مسیرهای استراتژیک آینده صنعت بر اساس مدل پورتر
بر اساس مدل نیروهای پنجگانه پورتر؛ رقابت برای سود در یک صنعت خاص فراتر از جنگ بین رقباست و چهار نیروی دیگر نیز در آن دخیل هستند: مشتریان، تامین کنندگان، کالاهای جایگزین و رقبای بالقوه.
امیر اسماعیل نیکخوی خامنه-کارشناس ارشد مدیریت کسب و کار در بستر فناوری اطلاعات- در جهان اقتصاد نوشت:
در سال ۱۹۸۰ مایکل پورتر اولین مقاله خود تحت عنوان”چگونه نیروهای رقابتی استراتژی را شکل می دهند؟” را منتشر نمود. این مضمون در سال ۲۰۰۸ در مقاله “نیروهای پنجگانه پورتر” اصلاح گردید. در این مقاله نیروهای پنجگانه ای موجب شکل گرفتن ساختار صنعت می گردند و ساختار صنعت در اثر جنگ مابین ۵ نیروی رقابتی شکل می گیرد که این نیروها ممکن است ملایم و یا قوی باشند و تقریبا همه این عوامل در صنعت منفعت می برند. ساختار صنعت، رقابت و سود آوری رو جهت می دهد چه شرکتها تازه تاسیس یا بالغ، با تکنولوژی بالا یا تکنولوژی پایین، و چه قانونمند یا بی قانون باشند. پورتر در این مقاله، ضمن تایید اینکه فاکتورهای زیادی بر سود آوری تاثیر گذار هستند، ساختار صنعت را در اصل تعیین کننده سود آوری در میان مدت و دراز مدت می داند (Porter, 2008).
بر اساس مدل نیروهای پنجگانه پورتر؛ رقابت برای سود در یک صنعت خاص فراتر از جنگ بین رقباست و چهار نیروی دیگر نیز در آن دخیل هستند: مشتریان، تامین کنندگان، کالاهای جایگزین و رقبای بالقوه. که تعامل بین کل نیروهای پنجگانه ساختار صنعت را شکل می دهد. درحالیکه بسیاری از عوامل میتوانند سوددهی را در کوتاه مدت تحت تاثیر قرار دهند، سودآوری در بلند مدت تحت تاثیر ساختار صنعت شکل می گیرد. پس با بررسی نیروهای رقابتی می توان به استراتژی های موفق برای در جهت منافع شرکت دست یافت. پورتر اشاره می کند که این نیروهای پنجگانه، نیروهای شکل دهنده رقابت محسوب می شوند، هرچند ترتیب این نیروها از صنعتی به صنعت دیگر متفاوت است و قویترین نیروها تاثیر بیشتری بر سود آوری صنعت دارند و مهمترین قسمت استراتژی محسوب می شوند (Porter, 2008)
شکل ۱ – نیروهای رقابتی پورتر (Porter, 2008)
چارچوب نیروهای پنجگانه پورتر نیروهای رقابتی را برای هماهنگی و کنترل بازار توصیف می کند. بنابراین برای درک رقابت و سود آوری هر صنعت باید شرایط مربوط به هر ۵ عامل را بررسی نمود: ۱) تهدید نیروهای تازه وارد ۲)قدرت چانه زنی تامین کنندگان ۳) قدرت چانه زنی خریداران ۴) تهدید کالای جایگزین ۵) جنگ بین رقبای موجود
استراتژی سطح کسب و کار
تا سال ۱۹۸۰ دو سطح استراتژی وجود داشت: استراتژی در سطح سازمان و استراتزی عملیاتی. استراتژی سازمانی با اهداف بلند مدت سازمان ارتباط دارد و درواقع روش دستیابی به اهداف بلند مدت سازمان را نشان می دهد. استراتژی عملیاتی مربوط به اهداف کوتاه مدت سازمان است که سالانه بر هر اهداف هر یک از فعالیت های جداگانه تولید، فروش، بازاریابی و مالی اشاره می کند. در سال ۱۹۸۰ مقاله “چگونه نیروهای رقابتی استراتژی را شکل می دهند؟” مایکل پورتر باعث تحول در زمینه استراتژی شد. او در سال ۱۹۹۱ استراتژی های رقابتی یا عمومی را برای سطح کسب و کار معرفی نمود که چگونه یک شرکت باید واحدهای کسب و کار خود را اداره کند. استراتژی رقابتی در مورد چگونگی ایجاد مزیت رقابتی در هریک از واحدهای کسب و کار یک شرکت است. پورتر معتقد است بنگاه هایی که استراتژی بهتری نسبت به رقبایشان دارند، با درک و بهره برداری از شرایط صنعت می توانند به مزیت رقابتی دست پیدا کنند و این مزیت رقابتی موجب دستیابی به موقعیتی سودآور در بلند مدت می شود
شکل ۲- استراتژی های عمومی پورتر برای سطح کسب و کار
هر کدام از این استراتژی های رقابتی مربوط به اینکه چگونه یک شرکت مزایایی را در رابطه با رقبا در همان صنعت یا محیط های مشابه یک بازار داخلی ایجاد می کند و اینکه چگونه یک شرکت شایستگی های نسبی را از لحاظ نتایج عملکرد به دست می آورد، می باشد. سالاوو[۱] (۲۰۱۵) در تحقیقات خود به مشکلات مربوط به این استراتژی های خالص اشاره نموده است:
شرکت هایی که بر روی یک استراتژی خالص تمرکز می کنند، کمتر به تغییرات بازار پاسخ می دهند و چابکی و انعطاف پذیری پایین تر را در ارائه محصولاتی که بر هزینه ها و ویژگی های خاص محصول متمرکز است، حفظ می کنند.
بکارگیری یک استراتژیک بخصوص ممکن است شکاف و یا ضعف های جدی در ارائه محصولات داشته باشد که منجر به نادیده گرفتن نیازهای مشتری می گردد و می تواند برای شرکت ها زیان آور باشد.
استراتژی های خالص به سادگی قابل تقلید هستند و شرکتهایی که از آنها استفاده می کنند نسبت به شرکتهایی که از استراتژی های ترکیبی استفاده می کنند با مخاطرات بیشتری مواجه هستند
بکارگیری چارچوب پورتر بر اساس تغییرات عصر حاضر در ایران
به نظر می رسد در کشور ما با توجه به طیف سنی جوان و تلاش گر که حاصل نوع فرهنگ ما می باشد ، کسب و کارها و صنایع می توانند با فراهم کردن زیرساخت های موجود و سپردن کارهای نوآورانه به نسل جدیدی از کارمندان و کارگران پیشرفت اقتصادی خود و کشور را رقم بزنند چرا که عوامل اصلی پیشرفت یک کشور در حال حاضر در ایران موجود می باشد که شامل دانش ، نیروی کار ، زیر ساخت و تمایل دولت می باشد تنها چیزی که می بایست به عنوان جرقه برای حرکت ماشین اقتصاد ایران داشته باشیم یک عزم راسخ ملی برای استارت این دیدگاه استراتژیک و کارافرینی ملی می باشد.