی) به ایران آمد و فرزندش(آندره) یک سال بعد، در 1911-1290 در کرمانشاه متولد شد.
لامبرت مولیتور در ابتدای ورود به ایران که چهار سال پیش از وقوع انقلاب مشروطه بود، ابتدا به گمرک بندر بوشهر رفت تا سیستم گمرکی تازهای برای همه بنادر خلیج فارس وضع کند. بدین ترتیب باید با شیوخ محلی و رؤسای قبایل و عشایر مذاکره میکرد و متقاعدشان میساخت تا شرایط جدید را پذیرفته و با صرفنظر از منافع شخصی، قوانین دولت مرکزی را قبول کنند.
پس از مدتی، از مارس 1904- اسفند 1282 برای حدود دو سال به سیستان رفت، جایی که امروز، مرز ایران و افغانستان است و البته قاچاق بیداد میکرد.
او در آنجا مأموریتی دشوار داشت؛ نه تنها رئیس گمرک بود و در زاهدان و زابل فعالیت میکرد، بلکه در کمیته مرزی سیستان هم عضویت داشت. همچنین بهداشت و درمان سیستان را هدایتگری کرد، زیرا در آن زمان، طاعون در آن منطقه جولان میداد.
از اکتبر 1906 تا جولای 1908- آبان 1285 تا تیر 1287 در پایتخت به فعالیت پرداخت و ازقضا شاهد اتفاقات مهمی ازجمله مرگ مظفرالدین شاه و تاجگذاری محمدعلی شاه و به توپ بسته شدن مجلس بود.
او در 23 جولای 1908-1 مرداد 1287 وارد کرمانشاه شد تا اداره گمرک کرمانشاه را عهدهدار شود. اما او در آن منطقه، دردسری دیگر داشت.
سالارالدوله که فرزند دوم مظفرالدین شاه وعموی احمدشاه بود خواهان به چنگ آوردن درآمد حاصل از گمرک بود. مولیتور اما ناچار به مذاکره شد تا بتواند مدارای آنان را داشته باشد.
مولیتور پس از پنج سال به تبریز رفت و مسئولیت گمرک آذربایجان را برعهده گرفت. او که از اکتبر 1913 تا آوریل 1918 - آبان 1292 تا فروردین 1297 در تبریز ماند، در سال 1915- 1296 صاحب دختری به نام «ترز» شد.
او اما در این ناحیه، افزون بر معارضان دولتی، روسها را هم داشت که قدرت مطلقه آنجا بودند و البته بسیاری از دولتیها گوش به فرمان آنان. حدوث جنگ جهانی اول کار را برای او و یارانش سخت کرد و قحطی شیوع یافت. مولیتور حالا باید منبع غذایی بویژه گندم را سازمان میداد که گزارشهای برجای مانده از آن زمان، نشان میدهد که نسبتاً موفق ظاهر شد.
در همین هنگام به وبا گرفتار آمد که با خوششانسی از آن رهایی یافت. اقدامات وی سبب شد تا پایتختنشینان نیز از او بخواهند که گرسنگی فراگیر را مدیریت کند و درنتیجه رئیسالوزرای وقت، وثوقالدوله، برایش حُکم زد. هشت سال پایانی حضور لامبرت مولیتور در ایران در بازه زمانی 1920 تا 1928 -1299 تا 1307 با کودتای سوم اسفند برابر شد.
او که در آن زمان، دیگر بهعنوان مدیر کل پُست و گمرکات ایران شناخته میشد، در این جایگاه، به جشن تاجگذاری رضاشاه دعوت شد و حضور یافت.در سال 1928 تصمیم میگیرد به دلایل شخصی ایران را ترک کند، اگرچه دولت ایران از او قدردانی کرد و حتی مجلس بنا داشت تا قراردادی تازه با حقوق معین بیشتر تنظیم کند اما او نپذیرفت.
مولیتور یک سال پیش از عزیمت، در کنفرانس جهانی ژنو در سوئیس، از حق استقلال کامل ایران در تجارت و سیاست خارجی دفاع کرد.
او با آن شخصیت مقتدر اما بیغرور و تکبرش، احترامی تمامعیار برای ایرانیان قائل بود. مردی صبور بود و با توانایی که از خود نشان داد، توانست بهترین رفتار را نسبت به شرایط پیشبینی نشدهای که در ایران برایش پیش آمد، داشته باشد. همچنین با زیرکی و فراستی که داشت، از موانع و مصائبی که خواسته یا ناخواسته بر سر راهش ایجاد میشد یا ایجاد میکردند، خود را برهاند، که از آن جمله باید به رقابت، تهاجم، رویارویی نظامی، تنشهای سیاسی و اجتماعی، قحطی و بیماری _ چه آنچه بر خودش مستولی میشد و چه در جامعه شایع میشد_ اشاره کرد.
مولیتور 31 سال پس از بازگشت، در 9 جولای 1959 در بروکسل (پایتخت بلژیک) درگذشت. او با اینکه هنگام ورود به ایران، زبانهای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی را میتوانست صحبت کند و تا حدی هلندی را میدانست، فارسی را هم خیلی زود یاد گرفت و حتی گفته میشود یکی از دلایل اقبالش در ایران، همین مهم بوده است. جالب آنکه در جایی از او با لقبِ «مدیرکل دوستداشتنی پُست» یاد شده است.
کامیل مولیتور (Camille Molitor) که دو سال کوچکتر از لامبرت است، در ژانویه 1903- دی 1281 به ایران آمد. یک سالی را بهعنوان مدیر گمرک خراسان در مشهد خدمت کرد و بعد به مدیرکلی پُست و گمرک ایران رسید.
او تلاش کرد فعالیتها و ارتباطات اداره پست افزایش یابد و کارمندان بیشتری را به استخدام درآورد. همچنین در شرایط صعب و سخت، امنیت پستخانهها را بهشکلی قابل توجه افزایش بخشید.
مولیتور وقتی در سال 1920 -1299 بهعنوان نماینده ایران، راهی کنگره جهانی پُست در مادرید (اسپانیا) شد، قطعنامهای را به تصویب رساند حاکی از آنکه حاکمیت ارضی و مرزی کامل ایران در تمامی ادارات پست خلیج فارس را به رسمیت میشناخت.
اما این مصوبه برای دیگر بیگانگان بویژه انگلیسیها که سواحل خلیج فارس را زیر یوغ خود داشتند، گران آمد. هجمه تبلیغاتی و مطبوعاتی علیه مولیتور را سامان دادند و اگرچه بعدها در هیأت تحقیق که خود انگلیسیها هم در آن حاضر بودند، از اتهامات وارده، مُبرّا دانسته شد، اما استعفا داد و یک سال بعد، برای همیشه ایران را بدرود گفت تا در 7 ژانویه 1939 در بروکسل درگذشت.
دیگر برادر، آگوست مولیتور (Auguste Molitor) بود. او پیش از همه در آوریل 1901 - فروردین 1280 به ایران آمد. ابتدا به سیستان رفت و توانست با وجود شرایط بسیار سخت مرزی که انگلیسیها بر آن استیلا داشتند، سه دفتر جدید گمرکی در حدود 600 کیلومتری مرز در شرق ایران حدفاصل زاهدان تا دریای عمان ایجاد کند.
او همچنین مسئولیتهایی را در ادارات گمرک مشهد، کرمانشاه، تبریز و بندر انزلی بر دوش گرفت و در این میان، از وبا هم جان سالم به در برد تا آنکه خیلی زودتر از دو برادر دیگرش، در سال 1908-1287 با ایران خداحافظی کرد.