تمام ادعاها و جنجالهای حامد بهداد
در چند روز اخیر ادعای اینبار منطقی حامد بهداد درباره جایگاه مردمی و محبوبیت بازیگرانی چون زندهیاد فردین، بهروز وثوقی و عزتالله انتظامی بحثهای جذابی را در رسانههای مجازی به راه انداخته...
آنهایی که حامد بهداد را میشناسند، برخلاف آنهایی که از سخنان او درباره فردین و بهروز وثوقی و عزتالله انتظامی برآشفتند و فریاد واهنرا سر دادند، حتی ذرهای هم شگفتزده نشدند.
آنها میدانستند و میدانند که او حامد بهداد است. بازیگری کیلومترها دور از محافظهکاریهای رایج در میان هنرمندان و سینماگران این دیار؛ که بهترین بازیهایش را نه در سینما، که بیرون از پرده نقرهای و در مواجهه با عکاسان و خبرنگاران شاهد بودهایم.
بازیگری که از همان ابتدای ورودش با ایجاد شباهتهای رفتاری با اسطورهای چون مارلون براندو خود را در نظر خبرنگاران کمسواد و به تبع آنها تماشاگران سینما تبدیل کرد به ترجمان ایرانی این بازیگر.
بازیگری که در نشستهای مطبوعاتی فیلمهایش یک تنه به اندازه تمام بازیگران دیگر سوژه در اختیار خبرنگاران قرار داد.
بازیگری محبوب با حرفهایی خواندنی و جذاب و جسورانه؛ که بسیاربسیار بیشتر از پرده نقرهای در صفحات مطبوعات درخشیده و برای همین هم وقتی به ناگاه به سیم آخر زد و علیه قرائت رسمی از سینما برآشفت و گفت که «در زمانهای که محمدعلی فردین در سینما بوده، آقای انتظامی هیچ جا نبوده و حضور خارجی نداشته. فردین مثل غلامرضا تختی خیلی خاستگاه مردمی داشته. آقای انتظامی را با خودش مقایسه کنید. به راستی و بحق یکی از بهترین بازیگران تئاتر و سینماست و بشدت بازیگر برجسته با فن بیان عالی است. ولی آقای بازیگر؟! کی همچین اتفاقی افتاد؟ بعد از انقلاب؟ بعد از انقلاب که قبول نیست. شما در دورهای این لقب را گرفتید که فردین و بهروز وثوقی ممنوعالکار بودند. اصلا قبول نیست. نامردیه»؛ با اینکه سخنانش از نظر بیشتر مخاطبان معمولی سینما و حتی منتقدان غیرحکومتی منصف، منطقی و معقول بود و در یکی از معدود موارد درافشانیهای بهدادی میشد دربست حرفهایش را قبول کرد، اما بازیگران بزرگ سینمای بعد از انقلاب مقابلش موضع گرفتند.
شاید این موضعگیری را بشود بیشتر به خاطر مواضع و رفتارهای سابق بهداد دانست و البته همسنگری بازیگران بزرگ سالهای اخیر که خودشان هم در این ماجرا ذینفع بودند.
بههرحال هنوز سخنان بهداد به قول معروف منعقد نشده بود که موضعگیریها آغاز شد. پرویز پرستویی گفت: «زمانی که ما به دنیا نیامده بودیم، عزتالله انتظامی آقای بازیگر بودند و بهخصوص خود زندهیاد فردین و بهروز وثوقی هم این لقب را قبول داشتند» و البته داریوش ارجمند هم با اشاره به اینکه «انتظامی کجا و آنها کجا؟» در ادامه همه چیز را به خود بهداد و سنوسالش ربط داد و گفت که «این بزرگتریها به ایشان نمیآید، بگذارد اول سیبیلش دربیاید، ریشش دربیاید و چهار تا لاخ سفید به موهایش بنشیند، بعد از این اظهارنظرها بکند.» اظهارنظری عجیب از بازیگری با ادعای فرهیختگی؛ غافل از اینکه هیچگاه سنو سال شاهدی نبوده برای اثبات فرهیختگی...
حامد بهداد اما در پاسخی که به پرستویی داد، پاسخ ارجمند را هم در آستین داشت: جالب است که امسال، سال حمایت از کالاى ایرانی هم هست و حالا آدم میفهمه که فردین و بهروز یعنى چه. پای فیلم هندى و آمریکایی را که باز کنند، یک تماشاگر هم نمیرود سینما فیلمهاى دروغى ما را تماشا کند... (زمانی که) هنوز خبرى هم از هیچ گاو و قیصرى نبود، کجا فردین انتظامی را «آقاى بازیگر» میدانست؟ کجا بهروز وثوقى همچو چیزى را قبول داشت؟ من از تحریف این تاریخ خجالت میکشم. خیلىها هنوز زندهاند. بهروز و ناصر که هستند. بپرسیم: جناب وثوقى، آیا شما استاد انتظامى را «آقاى بازیگر» میدانستید یا مىگفتید؟ یا جناب چنگیز جلیلوند، شما که همیشه صداى فردین بودید هیچ، آیا از زندهیاد فردین و خانوادهاش، چیزى مبنىبر «آقاى بازیگر»بودن استاد انتظامى شنیدهاید؟
این دعوا در ادامه خیلیها را درگیر کرد. کسانی که دل در گروی سینمای ایران داشتند، بیموضع نبودند. در این بین میشد گفت بهداد برنده شده و به آرزویش رسیده است.
او دوباره چهره اول سینمای ایران شده بود. مثل روزهایی که روشنفکرها را خائنترین آدمها به مردم و این سینما نامید که خودشان را به کوچه علی چپ زدهاند! زمانی که به فریبرز عربنیا نوشت: حیف آن همه زحمت که آقای کیمیایی برای شما کشید وگرنه شما قبل از ایشان هنرور فیلم مسافران بودید. یا زمانی که به مجله اتفاق نو گفت: من یک استار نابغه سینما هستم، ولی پر از تناقض! یک بازیگر آرتیستم ولی مملو از کاستی! یا: به نظر من فیلم جدایی نادر از سیمین در بهترین حالتش مثل یک سریال خوشساخت میماند و... بسیار موارد دیگر...
اما با تمام اینها حامد بهداد هنوز هم اتفاقی ماندنی برای سینمای ایران است. بازیگری که در این سینمای بیجذابیت یکی از جذابترین آدمهایی است که بار خیلیها را بر دوش دارد...
منبع: روزنامه شهروند-پولاد امین