ترامپ و مکتب جکسونیسم
مهدی مطهرنیا، کارشناس مسائل بینالملل در یادداشتی در روزنامه آرمان به بررسی شخصیت ترامپ پرداخته است.
ترامپ بازیگر ورزیده و ماهر در ایفای نقش بازیگر دیوانه در پست ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا است.
او یک تاجر سیاست و یک پُست نومحافظهکار عقیدتی است که اعتقاد دارد باید از مکتب جکسونیستی در سیاست خارجی آمریکا پیروی کرد.
جکسون اعتقاد داشت که آمریکا باید بهدنبال امنیت برای آمریکا در بعد بینالمللی باشد و برای دستیابی به این هدف آمریکا باید از قدرت نظامی برتر خود در حوزه بینالمللی بهرهبرداری کند.
در نتیجه امروز او در این مکتب فکری سیاست خارجی آمریکا را شکل بخشیده است.
ترامپ بهطور بارز و آشکار بهکشورهای جهان درجهت تثبیت هژمونی امنیتی آمریکا اعلام میکند که آمریکا هژمون امنیتی جهان است و باید دیگر کشورهایی که آمریکا امنیت آنها را در برابر دشمنان و رقبا حفظ میکند، بهدنبال ایجاد فضایی برآیند که هزینههای آمریکا را پرداخت کنند.
در برابر چنین سناریویی، سناریوی بدیل باید بسیار مدبرانه، صبورانه، هدفمند و هوشیارانه باشد. از این جهت مدبرانه باشد که بر اساس یک برنامهریزی هماهنگ و سناریوی بدیلی که همه این مختصات را در نظر بگیرد، چیده شود.
از آن جهت باید درکنار مدبرانه زمینههای صبورانه را داشته باشد چرا که او از قدرت رسانهای و جنگ روانی بهره میبرد و میخواهد بر مبنای استراتژی جوجیتسو با تحریک کردن ایران در ایجاد فضای اصطکاک و تخلیه انرژی، ایران را وارد معرکه کرده و سپس با جاخالی دادن، محاصره منطقهای ایران را جهت پرتاب توپ به کشورهای منطقه فراهم کند.
لذا او در پی محدود کردن همکاریهای بینالمللی با ایران و از طرف دیگر محاصره منطقهای تهران است.
اینجاست که رادیکالیسم، تندروی و اعلام خروج از برجام و مسائلی چون انپیتی میتواند به او کمک کند.
از این جهت باید هدفمند باشد که همگی حول هدف دیپلماسی حلوفصل ایران با نظام بینالملل به یک وحدت نظر برسند و با وحدت نظری که بهعنوان هدف شکل میگیرد، همگی حول این محور مسئولیت پذیر باشند.
این مسئولیت پذیری باید از مرکز ثقل نظام تا کل نظام گسترش پیدا کند. از طرف دیگر باید هوشیارانه باشد، بدین جهت که بتواند افکار عمومی را نهتنها در داخل کشور، بلکه در نظام بینالملل و در درون آمریکا از آن خود کند و این نیازمند حرکتی قوی و قدرتمندانه در چارچوب این واژگان است.
براساس این مفاهیم و براساس تحلیلی که در چنین روندی میتوان داشت، باید سناریوی بدیلی طراحی و زمینه بروز یک فضای مناسب درجهت حلوفصل دیپلماتیک ایران با نظام بینالملل در بعد نظم منطقهای و نظام بینالملل بود.
آمریکا هم مانند هر کشور دیگری جزئی از نظام بینالملل است و باید مسائلش را با طرف دیگر در حوزه حقوق بینالملل حل کند.
میتوان وارد عرصهای شد که ایران دیپلماسی فعالی را شکل دهد و با تاثیرگذاری بر سازمان ملل متحد و حتی شورای امنیت این سازمان، در چارچوب مذاکرات جدی به بررسی مسائل بپردازد.