خبرگزاری کار ایران

آیت‌الله هاشمی به روایت یکی از محافظانش

آیت‌الله هاشمی به روایت  یکی از محافظانش
کد خبر : ۵۸۳۳۹۸

صحبت کردن درباره مرحوم آیت‌الله هاشمی شاید بیش از همه برای اعضای تیم محافظ ایشان سخت باشد. مردانی که سالهای متمادی در کنار ایشان شاهد وقایع زیادی بوده‌اند، اما به لحاظ امنیتی موظف بوده‌اند درباره هر آنچه می‌بینند و می‌شنوند سکوت کنند.

ماهنامه «شاهد یاران» با محسن جوانشیر از محافظان قدیمی آیت‌الله هاشمی گفت‌وگو کرده که بازنشر آن در «ایران آنلاین» را در ادامه می‌خوانید:

آقای جوانشیر، شما از چه زمانی و به چه نحوی وارد تیم حفاظتی آقای هاشمی شدید؟

بنده در سال ۶۸ به تیم محافظتی ایشان ملحق شدم. زمانی که در واحد عملیات سپاه فعالیت داشتم از واحد حفاظت سپاه آمدند تا نیرو برای حفاظت سپاه جذب کنند. بعد از بررسی‌های اولیه مسئول مربوطه چند نفر از جمله اینجانب را احضار و به واحد حفاظت سپاه منتقل کردند. از سال ۶۸ که ایشان رئیس‌جمهور شدند، بنده به تیم ایشان ملحق شدم.

اطرافیان وقتی متوجه می‌شدند که در تیم ایشان فعالیت دارید چه مطالبی می‌گفتند؟

فرد مسنی در اقوام داشتیم که از من می‌خواست ضمن انجام وظیفه حفاظتی از منش و رفتار ایشان الگو بگیریم و مطلب یاد بگیریم. البته ایشان رفتارهایی از خودشان نشان می‌دادند که ما را شیفته خود می‌کردند و در ما اشتیاق زیادی برای تعلیم از ایشان ایجاد می‌کردند. مثلا به یاد دارم یک بار در مسیر اردبیل به انزلی در نقطه‌ای از گردنه حیران ایستادیم تا ایشان نماز بخوانند. محلی که ما توقف کردیم نزدیک مدرسه یک روستای آن حوالی بود. ایشان پس از اقامه نماز، وارد مدرسه شدند و به یکی از کلاس‌های درس رفتند و سوالاتی را از دانش‌آموزان پرسیدند. در گوشه کلاس فانوس‌هایی چیده شده بود. حاج آقا از معلم سوال کردند این فانوس‌ها برای چیست؟ معلم توضیح داد این فانوس‌ها برای دانش‌آموزان است چون مجبور هستند ساعت ۴ صبح از جنگل‌های تاریک عبور کنند. حاج آقا صورتشان برافروخته شد و بغض کردند. در مسیر بازگشت با ناراحتی فرمودند ما نباید این چیزها را در مملکتمان داشته باشیم.

درباره سفرهای شخصی و تفریحی ایشان وضعیت چگونه بود و چه اتفاق‌های رخ می‌داد؟

ایشان هر سال روزهای اول سال را به کیش می‌رفتند و حرف و حدیث‌هایی که اینور و آنور درباره این سفر گفته می‌شد را بارها به ایشان منتقل می‌کردیم اما ایشان می‌گفتند اگر صبور باشید همه چیز در آینده معلوم می‌شود. من واقعا خودم شاهد بودم که تنها تفریح ایشان در این سفرها قدم زدن در ساحل بود. همان غذایی که ما می‌خوردیم ایشان هم تناول می‌کردند.

مهم‌ترین خصوصیت اخلاقی که از ایشان دیدید چه بود؟

یکی از خصوصیات اخلاقی ایشان این بود که همیشه به اطرافیانشان سفارش می‌کردند صبر داشته باشید. نکته دیگر اینکه از حرف زدن درباره دیگران به شدت پرهیز می‌کردند و حتی دوست نداشتند درباره مخالفینشان غیبت شود. مسئله بعدی که می‌توانم به آن اشاره کنم این است که حاج آقا به شدت از تملق و چاپلوسی بیزار بودند و از افرادی که اینگونه بودند، به شدت دوری می‌کردند و معتقد بودند که این تیپ افراد هیچ تخصصی ندارند و نمی‌توانند برای مملکت مفید باشند.

در دورانی که جنگ تمام شده بود مرحوم هاشمی دنبال بازسازی کشور بودند. سفرهای استانی و بازدید از مناطق آسیب‌دیده جنگ در جریان بود. درباره شیوه رفت و آمدها و خاطراتی که از این رفت و آمدها دارید، بگویید.

تردد آقای هاشمی در دوران جنگ به جبهه‌ها فراوان بود که شرایط خاص خود را داشت. در دوران سازندگی هم شرایط دیگری وجود داشت. ایشان ماهی یک بار به استان‌های مختلف سفر می‌کردند. طول این سفرها بستگی به وسعت کار داشت. حداقل ۳ روز و در برخی استان‌ها ۷ روز طول می‌کشید. ایشان با اشتیاق و خستگی‌ناپذیر بودند. زمانی که صبح زود به استان مربوطه پرواز می‌کردیم، از همان روز اول از ساعات اولیه صبح تا ساعت ۱۲ شب در سطح استان تردد داشتیم. برخی نقاط را با ماشین و برخی دیگر را با هلیکوپتر می‌رفتیم. وقتی روحیه خستگی‌ناپذیری ایشان را می‌دیدیم خودمان به وجد می‌آمدیم.

در طی این سفرها برنامه روزانه ایشان چگونه بود؟

در بدو ورود ایشان به مرکز استان‌ها ابتدا دیدار مردمی در استادیوم شهر برگزار می‌شد. این دیدارها خیلی سنگین و خطرناک بود. از فرودگاه به محل سخنرانی منتقل می‌شدند و تقریبا تا وسط روز طول می‌کشید. بعدا به محل اقامت می‌رفتند و حداکثر ۳ ساعت استراحت می‌کردند. در زمان استراحت نیز بعد از نماز و ناهار، دیدارها و ملاقاتی با امام جمعه و استاندار مربوطه داشتند. برنامه‌های بعدی مربوط به بازدید و افتتاح پروژه‌ها بود که تا نماز مغرب و عشاء طول می‌کشید. بعد از صرف شام قاعدتا باید ایشان استراحت می‌کردند اما به کار خود ادامه می‌دادند و دیدارهایی با اشخاص مهم استانی برگزار می‌کردند و زمانی که سوال می‌شد خسته هستید یا نه، با قاطعیت می‌گفتند خیر، ادامه می‌دهیم.

ایشان در سفرهای استانی با لایه‌های حفاظتی چه می‌کردند؟ چون در یک بازه زمانی کوتاه باید دیدارها و ملاقات‌های خصوصی و عمومی زیادی برگزار می‌شد.

عملیات حفاظت اصول خاصی دارد. مثلا اگر قرار بود سفری انجام شود، از حدود یک ماه قبل، آن سفر بررسی می‌شد. تیم حفاظت با توجه به شناختی که از روحیات ایشان داشت به نحوی عمل می‌کرد که مانع پویایی و تحرک ایشان نشود. اگر هم بر مراودات ایشان خللی وارد می‌شد با تذکر ایشان مواجه می‌شدیم. در سفرهای استانی، یکی از برنامه‌های ایشان دیدار با علما و روحانیون بود و به شکلی برگزار می‌شد که آقایان روحانی اذیت نشوند. مرحوم هاشمی شخصا تاکید می‌کردند اصول مراقبتی به گونه‌ای باشد که آقایان آزرده‌خاطر نشوند.

خاطره یا نکته جالبی از سفرهای استانی ایشان دارید؟

سفرهای استانی که گاهی اوقات یک هفته طول می‌کشید، به دلیل فشردگی زیاد و حجم برنامه‌ها، برای ما خیلی خسته‌کننده بود اما ایشان بسیار با نشاط بودند؛ به طوری که وقتی به تهران برمی‌گشتیم طبق یک سنت همیشگی یک مصاحبه مطبوعاتی در فرودگاه مهرآباد برگزار می‌کردند. به خاطر خستگی سفر، مصاحبه مطبوعاتی برای ما کلافه‌کننده بود اما ایشان قبول می‌کردند که در همان سالن فرودگاه مصاحبه داشته باشند و عجیب بود که گزارش جزئیات سفر خود از همان روز اول تا آخر را بدون اینکه مکتوب کرده باشند، به همراه آمار و ارقام پروژه‌ها با دقت فراوان بازگو می‌کردند. حتی وزرای همراه ایشان از این حافظه و نشاط ایشان تعجب می‌کردند. وقتی ما از ایشان سوال می‌کردیم که چطور شما می‌توانید این همه آمار را حفظ کنید، می‌گفتند قرآن بخوانید.

در تروری که در مرقد حضرت امام (ره) اتفاق افتاد، شما حضور داشتید؟

بله، من آن شب در مرقد امام حضور داشتم. ایشان در زمانی که آن حادثه اتفاق افتاد به صحبتشان ادامه دادند و اجازه ندادند که خللی در برنامه پیش بیاید.

واکنش مردم چطور بود؟

همهمه‌ای ایجاد شد اما عملیات سختی نبود. البته ما به عنوان تیم حفاظت به گزینه‌های بدبینانه هم فکر می‌کردیم. مثلا احتمال می‌دادیم ممکن است افراد دیگری پشت صحنه باشند و عملیات وسیع‌تری شکل بگیرد یا تصور می‌کردیم تیراندازی عملیات ایذایی بوده و عملیات دیگری در شرف وقوع است.

چرا تیم حفاظت، آیت‌الله هاشمی را از محل حادثه دور نکرد؟ این هماهنگی چگونه صورت گرفت که ایشان به سخنرانی ادامه دادند؟

خود ایشان در همان لحظه تصمیم گرفتند به سخنرانی‌شان ادامه بدهند چون اگر محل را ترک می‌کردند بازتاب جهانی پیدا می‌کرد. البته لطف خدا بود که در آن شرایط سخت، تیم حفاظت به کار خود ادامه دهد و سخنرانی هم قطع نشود.

رابطه ایشان با تیم حفاظت چگونه بود؟

رابطه ایشان با تیم حفاظت رابطه پدر و فرزندی بود و اعضای تیم را با صمیمیت تمام «بچه‌ها» خطاب می‌کردند. سالی یک بار هم با خانواده‌هایمان خدمت ایشان می‌رسیدیم. ایشان در این دیدارها بسیار خوب صحبت می‌کردند و همه ما را تحت تاثیر قرار می‌دادند. در واقع می‌توانم بگویم یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد ایشان احترام به محافظ‌هایشان بود.

شما در روز آخر کنار ایشان بودید؟

خیر، سه روز قبل از این اتفاق ایشان را ملاقات کرده بودم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز