پوپولیسم چیست؟
"شبحی دارد جهان را تسخیر میکند: پوپولیسم"دوتن از نویسندگان اروپایی درسال 1969 مجموعه مقالاتی را درکتابی گردآوری کردند تحت عنوان پوپولیسم.
محمد نیشابوری، فعال سیاسی در روزنامه تجارت نوشت: دراین کتاب آنها بطور خاص ابراز نگرانی کردند که در دهههای آینده موضوع پوپولیسم فراگیر خواهد شد و حتی دامان اروپا وآمریکای مرکزی را هم خواهد گرفت.
هر چه از دوران این پیش بینی دورتر شدیم پیش بینی آنها به واقعیت نزدیکتر شد. به گونهای که امروز این شبح به دغدغه اصلی نظریه پردازان اروپایی و آمریکایی تبدیل شده است، اکنون اروپا گرفتار رفتارهای این چنینی از یونان تا فرانسه است؛ آمریکا هم در گرداب ترامپیسم در حال غرق شدن.
اما به راستی پوپولیستها چه کسانی هستند و چه میگویند؟ پرداختن کامل به این موضوع در این نوشتار امکانپذیر نیست اما به قدر رفع تشنگی میتوان درباره این تفکر درحال گسترش نوشت و تفاوتها آن را در جهان به سنجش نشست. نخست باید اعتراف کنیم که یک تعریف واحد برای پوپولیسم وجود ندارد.
در مقاطع مختلف از آن تعاریف متفاوت و گاه متعارضی هم صورت گرفته است. بطور مثال در اواخر دهه 1960 بحث پوپولیسم در میانه جدلها درباره استعمارزدایی و حدس و گمانها در خصوص رعیت پروری و حتی نزدیک شدن به ایده کمونیسم و مائوییسم مورد ارزیابی قرار میگرفت.
"کاس موده "جامعه شناس هلندی پوپولیسم را واکنش دموکراتیک غیرلیبرالها به لیبرالیسم غیر دموکراتیک تعریف میکند. بین این دونگاه تفاوتهای بسیاری وجود دارد.
این درحالی است که در آمریکا واژه پوپولیسم اغلب با ایده یک مساوات طلب چپ اصیل تعریف و تبیین و حتی معادل شناخته میشد. درهمین سالهای اخیر جنبش "تی پارتی" و" تسخیر وال استریت" هم در میانه تفکر پوپولیستها دسته بندی میشود اما اینکه بواقع وجوه مشترک پوپولیسم چیست و آیا میتوان به اشتراکات قابل اعتماد در نحلههای مختلف پوپولیستها دست یافت؟ باید پاسخ داد"آری" میشود به چارچوب نظری کلی دست یافت و پوپولیستها را براساس آن دسته بندی و نه تعریف کرد.
درصورت چنین تبیینی ترامپ و بابی سندرز در آمریکا را همزمان میتوان با چاوز و احمدی نژاد در ایران تابع یک نگاه دانست.آن هم پوپولیسم است.
این واژه درحقیقت بیانگر نوعی عصیان علیه وضع موجود حاکم در کشورهاست.
البته دراین شرایط پوپولیسم به منطق درونی خود رجوع میکند و کاری به استیلای تفکر حاکم که میتواند تفکر لیبرالیسم تا دموکراسی یا حتی هر نوع دیگری از نظام حاکم باشد؛ ندارد.
شورش وعصیان ساختارمند به رهبری افرادی که از درون وضع موجود سربرآوردهاند ویژگی مشترک این نوع نگرش ومکتب پیچیده فکری با طرفداران نوعا کثیراست.
چاوزو بعد از او مادرو دقیقا از همان منطقی بهره بردند که ترامپ بهره برد.
نقد ریشهای و گاه عصیان ساختارمند علیه وضع موجود و حاکمان قبلی نظام حکومتی.
حتی بارنی سندرز هم درانتخابات آمریکا از همین منطق برای جلب آرای عمومی بهره برد.
همین جاست که خطر دهشتناکی نظامهای اجتماعی واقتصادی را تهدید میکند.
اغلب پوپولیست فاقد نظام برنامهریزی مدون وآلترناتیو مشخص علیه وضع موجود هستند.
آنها ازهیجان سرکشی خود و تودهها علیه وضع موجود بهره میبرند و به تبعات آن کاری ندارند.
آنها با دردست گرفتن قدرت بر اساس منطق آشفته و التبه درونی پوپولیسم سعی میکنند ساختارها و نظامهای اجتماعی واقتصادی موجود را تغییر دهند و این آغاز بحران و فروپاشی حکومتها وحتی کشورهاست.
هرچند که برخی ازروانشناسان حتی به سلامت روانی رهبران پوپولیست هم مشکوکند اما با اطمینان میتوان گفت که نتایج حاصله ازاین نوع تفکر تا کنون برای جهان وملتها ویران کننده بوده است. بقول رالف داندروف"پوپولیسم ساده است، دموکراسی است که پیچیده است".