خر در پوست شیر
یک افسانه قدیمی ایرانی میگوید خری بود که صبح تا شب خاککشی میکرد و از دست بیرحمی انسانها، بهویژه صاحب خود، جانش به لب رسیده بود. یک روز که از بیابان به شهر خاک میآورد، چشمش به یک پوست شیر افتاد. مغز او جرقه زد که بیا این پوست را بر تن خود بکش. آقاخره گاله خاککشی را از پشت خود بر زمین انداخت، پوست شیر را به خود کشید، سر جوی آب رفت و از دیدن ریخت خود در آب دچار هیجان شد. دواندوان به شهر آمد. مردم از دیدن او ترسیدند و به خانههای خود پناه بردند. خر به خود گفت: «آخجون! حالا که قوی شدهام، باید غُرش کنم که مردم بیشتر از من بترسند». رفت سر چهارراه و شروع کرد به عرعرکردن. مردم که از او باهوشتر بودند، به کلک آقاخر پی بردند. او را گرفتند، پوست شیر را از تنش درآوردند و «گاله خاککشی را بر پشت او نهادند».
احمد عظیمیبلوریان-استاد پیشین دانشگاه مریلند در یادداشتی در روزنامه شرق درباره شخصیت و موقعیت متزلزل ترامپ پرداخته است.
همین؛ داستان در یک چرخش ساده به پایان رسید. آن رئیسجمهوری که نمیخواهیم از او نام ببریم، در مسیر تجربه مشابهی قرار گرفته است. او خود را بهترین رئیسجمهوری جهان میداند و هر روز احکام قطعی برای مردم کشور خود و کشورهای دیگر صادر میکند. به گونهای که تکلیف همه را از اروپاییان و مردم خاورمیانه و ایران و مکزیک گرفته تا چین و ماچین ازجمله کرهشمالی تعیین و به آنها دیکته کرده است؛ اما هنوز بیش از یک سال از زمامداری او نگذشته است. باید توجه داشت مشکل این رئیسجمهور محترم، به داشتن روابط با روسپیان خلاصه نمیشود؛ او و پدرش هر دو در حرفههای خدماتی و سرگرمکننده مانند هتلداری، همراه با خدمات عشرتکدهای فعال بوده و به موفقیت خود بالیدهاند.
این خدمات امروز به صورت گستردهای نهتنها در آمریکا و اروپا رواج دارند، بلکه با سرمایهگذاری مشترک با رهبران محلی در امارات خلیجفارس و دالان قفقاز و خاور دور نیز به صورت یک سوداگری پردرآمد درآمدهاند.
یک خبرنگار غربی در مصاحبه با یک دختر روس از او پرسیده بود آیا از کار در دوبی راضی است؟ دختر روس پاسخ داده بود: «آقا درآمد یک شب من در اینجا برابر درآمد یک ماه کارم در مسکو است. من در شگفتم که چرا مادرم به اینجا نیامده است».
خوانندگان محترم باید در عین حال توجه داشته باشند که رسوایی اخیر رئیسجمهور اشارهشده، بیش از آنکه یک رسوایی اتفاقی باشد، حاصل رقابتهای سیاسی میان دو حزب جمهوریخواه و دموکرات است. پیش از این رسواییهای مشابهی در دوران گذشته ریاستجمهوری در آن کشور وجود داشته که برملا شدهاند؛ رسوایی بیل کلینتون در داشتن دوستدختر در کاخ سفید، هنوز از خاطرهها محو نشده است.
آن رسوایی را جمهوریخواهان به راه انداختند تا موجبات برکناری کلینتون را فراهم کنند. رسوایی اخیر حاصل تلاش دموکراتها در راستای انتقامجویی است.
پخشکننده اخبار این رسواییها، خبرگزاریها و نشریات مخالف جمهوریخواهاناند که نمونه بارز آنها، خبرگزاری سیانان و روزنامههای واشنگتنپست و نیویورکتایمز هستند. رئیسجمهوری در مصاحبههای مطبوعاتی خود پاسخ خبرنگاران این خبرگزاریها را نمیدهد؛ چون میداند با او دشمناند.
در عوض جراید طرفدار جمهوریخواهان اصلا به اینگونه رسواییهای رئیسجمهور کنونی کوچکترین اشارهای ندارند. نمونه بارز این خبرگزاریها روزنامه واشنگتنتایمز است.
اینکه رسانههای جمهوریخواهان با وجود درک رفتار ناشایست رئیسجمهور از او ایراد نمیگیرند، به دلیل ترس ازدستدادن آرای حزب جمهوریخواه در انتخابات آینده است. اگر انتخابات را ببازند، عملا به رویکارآمدن رقیب دموکرات کمک کردهاند.
خوانندگان محترم باید به چند نکته دیگر هم دراینباره توجه کنند؛ نخست اینکه رئیسجمهور کنونی آمریکا نه به قانون اساسی توجه و احاطه دارد و نه اینکه خود را مقید به اصول حقوق بشر و معاهدات بینالمللی و اساسنامه سازمان ملل میداند. او صرفا نقش یک حاکم خودکامه و دیکتاتور را ایفا میکند و هرکس با او مخالفت کند، با مقاومت، تمسخر و فحاشی او روبهرو میشود. این حالت برای ما مردم مشرقزمین ناشناخته نیست.
نکته دیگری که باید خوانندگان به آن توجه کنند، این است که چنین رفتاری از رئیسجمهور آمریکا غیرمنتظره است؛ اما این رفتار در سالهای اخیر در بسیاری از کشورهای جهان باب شده است. در خاورمیانه خودمان تا بخواهید شمار دیکتاتورها رو به افزایش نهاده و حلقههای همبستگی آنها با قدرتهای بزرگ مانند کشورهای 1+5 و میان خود آنها شکل گرفته یا در حال شکلگیری است.
امروز شمار دیکتاتوریها در جهان چندین برابر آنها در 20، 30 سال گذشته است.
اینکه رئیسجمهور آمریکا با همین رفتارهای خارج از پذیرش عام بتواند سر پای خود بایستد یا تن به استعفا دهد یا از کار برکنار شود -که به آن «ایمپیچ» میگویند- بستگی به چندین عامل مهم دارد؛ نخست اینکه او اکنون در رأس قدرت است و از همه امکانات موجود برای حفظ و ماندگاری خود استفاده میکند.
دوم اینکه در درون حزب دموکرات -که همه فکر میکنند باید حزبی مردمی باشد- اختلافات بسیار شدیدی وجود دارد؛ ازجمله اینکه اعضای حزب دموکرات در ایالات جنوبی رفتاری دارند که کلا با رفتار دموکراتهای ایالت شمالی متفاوت است. ایالات جنوبی آمریکا پایگاه بردهداری آمریکا بوده است که هنوز درد زخمهای آن در بدن سیاهپوستها باقی است. نفرت جنوبیها -چه جمهوریخواه و چه دموکرات- از اوباما هنوز به صورت شگفتانگیزی آشکار است. رئیسجمهور کنونی هم نهتنها هرچه در فکر و زبانش در قبال سیاهپوستان و اوباما وجود داشته بیرون ریخته، بلکه با توهین آشکار خود، به مردم آفریقا اهانت کرده است.
سوم اینکه جمهوریخواهان برخلاف دموکراتها بسیار ثروتمندند و برای تبلیغات، خرید رأی و تقلب در اخذ آرا به سود خود از هیچ کاری رویگردان نیستند.
چهارم اینکه رسوایی در داشتن رابطه با زنان، حرفه خاص زمامداران آمریکا نیست. کنجکاوی و افشاگری در این موضوع، در سراسر عالم مد روز شده است.
احتمال اینکه رئیسجمهور آمریکا را بتوان برکنار کرد، زیاد است؛ اما زور و توان مادی جمهوریخواهان تا میزان زیادی از این کار جلوگیری خواهد کرد. اگر بر سر کار خود باقی بماند، به دلیل رفع اتهام از او نیست، بلکه حاصل برد و باخت در قمار سیاسی میان دو حزب است.