روایت ضرغامی از ناگفتنیهای مناظرهها و دیگر مسائل
روزنامه آرمان با عزت الله ضرغامی رئیس پیشین صداوسیما مصاحبه کرده است.
گزیدههایی از این گفتوگو در پی میآید؛
*در دولت آقای هاشمی رابطه مقام معظم رهبری با ایشان رابطهای صمیمی و نزدیک بود. حتی در مواردی که در برخی از رویکردهای دولت اختلاف سلیقههایی نیز وجود داشت هیچگاه این رابطه صمیمی از بین نرفت.این وضعیت در دولت اصلاحات نیز وجود داشت. در دولت اصلاحات هر زمان که رئیس دولت اصلاحات به حمایت مقام معظم رهبری نیاز داشت این حمایت صورت میگرفت. حتی در مقاطعی که خلاف قانون بوده و دولت تنها با حکم «ولی فقیه» میتوانسته برنامههای خود را اجرا کند این حمایت صورت گرفته است.
این وضعیت در دولت آقای احمدینژاد نیز وجود داشت.مقام معظم رهبری در دولت اول آقای احمدینژاد که ایشان با شعارهای عدالت خواهانه روی خدمت به مردم تمرکز زیادی داشتند و تلاش میکردند از حاشیهها دوری کنند، به صورت جدی از دولت حمایت میکردند. با این وجود در سالهای پایانی دولت آقای احمدینژاد که ایشان از شعارهای خود فاصله گرفتند و وارد حاشیههایی شدند به صورت طبیعی فاصله حاکمیت نیز با ایشان بیشتر شد.مقام معظم رهبری تا زمانی که روسای جمهور در چارچوب و هنجارهای انقلاب و نظام حرکت کنند به صورت جدی از آنها حمایت کرده اند.
* ممکن است این شائبه در بین افکار عمومی وجود داشته باشد که به عنوان مثال آقای احمدینژاد نسبت به آقای روحانی بیشتر مورد حمایت مقام معظم رهبری قرار داشته است.این در حالی است که امروز برخی از طرفداران آقای احمدینژاد نسبت به حمایت بخشهای مختلف حاکمیت از دولت آقای روحانی انتقاد جدی دارند و عنوان میکنند این حمایتها از دولت آقای احمدینژاد صورت نگرفته است.این وضعیت برای طرفداران دولت اصلاحات نیز وجود داشت و این افراد نیز عنوان میکنند که دولت اصلاحات با فشارهای زیادی مواجه بوده است.
*در موضوع توافق هستهای ایشان حمایت قاطع و جدی از تیم مذاکره کننده هستهای و آقای ظریف انجام دادند و من کمتر مشاهده کرده بودم که رهبری برای کسی تا به این اندازه مایه بگذارند.
*این مسأله که ظاهر،ادبیات،خلق و خو وحجاب دختران تغییر پیدا کرده و شکل متفاوتی به خود گرفته به معنای فاصله گرفتن جوانان از مسیر انقلاب نیست.
*افراد تا زمانی که در یک سازمان فعالیت میکنند مواضعی که اختیار میکنند باید متناسب با جایگاه سازمانی خود باشد.این در حالی است که فرد باید سازمانی که در آن فعالیت میکند را قبول داشته باشد. مواضع امروز من با دیروز هیچ تغییری نکرده و تنها به دلیل سمتی که در صداوسیما داشتم از بیان آن خودداری میکردم و آن را تنها در جلسات خصوصی عنوان میکردم.
اگر امروز من با آقای ابطحی، نقویان، زم، حسین کروبی، سید نظام موسوی، فردوسی پور، مسعود کیمیایی و ... صحبت میکنم به دلیل این است که علاقه دارم قرائتهای آنها را نسبت به پدیدههای موجود در جامعه بشنوم. برای بنده مهم است که چرا سرنوشت فرزند آقای زم که یک شخصیت فرهنگی برجسته کشور است به اینجا کشیده شده است.من دوست دارم قرائت آقای زم را هم در کنار قرائت امنیتی که از این مسأله وجود دارد بشنوم.از سوی دیگر هنگامی که قرائت آقای ابطحی از وضعیت زندان در مدت شش ماهی که در زندان بودند را میشنوم متوجه میشوم که این قرائت با قرائتی که مطرح شده با هم تفاوت دارد. به همین دلیل نیز این تفاوتها ذهن من را واقعی تر و سالم تر میکند.
*بنده امروز در وسط حاکمیت قرار دارم.به دلیل اینکه بنده خودم را عین حاکمیت میدانم و احساس میکنم باید نسبت به حاکمیت پاسخگو باشم.امروز برای مردم تفاوت نمیکند که به فرض آقای روحانی رئیس جمهور است و یا آقای احمدینژاد. مردم نسبت به مشکلات خود دغدغه دارند و به دنبال پاسخگویی مسئولان هستند. در نتیجه من باید از حاکمیت دفاع کنم و به مردم پاسخگو باشم.
*صداوسیما نیز به دلیل اینکه باید پاسخگوی مردم باشد در حوزههای مختلف چنین رویکردی در پیش گرفته بود.به عنوان مثال در حوزه ورزشی، سینمایی، علمی و اجتماعی همه کسانی که صاحبنظر بودند تریبون رسانه ملی در اختیار آنها قرار گرفته است. بنده روزی نبود که در جلسه هیأت دولت شرکت کنم و از طرف آقای احمدینژاد و رحیمی مورد مواخذه قرار نگیرم.
این برخورد تا روزهای آخر دولت با بنده وجود داشت.این وضعیت در دولت آقایروحانی نیز وجود داشت. با این وجود باید عنوان کنم که بیشترین تعامل و ظرفیت را رئیس دولت اصلاحات در مقابله با برنامههای انتقادی صداوسیما از خود نشان میداد و ایشان بیشترین تعامل را با صداوسیما داشتند. در دولت آقای احمدینژاد و به خصوص در چهار سال مشکلات صداوسیما ودولت در بیشترین حالت خود قرار گرفت به شکلی که بیت رهبری پادرمیانی و وساطت کردند.آقای الهام در این زمینه مستندسازی کرده بودند و برخی از اعضای نهادرهبری نیز با ایشان همراهی میکردند.
*امروز هم برخی از این افراد که بنده را میبینند عنوان میکنند که ما نسبت به دولت آقای احمدینژاد انتقاد جدی داریم اما صداوسیما نیز در چهار سال اول دولت احمدینژاد به شدت دولت را نقد میکرد.این وضعیت برای آقای روحانی هم وجود داشت وهرچه ما به آقای روحانی خدمت میکردیم و شرایط بیشتری برای ایشان در نظر میگرفتیم انتظارات ایشان افزایش پیدا میکرد.
*نکته جالب درباره آقای روحانی این است که هنگامی که با ایشان صحبت میکنید و برای ایشان دوساعت استدلال میکنید، هنگامی که جلسه تمام میشود انگار که با این بشقاب صحبت کردهاید و هیچ تغییری در رویکرد ایشان مشاهده نمیکنید.این وضعیت حتی در چهره ایشان نیز وجود ندارد و چهره ایشان به شکلی نیست که انسان علاقه به ادامه دادن داشته باشد.
*بنده به هیچ عنوان نمیگویم که همه عملکرد من در صداوسیما قابل قبول بوده است. با این وجود باید این نکته را نیز در نظر داشت که قضاوتهای پسینی درباره رویدادهای تاریخی همواره صحیح نیست. در دوران مدیریت بنده در صداوسیما در زمینه ورزش و به خصوص فوتبال تزاحمها و رویکردهای متضاد فوتبالی همواره دررسانه ملی به تصویر کشیده میشد. این وضعیت درباره سینما نیز وجود داشت. در دوران مدیریت بنده بود که برنامه «هفت» شکل گرفت که با مخاطبان زیادی نیز در زمینه سینما مواجه شد.در موضوع رفتن آقای جیرانی از این برنامه نیز بنده مخالفت کردم و به ایشان گفتم اجازه ندارید برنامه را ترک کنید.
با این وجود با توجه به هجمههای تند برخی از اصولگرایان آقای جیرانی به این نتیجه رسیده بودند که اگر برنامه را ترک کنند بهتر است و در نهایت نیز این کار را انجام دادند.این وضعیت برای آقای فردوسی پور نیز وجود داشت و هنگامی که دعواهای فوتبالی و سیاسی در این برنامه شدت پیدا میکرد ایشان تنها با حمایت مدیریت سازمان به کار خود ادامه میدادند و دلگرم میشدند.
* هنگامی که مذاکرات سعدآباد انجام شد و پس از این مذاکرات وزرای خارجه سه کشور اظهارنظرهای نامناسبی درباره این مذاکرات انجام دادند صداوسیما به این نتیجه رسید که در این زمینه یک مستند بسازد. هنگامی که این مستند ساخته شد آقای روحانی نسبت به پخش این مستند به دفتر رهبری گلایه کردند.
بنده بارها به آقای روحانی که در آن مقطع زمانی عضو شورای امنیت ملی بود عنوان کردم که تریبون در اختیار شماست و هر زمان که تمایل داشتید میتوانید به شائبهها دراین زمینه پاسخ بدهید.به همین دلیل نیز برنامه«شناسنامه» در این زمینه و با گفت وگو با آقای روحانی برای پاسخگویی به شائبات درباره مذاکرات سعدآباد تولید شد و بعدا با همین عنوان ادامه پیدا کرد.
*پس از اتفاقات سال88 برخی از اصلاحطلبان را برای موضوعات خاص به صداوسیما دعوت میکردیم و از آنها میخواستیم که تنها درباره آن موضوع دیدگاههای خود را مطرح کنند. به عنوان مثال به مناسبت روز13 آبان ما از آقای اصغرزاده و خانم ابتکار که در تسخیر لانه جاسوسی حضور داشتند دعوت کردیم که دیدگاههای متفاوت خود را درباره این واقعه عنوان کنند.
البته این کار برای ما هزینههای زیادی داشت و برخی از رسانهها که نام نمیبرم و شما میشناسید عنوان میکردند که چرا به جای جوانان انقلابی یک پیرزن پشیمان را به صداوسیما دعوت کردهاید.با این وجود هنگامی که آقای اصغرزاده و خانم ابتکار در برنامه زنده تلویزیونی حضور پیدا کردند به جای اینکه درباره واقعه13 آبان صحبت کنند به بازخوانی فتنه سال88 و دفاع از سران فتنه برخاستند و وارد مباحثی شدند که صداوسیما براساس مصوبات شورای عالی امنیت ملی دارای ملاحظاتی است.
بنده میدانستم که آقای اصغرزاده و خانم ابتکار قرائت متفاوتی نسبت به فتنه سال88 دارند. با این وجود به دلیل اینکه این افراد که در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی نقش داشتند فراموش نشوند و نسل جدید قرائت آنها را نیز درباره این واقعه بشنود این افراد را به صداوسیما دعوت کردم.این در حالی بود که این افراد سادگی کردند و شرایط را مدیریت نکردند.بنده تمایل داشتم تا آنجا که امکان داشت طیفهای مختلف فکری و سیاسی در تلویزیون حضور داشته باشند و دیدگاههای خود را مطرح کنند. با این وجود اگر در جایی این امکان وجود نداشته دیگر واقعا نمیشده است و جا برای مانور بیشتر نبوده است.
*(در پاسخ این سوال که چرا سال88تریبون را در اختیار طرفین دعوا قرار ندادید)اگر امروز شما رئیس سازمان صداوسیما بودید و آقای احمدینژاد از شما درخواست میکرد که تریبون صداوسیما را در اختیار ایشان قرار بدهید تا همه دیدگاههای خود را مطرح کند شما چه پاسخی به ایشان میدادید؟اگر آقای رحیمی از شما درخواست کند که در چند جلسه به سخنان آقای جهانگیری واکنش نشان بدهد آیا به ایشان این فرصت را میدادید؟شاید در ظاهر عنوان کنید که موافقت میکردید؛ اما در واقعیت این اتفاق رخ نمیداد و شرایط برای چنین کاری مهیا نبود.
آیا در شرایط کنونی اگر وزیر خارجه دولت آقای احمدینژاد را به یک برنامه تلویزیونی دعوت کنید، تا سیاست خارجی دولت آقای روحانی را نقد کند آقای روحانی اجازه چنین کاری به شما میدهد؟بدون شک دولت چنین اجازهای به شما نخواهد داد.امروز آقای جلیلی دارای دیدگاههای مختلفی در زمینه مدیریت کشور است. با این وجودهیچ تریبونی در اختیار ایشان نیست و به جز محیطهای محدود دانشگاهی ایشان هیچ تریبونی برای بیان دیدگاههای خود در اختیار ندارد.
*اختلافات آقای قالیباف و رئیسی تا لحظه آخر پا برجا بود و هیچ جریانی نمیتوانست این اختلاف را از بین ببرد.حتی «جمنا» نیز نتوانست این اختلافات را پایان بدهد و همه چیزبه48 ساعت آخر کشیده شد.این در حالی است که آقای قالیباف با تصمیم فردی خود از انتخابات کناره گیری کردند و هیچ کس ایشان را وادار به چنین کاری نکرد. برخی از اصولگرایان بر این باور بودند که هر دو این کاندیداها باید در انتخابات حضور داشته باشند تا آرای بیشتری از مخالفان دولت آقای روحانی به سبد اصولگرایان ریخته شود.
*بنده از جمله افرادی هستم که در طول دوران انقلاب موفق شدهام آقای هاشمی را خوب درک کنم. زمانی یک جوان انقلابی بودم وبا رفتار سیاسی آقای هاشمی به خوبی آشنا بودم، در نماز جمعههای ایشان شرکت میکردم. این در حالی است که در دولت ایشان در معاونت سینمایی حضور داشتم و ایشان رفتار فوقالعادهای در این زمینه داشتند.شرایط به شکلی بود که بزرگترین حامی من در سینما آقای هاشمی بود.به همین دلیل نیز بود که من در مدت یک سال و نیم موفق شدم کارهای بزرگی در سینما انجام بدهم.آقایهاشمی خدمات زیادی به کشور انجام داده است. با این وجود بنده معتقدم خطاهای راهبردی نیز در رویکرد ایشان وجود داشته است.
*برخی عنوان میکنند که هزینهای که براثر مناظرههای سه انتخابات ریاست جمهوری88،92 و 96 به نظام وارد شد بسیار زیاد بوده و من نیز با این دیدگاه موافق هستم. با این وجود معتقدم تخریبهایی که در مناظرات سال96 انجام گرفت به مراتب از سال88 بدتر و مخرب تر بود.در سال88 آقای احمدینژاد از عبارت «خس و خاشاک» استفاده کرد که منظور ایشان به همه حامیان انتخاباتی رقیب نبود.
ایشان حتی چند بار درباره این مسأله توضیح دادند و عنوان کردند منظور ایشان کسانی بوده که فضا را تعمدا متشنج کرده بودند.با این وجود در آن مقطع زمانی استفاده از این عبارت تأثیر خود را بر جای گذاشت.بنده با استفاده از لفظ«آشغال» درباره اعتراض کنندگان اخیر نیز مخالفم. کسی نباید با چنین ادبیاتی با اعتراض کنندگان صحبت کند.
*در سال92 من قبل از مناظرات به میان کاندیداها میرفتم و با آنها درباره شیوه مناظره صحبت میکردم. به همین دلیل نیز مشاهده میکردم که در پشت صحنه بین کاندیداها بگو وبخند وجود دارد و روابط محترمانه است.ماجرای جالب در سال92 این بود که ما به دلیل طولانی شدن مناظرات قصد داشتیم به کاندیداهای ریاست جمهوری چای و شیرینی بدهیم.
به همین دلیل نیز این مسأله را باهمه کاندیداها مطرح کردیم و عنوان کردیم ما تصمیم داریم در زمانی که دوربین روی شما نیست به شما چای و شیرینی بدهیم. البته نوع شیرینی را نیز بنده قبلا مشاهده کرده بودم که مثلا شیرینی ناپلئونی نباشد که هنگام خوردن روی صورت،ریش و یا عبای کاندیداها بریزد و بعدا از ما گلایه کنند.
هنگامی که شیرینی خریداری شد من شخصا شیرینی را آزمایش کردم تا مشکلی وجود نداشته باشد.با این وجود هنگامی که این مسأله را با کاندیداها در میان گذاشتیم همه استقبال کردند به جز آقای روحانی و عارف که به شکل مشکوکی به هم نگاه میکردند.بنده مجددا تأکید کردم که ما قصد چنین کاری داریم که آقای عارف در پاسخ به بنده عنوان کردند «شما که ریش و قیچی دست خودتان است هر کاری دوست دارید انجام بدهید».
*سه هفته قبل منزل آقای احمدینژاد بودم. ایشان به ما شام هم دادند که این دیدار در حدود چهار ساعت به طول انجامید.دو نفر دیگر هم بودند که از ذکر نام آنها معذورم.بحثهای ما در فضای سیاسی کشور بود.دغدغههایی که ما در این دیدار مطرح کردیم بیشتر دلسوزیهایی بود که نسبت به یکدیگر داشتیم.نکته دیگر اینکه من دوست داشتم دیدگاههای آقای احمدینژاد را پس از دستگیری آقای مشایی و بقایی بشنوم و به همین دلیل نیز در این زمینه صحبت کردیم.مطالبی هم بنده با ایشان درمیان گذاشتم که احساس میکردم ایشان نسبت به آنها اشراف ندارند. این مسائل بیشتر درباره فضای رسانهای جهانی بود.بنده تلاش کردم در این دیدار شرایط مصالحه و برطرف کردن برخی از سوءتفاهمها را مهیا کنم.
* در این دیدار مانند همه دیدارهایی که انجام میدهم نه همه استدلالهای ایشان را پذیرفتم و نه ایشان چنین رویکردی داشت. با این وجود استدلالهایی که برای یکدیگر مطرح میکردیم میتوانست برای هم مفید باشد و راهی برای جلوگیری از واگراییهای که هم میتوانیم خودمان عامل آن باشیم و هم اینکه از بیرون به ما تحمیل شود.من دلم برای هاشمی دهه 60 و احمدی نژاد 83 تنگ شده است.
*من به این نتیجه رسیده ام که انتخابات به بلای جان ما تبدیل شده است.در ابتدا احساس میکردم انتخابات بلای جان اصولگرایان شده است. دلیل این مسأله هم این بود که اصولگرایان احساس میکنند مدافع انقلاب و نظام هستند. با این وجود امروز به این نتیجه رسیدهام که انتخابات بلای جان همه ما شده است.متأسفانه ما هنوز نتوانستهایم رقابت سیاسی سازنده را نهادینه و ترویج کنیم و شخصیتهای سیاسی در این زمینه ناموفق بوده اند. به همین دلیل نیز من آسیبهای انتخابات را بلای جان کشور میدانم.
البته سخن من به معنای این است که ما باید تلاش کنیم آسیبهای انتخابات را کاهش بدهیم وگرنه اصل انتخابات را یک امر ضروری و کتمان ناپذیر میدانم.به همین دلیل نیز مسأله اصلی من انتخابات نیست.به نظر من شکستن کلیشه رقابت جریانهای سنتی و نخ نمای سیاسی برای فضای جدید و متفاوت نسبت به اصل انتخابات اولویت دارد.