واقع گرایی حلقه مفقودی اقتصاد
در حالیکه بنیانهای اقتصادی کشور در طول 28 سال گذشته توسط سرمایهداران تجاری اداره میشود و نظام تصمیمگیری اقتصادی در دست صاحبان رانت است، بخش خصوصی واقعی کشور همچنان زیر آوار دوران جنگ محبوس مانده است.
ایلیا پیرولی، در مطلبی در روزنامه تجارت درباره شیوه اقتصاد رفتاری مینویسد: از سویی دیگر اقتصاد کشور بنابر اظهارات مسئولان اقتصادی و همچنین کارشناسان با ابرچالشهایی مواجه است که بحرانهای گوناگونی را برای اقتصاد و جامعه به وجود آورده است.
موضوعی که نگاه اقتصاددانان به مولفه شاخصهای اقتصادی و زوایای آن متفاوت شده است؛این است که برخی از آنها معتقدند باید شیوه اقتصادی را با نگاه روانشناختی اقتصاد بررسی و حل کرد.
این در حالی است که گروهی دیگر همچنان بر طبل سابق شیوههای اقتصادی میکوبند و معتقدند هنگامیکه شاخصهای اقتصادی رو به رشد باشد نیاز به تعاریف و شیوههای جدید در اقتصاد نیست.
این نگاه را بیشتر گروهی موسوم به اقتصاددانان نئوکلاسیک مطرح میکنند و البته دیگر اقتصاددانانی نیز از مکاتب مختلف بر آن تاکید میکنند.
اما در مقابل گروهی که موافق روند پیگیری شیوه روانشناختی در اقتصاد هستند، بحرانهای عمیق اقتصادی در بخشهای مختلف آن را به رخ میکشند و از شکاف طبقاتی، کاهش بهرهوری، نابرابری اجتماعی به عنوان نمادهای این نظریه یاد میکنند.
این گروه از اقتصاددانان که حالا درحال تبدیل شدن به قطب و مکتب جدیدی در اقتصاد جهانی هستند بر این باورند که نباید مشارکت مردمیرا نادیده گرفت و نطام تصمیمگیری را به گونهای سوق داد که تنها اقتصاد به شیوه مکانیکی اداره شود، بلکه حالا اقتصاد نیازمند شناخت رفتاری جامعه است و هر گونه چالش در این زمینه موجب آشفتگی ذهنی در جامعه خواهد شد.
آنها موضوع فقر و پیامدهای ناشی ازآن را یادآوری میکنند.
البته این موضوع تنها مختص به ایران نیست بلکه حالا " پدیده اقتصاد رفتاری " به گونهای در جهان در حال گسترش است که دیوید کامرون نخست وزیر سابق بریتانیا ازآن به عنوان الگوی نظاممند برای دولتش استفاده کرده بود.
حالا حتی امسال نیز جایزه نوبل به یک اقتصاددانانی رسید که مانند توماس پیکتی اقتصاددان فرانسوی مبتکر روشهای نوین در اقتصاد هستند. پروفسور ریچارد تالر، اقتصاددان ۷۲ سالهامریکایی، استاد اقتصاد دانشگاه شیکاگو و یکی از پیشروان اقتصاد رفتاری است. اقتصادی که در آن نحوه تصمیمگیری غیر منطقی و انتخابهای غیرعقلانی مردم مورد بررسی قرار میگیرد.
موضوعی که در ایران در حال حاضر شاهد فقدان آن هستیم و نئوکلاسیکهای وطنی که اختیار امور اقتصادی کشور را بر عهده دارند به ظاهر به آن اعتقادی نداشته و بلکه آن را روشی جانبی میدانند.
این موضوعی است که حالا محل بحث و تقابل دو گروه گفته شده در ایران شده است.
اقتصاد رفتاری چیست
"اقتصاد رفتاری یک شاخه از علم اقتصاد است که بیشتر بر مبنای گونههای واقعیتر روانشناسی استوار شده است. اندیشمندان اقتصاد رفتاری، روانشناسی مبتنی بر شناخت را وارد حوزه اقتصاد کردند. یکی از مهمترین نتایج و دستاوردهای اقتصاد رفتاری این است که مردم اغلب قادر به تحلیل موقعیتها و وضعیتهایی نیستند که به محاسبه احتمال نیاز دارد. مردم اغلب باتوجه به نمونههای اندک به نتایجی دور از واقعیت میرسند. در اقتصاد رفتاری، رفتار انسانی در وضعیتهایی مشابه وضعیت بازار یا به تقلید از بازار بررسی میشود، مثلا بررسی رفتار انسان در انواع مختلف حراجیها یا در حالتی که انحصارات دولتی طبق قانون لغو یا خصوصیسازی شود."
با این تعاریف اقتصاد کشور دچار آشفتگی ذهنی است. به گونهای که در حال حاضر بحرانهایی که در حوزه بانکی و همچنین رکود مسکن مشاهده میشود شاید مصادیق بارزی از این موضوع باشد. به عبارتی در حال حاضر در ایران به عقیده دکتر مومنی، فهم نظری بسیار حیاتی و سرنوشتساز در معرض مخاطره قرار گرفته است و در غیاب آن ساختار نهادی در همه عرصههای حیات جمعی علیه تولید و منافع عمومیشکل گرفته و آرایش یافته است. به معنای دیگر دستکاریهای جزیی و تکساحتی درحیطهها و متغیرهای خاص نمیتواند راهگشا شود. در غیاب فهم نظری، کشوردچار آشفتگی ذهنی و تناقض آلود شدن رفتارها و اقدامات شده است.
این اقتصاددان نهادگرا که یکی از مدافعان اقتصاد رفتاری است چندی پیش در گفتوگو با خبرنگار تجارت در اینباره گفته بود: "این موضوعی است که در حال حاضر به وضوح مشاهده میشود. این آشفتگی ذهنی بستری فراهم میکند برای فرصت طلبی. گروههای پر نفوذ و فرصت طلب که معمولا از نظر وزن جمعیتی بسیار ناچیز هستند اما از نظر صدا و جریان سازی بسیار قدرتمند و سازمان یافته، از این آشفته بازار استفاده کرده و نظام تصمیم گیری را در راستای منافع کوتهنگرانه هدایت میکنند.
وی در این باره برای روشن شدن وضع بغرنج اقتصاد و بررسی آسیبهای صورت گرفته بر مردم در اینباره مثالی را یادآورشد و گفته بود: "به عنوان مثال، وقتی که دولت درباره ابعاد کمرشکن نرخ بهره که بیسابقهترین مناسبتهای رانتی را در ایران رقم زده است، فقط ابراز تمایل میکند که یکی دو درصد نرخ بهره را کاهش دهد؛ این گروه بلافاصله واکنش نشان داده و شیوه دولت را برخورد دستوری توصیف میکنند؛ درحالیکه در نیمه اول سال ۹۱ که دولت دستور داد ناگهان چیزی حدود ۱۰ درصد به نرخ بهره افزوده شد، هرگز آنها به این برخورد دستوری دولت وقت، اعتراض نکردند. تولید کنندگان هم صدایشان به جایی نمیرسد. اما آنها با این جوسازی و با هزینههای سنگین و با به استخدام درآوردن افرادی که همسو با منافع آنها حرف میزنند، پروپاگاندا راه میاندازند و واقعیتها را دستکاری میکنند." به عبارت بهتر سخن اقتصاد رفتاری آن است که بسیاری از رفتارها و کنشهای انسانی با تعریف کلاسیک اقتصاددانان از عقلانیت همخوانی ندارد، اما این رفتارها جزیی از طبیعت انسانهاست. هر چه بهتر بتوان این رفتارها و علت آنها را شناسایی کرد، بهتر میتوان به تحلیل اقتصادی پرداخت و بازارها را بهتر میتوان پیشبینی کرد و در عین حال سیاستهای اقتصادی که مبتنی بر این رفتارهای طبیعی است نیز در نهایت میتواند کاراتر از سیاستهایی باشد که تنها مبتنی بر فرض کلی «انسان عقلایی» است. اقتصاددانان رفتاری بر این تصور هستند که تا چند دهه آتی آنها تبدیل به جریان رایج علم اقتصاد میشوند.
اما بازهم اقتصاددانان هستند که نگاهی متفاوت به این پدیده دارند. مهدی تقوی، اقتصاددان در این باره مخالف است و میگوید: وقتی که سیاستگذاریهای کلان اقتصادی به صورت منسجم و با اهداف مشخص تدوین شود این اطمینان ایجاد میشود که اقتصاد با رونق مواجه شود و جامعه نیز از آن منتفع خواهد شد.
این اقتصادددان در گفتوگو با خبرنگار تجارت به عنوان نمونه دولت یازدهم و دهم را با همدیگر مقایسه کرده و میگوید: در دولت دهم کشور با نرخ منفی رشد اقتصادی مواجه شده بود. از آن طرف تورم با رشد افسار گسیختهای روند افزایش به خود گرفته بود و این در حالی بود که به دلیل نبود سیاستگذاری مناسب و مدون رکود نیز به تورم اضافه شده بود. همه این عوامل باعث شدند که شکاف طبقاتی با رشد غیر قابل توجهی روبه رو شود و ازسویی دیگر بسیاری از شاخصهای اقتصادی نیز با افت مواجه شوند. به عنوان مثال نرخ بیکاری با رشد هیولایی مواجه شد و نقدینگی به اوج خود رسید. به معنای دیگر بسیاری از معضلات کنونی که دولت یازدهم با آن رو به رو شده بود و و پس از آن دولت دوازدهم هنوز با آن دسته و پنجه نرم میکند؛ حاصل این نوع سیاستگذاری نامناسب است، لذا اینکه بیایم از شیوههای دیگر اقتصاد را ساماندهی کنیم یک نوع شیوهاموزش و خطا است. نباید فرصتها را از دست داد. به اعتقاد من این نوع شیوهها از جمله همین شیوه اقتصاد رفتاری با اقتصاد کشور همخوانی ندارد و به بیراهه رفتن است.
اما در نقطه مقابل مهدی تقوی، حسین راغفر اقتصاددان به تجارت در دفاع از این نوع شیوه میگوید: نباید مردم و سازمانهای مردم نهاد را نادیده گرفت ،چرا که نادیده گرفتن این موضوع به معنای این است که برنامهریزان حاضر نیستند کانونهای اصلی آشوبناک اقتصاد را شناسایی یا از آنها رونمایی کنند؛ چرا که آن هنگام منافع اقنصادی رانت جویان به مخاطره خواهد افتاد. به نظرم باید حاکمیت اقتصادی صداهای تک تک آحاد جامعه را بشنود تا به بالندگی برسد و گرنه این نوع روشها دیگر نمیتواند پاسخگوی مطالبات اقتصادی مردم شوند. به گفته وی، مردم باید صدایشان شنیده شود و فقط باید آن را بالفعل کرد. مشاهده میشود که نسبت به شکلگیری سازمانهای مردمنهاد، مقاومتهای خیلی جدی در ساختار اجزای قدرت وجود دارد. صدای گروههای آسیب پذیر توسط این سازمانها میتواند شنیده شود و در کانونهای قدرت بازتاب داشته و در رسانهها منعکس شود که در نهایت به یک مطالبه ملی تبدیل خواهد شد.
در همین باره دکتر جعفر خیرخواهان نیزبا دفاع از اقتصاد رفتاری و نحوه ورود و استفاده آن در اقتصاد کشور به تجارت میگوید: متاسفانه ما در ایران هرچه الگو داریم، الگوهای بد هستند که با توجه به شرایط پساتحریم بتوانند به عنوان یک الگو برای مسیر پیشرفت خود قرار دهند.
خیرخواهان ادامه میدهد:رویکرد رفتاری در این موضوع خیلی مهم است. این نگاه باعث میشود اقتصاددان وارد زندگی افراد شود و با استفاده از اطلاعاتی که به دست میآورد بتواند به سیاستگذاران برای سیاستگذاری کمک کند.
به گفته خیرخواهان، قبلا دو دیدگاه در اقتصاد وجود داشت که یکی از آنها متمایل به پدرسالاری برای اقتصاد بود و دیگری نیز متمایل به لیبرالی بودن اقتصاد یا همان موضوع نگاه سرمایهداری مالکیتی که در آن فرد خود برای اقتصاد خود تصمیمگیری کند.
این همان اقتصاد مبتنی بر آزادسازی تجاری یا بازار گردانی بود. اما اقتصاد رفتاری بر این موضوع تاکید میکند که باید هر از گاهی به انسانها تلنگری زده شود و آنها را از وضع موجود آگاهسازی کند.
به عبارتی اگر به مردم فقط دولت نظارت داشته باشد و مردم مطالباتشان را براساس آگاهی مطالبه کنند آنگاه است که میتوان اقتصادی توامان با لذت و شادی و همراه با رونق و شکوفایی داشت.
به عقیده دکتر خیرخواهان اقتصاد رفتاری در حقیقت همان ضربهگیر اقتصاد است که هم دولتمردان و مردم را از خطرات آگاه میکند با این تفاوت که آزادی عمل بیشتری را در اختیار مردم با دانش و آگاهی میدهد.
این اقتصاددان ادامه میدهد: دولت باید کانونهای اصلی را پیدا کرده و با گفتوگو با آحاد مردم این نوع روش را برای شکوفایی اقتصاد اجرایی کند. حالا باید منتظر ماند که دولت دوازدهم آیا صدایی از مردم را میشنود و به این موضوع فکر میکند که جامعه را در تصمیمگیریها مشارکت داده و با ارائه اطلاعاتی مناسب به آنها، شاهد شکوفایی اقتصادی باشیم آن هم بدون بالا بردن هزینهای و بحرانی.