دام شیطانی برای مسافر زن
محمدامین 19 ساله است. او به عنوان راننده در یک آژانس اینترنتی کار میکرد که بعد از مدتی اخراج شد، اما دوباره با مدارک جعلی جذب این مرکز شد.
او، زنی را به عنوان مسافر از خیابان دماوند سوار کرد تا او را به فرودگاه مهرآباد تهران ببرد؛ اما در میانه راه تغییر مسیر داد و مسافرش را به جنگلهای لویزان برد. متهم او را بعد از ربودن، مورد ضرب و شتم قرار داد، سپس به مرگ تهدیدش کرد و او را مورد آزار و اذیت قرار داد. فرار زن جوان از خودروی متهم راز این جنایت تلخ را فاش کرد.
با شکایت این قربانی، متهم 19 ساله تحت تعقیب قرار گرفت و بازداشت شد. گفتوگوی متهم با برنامه «یک پرونده، یک روایت» را در ادامه میخوانید.
چند ساله هستی؟
19 ساله.
به چه اتهامی بازداشت شدی؟
آزار و اذیت یک زن، ضرب و شتم و تهدید به قتل شاکی بازداشت شدهام.
خانوادهات از بازداشت تو خبر دارند؟
بله. چند روزی است متوجه ماجرا شدهاند، اما هنوز نتوانستهام با آنها ملاقات کنم.
فرزند چندم خانواده هستی؟
سه خواهر دارم و تنها پسر خانواده هستم.
اگر فردی خواهرانت را مورد آزار و اذیت قرار میداد تو چه میکردی؟
اگر واقعا اثبات میشد چنین اتفاقی برایشان افتاده، خودم آن آزارگر را به قتل میرساندم.
غیرت یعنی چه؟
این که بتوانی از غیرت و ناموس خود محافظت کنی.
فکر میکنی تو غیرت داری؟
سکوت.
شغلت چیست؟
من قبلا به عنوان راننده در اسنپ کار میکردم.
چند ماه آنجا کار میکردی؟
سه ماه. بعد مرا اخراج کردند. بعد هم به طور غیرقانونی به کارم در آنجا ادامه دادم.
چرا اخراج شدی؟
من طرح یک گوزن را روی دستم تاتو کرده بودم. مسئولان آن شرکت متوجه این تاتو شدند و بابت همین موضوع عذر مرا خواستند و بیکار شدم.
بعد چه کردی؟
مدتی در خیابانهای شهر مسافرکشی میکردم. یک روز به طور اتفاقی با یکی از بازاریابهای همان شرکت در خیابان که جذب راننده میکرد، آشنا شدم.
ثبتنام کردی؟
بله. آن بازاریاب شرکت تابلو به دست گرفته و کنار خیابان ایستاده بود و نام و مشخصات رانندگان متقاضی را ثبتنام میکرد. به او گفتم، قبلا در همین شرکت بودم و به خاطر داشتن تاتو اخراج شدم. آن مرد گفت اشکالی ندارد من خودم برایت ثبتنام میکنم. مدارک خودرو را دادم، گواهینامه یکی از دوستانم که عکس آن را در گوشیام داشتم هم برایش ارسال کردم، او به نام دوستم به عنوان راننده مرا ثبتنام کرد و حساب کاربری برایم گرفت که نام من به عنوان راننده فعال شد که بتوانم به جابهجایی مسافر اقدام کنم. به این طریق غیرقانونی مرا ثبتنام کرد.
با شاکی چطور آشنا شدی؟
او اینترنتی درخواست راننده کرد و من راهی آنجا شدم. من چون نقشه گوشیام خراب شده بود بدرستی نمیتوانستم جهت مسیر را انتخاب کنم که خود مسافر به من میگفت از کدام مسیر بروم.
چرا نمیخواهی از ماجرا حرف بزنی؟
من قرص اعصاب مصرف کردهام و حالم خوب نیست.
همیشه قرص مصرف میکنی؟
من سه بار بیمارستان رفتهام و در این زمانها سه بار به سرم دستگاه شوک وصل شده است. از همان موقع قرصهای اعصاب میخورم که حالم خوب شود.
شاکی صندلی جلو نشسته بود یا عقب؟
زمانی که تلفنی شاکی را سوار کردم به او گفتم کمک فنرهای خودرویم خراب شده و صدا میدهد. اگر صدا شما را اذیت میکند روی صندلی جلو بنشینید که قبول کرد.
بعد چه شد؟
من یک آهنگ خارجی گذاشته بودم که ازآن آهنگ خوشش آمد و درباره آن با هم حرف زدیم. او میگفت هشت سال قبل در تهران زندگی میکرده و اکنون چند سال است برای ادامه زندگی به شیراز سفرکرده است. من نمیدانستم او متاهل است. گمان میکردم مجرد است. با هم که حرف زدیم، متوجه شدم او چند روزی است در تهران نزد دوستانش مهمان بوده است.
چرا به سمت فرودگاه نرفتی و تغییر مسیر دادی؟
همین طور که با هم حرف میزدیم، متوجه شدم پرواز او ساعت 19 و 30 دقیقه است. به همین خاطر از او خواستم در این مدت به بوستان جنگلی لویزان برویم که قبول کرد و به آنجا رفتیم.
کسی در آنجا حضور نداشت؟
یک مکان خلوت رفتیم که کسی آنجا نبود.
همان جا شاکی را مورد آزار و اذیت قرار دادی؟
آزار و اذیتی در کار نبود. فقط یک رابطه دوستانه بود.
آزار و اذیت به شاکی را قبول داری؟
خیر.
پزشکی قانونی اعلام کرده شما به زور شاکی را مورد آزار و اذیت قراردادی؟
نمیدانم، اما به زور نبود. او خودش میخواست رابطه میانمان باشد.
نمیدانستی شاکی متاهل است؟
بازداشت که شدم، شوهرش را دیدم و میگفت همسرش برای کارهای مربوط به درمان و عمل جراحیاش برای ده روزی به تهران آمده است.
چطور شاکی از دست تو فرار کرد؟
بعد از این که از بوستان جنگلی بیرون آمدیم، به سمت خیابان ولیعصر(عج) رفتم و در نزدیکی دکهای توقف کردم تا یک نخ سیگار بخرم، زن مسافر فرصت فرار پیداکرده و رفته بود. پنج دقیقه همان جا بودم که خبری از اونشد. ترسیدم و از آن محل دور شدم. نزدیکیهای تهرانپارس که رسیدم، صندلی عقب خودرو ر ا که نگاه کردم، دیدم کیف همان زن جا مانده است.
بعد چه شد؟
کیف را که باز کردم، دیدم داخل آن مدارک و دو جلد شناسنامه و یک دستگاه لپتاپ است. یکی از شناسنامهها را که نگاه کردم، دیدم مال همان خانم مسافراست و نام شوهر وی در آن ثبت شده است. همانجا متوجه شدم او متاهل بوده و مجرد نیست.
مدارک را چه کار کردی؟
برای پس دادن کیف زنانه، دو بار با گوشی تلفن همراهش تماس گرفتم که در دسترس نبود و نتوانستم با او حرف بزنم که بیاید و مدارک و کیفش را تحویل بگیرد. من هم کیف زنانه را بردم خانهمان و مخفیاش کردم که کسی متوجه آن نشود و از ماجرا سردر نیاورد.
چرا این همه جای چاقو روی بدنت وجود دارد؟
یک بخشی از این چاقوها بابت خودزنیهایی است که خودم قبل از بستری شدن در بیمارستان اعصاب و روان زده بودم. برخی هم مربوط به دعوایی بود که با چهار نفر موتورسوار داشتم. چند روز قبل از این که بازداشت شوم، چند نفر از دوستانم سوار خودرویم بودند تا گشتی در خیابانهای تهران بزنیم. چهار نفر که راکبان دو موتور بودند، راه را بر ما سد کردند و به ما حملهور شدند. درگیریمان بالا گرفت و من و دوستانم توسط آنها چاقو خوردیم. گمان کردم باید آنها از طرف شوهر آن زن اجیر شده و به من حمله کرده باشند که ترسیده و فرار کردیم.
چرا بدنت را خالکوبی کردی؟
به خالکوبی علاقه دارم.
مواد مخدر مصرف میکنی؟
گاهی. ماده مخدر تی تاخ استفاده میکنم. ماده مخدر که آدم را به حالت خلسه میبرد تا از ناراحتی دور کند و یکم شادی کاذب دست میدهد. دختر و پسرهای جوان از آن بیشتر تو مهمانیهای دوستانه استفاده میکنند.
با کسی رابطه داشتی؟
بله.
از چند سالگی رابطه داشتی؟
اولین رابطهام در 12 سالگی بود. همین طور سالهای بعد ادامه داشت. یادم نیست با چند نفر رابطه داشتهام.