استفاده از رانت قدرت جریان اصولگرایی را تنبل و ضعیف کرده است
روزنامه آرمان در گفتوگو با عباس سلیمی نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، مهمترین چالشهای جریان اصولگرایی را مورد تحلیل قرار داده است.
این چهره شناخته شده اصولگرا در این گفتوگو به موضوعهای مختلفی در حوزه جریان اصولگرایی پرداخته است.
البته وی در این گفتوگو گفته مشکلات جریانهای سیاسی جدا از هم نیستند و بررسی آنها به صورت مستقل امکان پذیر نیست.
وی در این مصاحبه احمدی نژاد را آنالیز کرده و گفته ما فکر میکردیم میتوانیم احمدینژاد را که چهره ناشناختهای بود مدیریت کنیم.
گزیدههای این مصاحبه بدین شرح است.
* نمیتوانیم مشکلات اصولگرایان را به صورت مستقل از وضعیت اصلاحطلبان مورد بررسی و ارزیابی قرار بدهیم. البته این وضعیت درباره اصلاحطلبان نیز صادق است و مشکلات هر دو جریان سیاسی به شکلهای مختلف به هم گره خورده است.
*به صراحت عنوان میکنم رقابت سیاسی بین اصولگرایان و اصلاحطلبان از تقابل، به خشونت وکینهورزی و دشمنی رسیده است. فقدان اندیشه و فکر در بین جریانهای سیاسی سبب میشود که جریانهای سیاسی به جای ایجاد دیالوگ و رقابت سازنده به دنبال حذف و تخطئه یکدیگر باشند.
*این یک حقیقت کتمان ناپذیر است که استفاده از رانت قدرت جریان اصولگرایی را تنبل و ضعیف کرده است. اصولگرایان مدتهاست به ساختارهای قدرت وابستگی پیدا کردهاند. به همین دلیل نیز در چنین شرایطی هر اشتباهی که اصولگرایان انجام میدهند به نام حاکمیت نوشته میشود.
*اصولگرایان به دلیل اینکه احساس میکنند باید از ارزشهای انقلاب و نظام دفاع کنند وارد فضای «گلخانهای» شدهاند. این سخن به این معناست که اصولگرایان مبانی فکری و ارزشی خود را در یک حفاظ قطور و مستحکم قرار میدهند که قابل دسترسی نیست. بدون شک مبانی فکری باید در دسترس قرار بگیرد و روی آن بحث و تبادل نظر صورت بگیرد تا گفتمان اصولگرایی رشد پیدا کند. بردن گفتمان اصولگرایی به فضای گلخانهای لطف به این جریان نیست و بلکه یک «تله» و «دام» است.
*هنگامی که آقای احمدینژاد در مقابل آقای هاشمی به عنوان یک چهره قدیمی انقلاب قرار گرفت اصولگرایان ترجیح دادند از وی حمایت کنند. این در حالی بود که ما فکر میکردیم میتوانیم احمدینژاد را که چهره ناشناختهای بود مدیریت کنیم. نکته دیگر اینکه آقای احمدینژاد در دولت اول خود خطاهای بسیار اندک و خدمات بسیار بزرگی برای کشور انجام داد.
با این وجود در سال88 اتفاقاتی در کشور رخ داد که سبب بینظمی جامعه شد. در این بینظمی نیز آقای احمدینژاد به جاهایی دست اندازی کرد تا زمینه تحکیم و استمرار قدرت خود را فراهم کند. از سوی دیگر با افراد مسأله داری مانند سعید مرتضوی وارد زدوبند شد تا زمینه تحکیم قدرت خود را فراهم کند. به نظر میرسد احمدینژاد به این نتیجه رسیده بود که نباید قدرت را ترک کند.
احمدینژاد فکر میکرد میتواند مشایی را به عنوان رئیسجمهور بعدی کشور معرفی کند و پس از چهار سال دوباره قدرت را به دست بگیرد. البته وی توهمات دیگری نیز در سر داشت و با تئوریهای مدیریت جهانی که دنبال میکرد، احساس میکرد در مدیریت جهانی نیز میتواند سهم داشته باشد. به همین دلیل نیز اقدامات بعدی خود را انجام داد تا به وضعیت کنونی منجر شده است.