نقدی بر شعر « نازی»
از ویژگیهای قابل اعتنای اثر، شخصیت پردازی شاعرانهای است که مشخصا کارکرد نویی از ساختار روایی متن بیرون میکشد که عملا منجر به تشخص متن میشود اما بافت سورئال آن، گره خوردگی عاطفی مناسبی را ایجاد میکند تا مخاطب در آن فضا شناور بماند.
سعید تقی نیا در جهان اقتصاد نوشت:
از سمتی که آمده بود
میشکفد گلولهی آخر
آرام، بی صدا
دراز میکشم
و به آخرین سیب سرخ چشم میدوزم
سوزن سوزن از شال گردنم تا جوراب
ما از در بیرون نرفته بزرگ شدیم
و کورههای صابون پزی از دستمان در رفتند
نازی میگفت:
دستهایت را بالا بگیر
این سیب تمام سهم من از توست
بالا می گیرم، سرخ
و هی
از دستانش لیز میخورم
از ویژگیهای قابل اعتنای اثر، شخصیت پردازی شاعرانهای است که مشخصا کارکرد نویی از ساختار روایی متن بیرون میکشد که عملا منجر به تشخص متن میشود اما بافت سورئال آن، گره خوردگی عاطفی مناسبی را ایجاد میکند تا مخاطب در آن فضا شناور بماند.
تعلیق و تعریض ایجاد شده بین گزارهای که چیزی به طرف مقابل خودش میدهد، اما آنچه میدهد را سهم خودش از آن چه بدست میآورد، میداند!
ساختار نحوی ( این سیب تمام سهم من از توست )، به گونهای در متن نشسته که عملا دادنی و گرفتنی را به یک مفهوم لحاظ کرده است و این موضوع میتوانست به این شکل بیاید: این سیب، تمام سهم تو، از من است، که در آن صورت بدل میشد به یک جمله کاملا عادی. در حالیکه تصرف هنرمندانه در ساختار روایی، شکلی از هنجار گریزی معنایی را با سادهترین مانور لفظی انجام داده و قابل اعتناست.
اما طرز روایت در ادامه، ( بالا می گیرم، سرخ/و هی /از دستانش لیز میخورم ) بافت روایی متن را شبیه کشف شهودی رویاگونه به پیش میبرد و مشخصا چنین فضایی محصول مواجهه خود شاعر با مضمون است، نه گرته برداری از سایر شاعران.
اما به رغم این زیبایی، ( سرخ ) شکلی از قید حالت است که نه نقش تاکید دارد نه کمکی به پیشبرد متن و واژه ای اضافه در متن بنظر می رسد که مخل ادراک پیام است.
ورودی اثر کدهای سر راستی ندارد اما با تمام این اوصاف، بیشترین تمرکز شاعر بر وسواس در میزانسن و اجزای اپیزود اول، صرف شده. و اگر بین ( آرام و بیصدا ) از علایم سجاوندی ویرگول استفاده نمی شد، بسود متن بود. چرا که مبین آرام بودن و بیصدا بودن، محسوب میشد ولی در شکل فعلی، واژه آرام، بالذات میتواند بیصدا بودن را نیز در مفهوم خودش ملحوظ داشته باشد پس شکلی از سهل انگاری در کاربرد علایم سجاوندی محسوب و مخل است.
و در پایان عرض میکنم، رگهای از تاثیر پذیری کلی، از آثار زنده یاد حسین پناهی بخاطر ( نازی ) اسم خاص، بر متن سایه انداخته است که البته حتما شاعر برای آن دلیل شخصی دارد و مجال سخن در مورد آن، این حوصله نیست.
مجموعا عاطفه اثر بر وجه اندیشه آن پیشی گرفته است و خصوصا از سطر : ما از در بیرون نرفته، بزرگ شدیم . . . تا به انتها، یک روایت کامل است تا جایی که ارتباطات را در محورین افقی و عمودی، بخوبی در بافت خودش دارد. باز هم به عزیز ارجمندم جناب پارسی کیا بخاطر اثر قابل اعتنایاشان تبریک عرض میکنم. خدایت حفظ کناد عزیز.