یک حکایت ترسناک!
آنهایی که اخبار را جدیتر از بقیه دنبال میکنند لابد خواندهاند یا شنیدهاند که یک نفر از رجال این مملکت که در لابیگری خیلی باهنر و استاد است، چه نقش موثری، اولا در شهردار شدن احمدینژاد در پایتخت و ثانیا رییس جمهور شدن او داشته است.
مسعود یوسفی - روزنامه نگار سیاسی در تجارت آنلاین با این مقدمه نوشت؛ همین شخص میگوید :« آقای یونسی وزیر اطلاعات – در دولت اصلاحات- به ما پیغام داد دنبال شهردار شدن احمدینژاد نباشید. من پیش آقای یونسی رفتم و به او گفتم به خودت و دوستانت و رییس جمهور بگو، اگر میخواهید غصه شهرداری احمدینژاد را بخورید، نخورید. شهرداری دست گرمی است، احمدینژاد رییس جمهور ماست. شاید بنده اولین نفر در خلقت بودم که رییس جمهوری احمدینژاد را پیش بینی کردم.»
ظاهرا آقای یونسی در پاسخ همان شخص دلائلی را مبنی بر اتهامات احمدینژاد به هنگام صدارت در استان اردبیل بر میشمارد اما بیفایده است چرا که مدتی بعد او شهردار تهران و بعد از آن هم رییسجمهور میشود. از قضا آن آقای باهنر و مستعد، سالیان بسیار در جایگاه نماینده و نایب رییس مجلس به امر تدوین قانون و نظارت بر اجرای صحیح آن در کشور اشتغال داشته و به تعبیری متولی قانون بوده است.
حکایت لابیگری این آقا برای شهردار و رییس جمهور شدن فردی که وزیر وقت اطلاعات صلاحیت او را تایید نمیکند، ما را به این نتیجه ترسناک میرساند که بعضی مسؤلان هر طور که بخواهند و از هر راهی که بخواهند برای مردم و کشور تصمیم میگیرند و حتی فردی را برای رسیدن به ریاست جمهوری در نظر میگیرند، حتی اگر آن فرد تخلفاتی هم داشته باشد. مردم هم روی اعتمادی که به مسؤلان دارند به فرد مورد نظر رای میدهند و او را به ریاست جمهوری یا نمایندگی مجلس و شورای شهر بر میگزینند اما پس از مدتی میبینند که طرف تو زرد از آب در آمده و رودست خوردهاند.
اتفاقی که در اینجا افتاده این است که لابیکنندگان، یا همان دستهای پشت پرده در صدد بودهاند از اعتماد مردم سوءاستفاده کرده و در حقیقت اعتماد آنها را دزدیدهاند؛ درست همان اتفاقی که در داستان شهردار شدن و به ریاست جمهوری رسیدن محمود احمدینژاد رخ داده است.
همین معنا را حجت الاسلام سید مهدی طباطبایی عضو جامعه روحانیت مبارز در گفتگویی که اخیرا با خبرگزاری خبرآنلاین داشته است این طور توضیح میدهد: « همانهایی که به دفتر احمدینژاد رفت و آمد داشتند کمک کردند رئیس جمهور شود و همانها هم در قدرت رفت و آمد داشتند. آنها به احمدینژاد پروبال دادند تا از او برای منافعاشان استفاده کنند».
ظهور احمدینژاد در سپهر سیاسی ایران از همان بدو حضور آکنده از تشنج و تنش بود، به طوری که حتی ذکر فهرستوار این تنشها و مناقشات آزاردهنده و ملال آور مینماید.
به رغم بسیاری از تحلیلها و تفسیرها، حضور دردسر آفرین این فرد بیش از آنکه به حوزه اقتصاد آسیب رسانده باشد، در حوزه فرهنگ مشکلزا بوده است.
احمدینژاد چه پیش از آنکه به ردههای بالای مدیریتی برسد و چه پس از آنکه در جایگاه ریاست دولتهای نهم و دهم استقرار پیدا کرد، یک تنه مرزهای بسیاری را در فرهنگزدایی و حرمت شکنی و بدعهدی پشت سر گذاشت.
با این همه این فرد، در حالیکه هم اکنون از او به عنوان رییس جمهور سابق یاد میشود و علی القاعده بایستی از وقار و منش یک رهبر سیاسی بازنشسته برخوردار باشد، هنوز هم مشغول ایجاد تنش و درد سر است.
همین چند روز پیش و در حالیکه کشور از شوک اعتراضات و اغتشاشات اخیر خارج نشده است، خبر رسید که احمدینژادیها تقاضای برگزاری راهپیمایی اعتراضآمیز کردهاند.
ظاهرا هیچ حد یَقِفی برای اعتراضات و تظاهرات و تنش آفرینیهای این فرد و نزدیکانش وجود ندارد و هیچ مرجعی هم نمیخواهد به این موضوع پایان بدهد، تو گویی هنوز هم به وجود او احتیاج دارند.