محمدرضا عارف؛
اصلاحطلبان در انتخابات ۹۸ ائتلاف نمیکنند
در سال ۹۴ با رد صلاحیتهای گسترده نیروهای اصلاح طلب رو به رو شدیم/پیش بینی من این است که در انتخابات سال ۹۸ ائتلاف نمیکنیم/انحصار مساجد و مکانهای ارزشی توسط یک جریان سیاسی به صلاح نیست/رقبای ما باید واقعیت را بپذیرند که جریان اصلاحات حذف شدنی نیست./ کف ۳۰ درصد را در انتخابات برای خانمها و جوانان مشخص کردیم.
محمدرضا عارف؛ از سویی رییس شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان است و از سویی رییس فراکسیون امید مجلس و از سویی دیگر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام. این عناوین موجب شده هر اظهارنظر او در فضای مجازی و رسانهها گرفتار تعابیر مختلفی شود. هر اشتباهی از سوی فراکسبون امید به پای عارف نوشته میشود -که آخرینش رای نیاوردن بیطرف به عنوان وزیر نیرو بود- و هر تصمیم شورای عالی اصلاح طلبان، نوک پیکان انتقادها را به سوی عارف میکشاند.
ائتلاف با اعتدالیون در انتخابات مجلس و خبرگان یکی از موضوعاتی بود که انتقادات بسیاری را به دنبال داشت. ائتلافی که به گفته عارف در انتخابات ۹۸ تکرار نخواهد شد. او پیش بینی می کند: در انتخابات سال ۹۸ مجلس با پرچم اصلاحطلبانه وارد میشویم یعنی ائتلاف نمیکنیم.
با دکتر عارف درباره معضلات کنونی جهان اسلام و آینده سیاسی اصلاحطلبان در ایران به گفتوگو پرداختهایم.
جهان اسلام در وضعیتی قرار دارد که کشورهای مسلمان آن کارایی لازم را ندارند که از آنها انتظار میرود؛ علاوه بر ناآرامیها و اختلافات متعدد کشورها با یکدیگر، در واقعهای مثل کشتار مسلمانان میانمار، واکنشها قانع کننده نیست و نهایتا به صدور بیانیه ختم میشود و ما اقدام مشترک این کشورها برای پیگیری مساله از نهادهای بینالمللی را نمی بینیم. آیا این ضعف به کشورهای مسلمان و سیاستمداران آنها باز میگردد یا به ساختارهای بین المللی باز میگردد که زمینه اعتراض اینچنینی را فراهم نکرده است؟
برای پاسخ به سوال شما لازم میدانم کمی به گذشته برگردم. انقلاب اسلامی ایران در یک فضای ناباورانه به زعم غربیها پیروز شد. آنها فکر نمیکردند در شرایطی که رژیم شاه آن جایگاه را در منطقه داشت رهبری امام خمینی(ره) در یک فاصله ۱۵ ساله به پیروزی برسد. خیلی از ما هم فکر میکردیم روند پیروزی انقلاب طولانیتر می شود. طبیعتا انقلاب اسلامی ایران، یک انقلاب فرهنگی بود و روشن بود که به تدریج در دنیای اسلام نفوذ پیدا خواهد کرد و طبیعتا اولین نتیجه آن رو در رو شدن با منافع استکبار و غرب در منطقه بود. بالاخره بعد از انقلاب، منافع غرب در ایران قطع شد و طبیعی بود این روند مورد نظر غرب و بخصوص استکبار نباشد. بنابراین کارهای مختلفی را دنبال کردند مثلا بحث خاورمیانه جدید را مطرح کردند که عملا مقابله با انقلاب اسلامی بود تا انقلاب اسلامی را در مرزهای جمهوری اسلامی متوقف کنند. در عین حال میدیدند که انقلاب به تدریج در دنیای اسلام نفوذ میکند و آثار انقلاب را در کشورهای منطقه حتی در جنبش فلسطین حس میکردیم و رژیم صهیونیستی هم متوجه شده بود که خطر اصلی در ارتباط با تهدید اسراییل، انقلاب اسلامی ایران است. به نظر میرسد راهبردی که غرب در دستور کار خود قرار داد، رو در رو کردن مسلمانان بود یعنی مسلمانان را درگیر مسایل داخلی خود کنند و برادر کشی را رواج دهند تا بتوانند منافع خود را حفظ کنند و در همین راستا، حفظ و تثبیت حکومتهای وابسته از جمله سیاستهای آنها بود. شاید از تجربه ایران استفاده کردند که اگر بخواهند ادای دموکراسی را در بیاورند، احتمالا کشورهای منطقه را از دست میدهند و عملا در سی سال گذشته میبینیم که به چه طریق حکومتهای وابسته خودشان را علی رغم همه مشکلاتی که دارند حمایت کردند.
غرب در موضع گیریهای خود در خصوص ایران با معیارهای دوگانهای برخورد میکند مثلا بحث حقوق بشر و دموکراسی را مطرح میکنند در حالی که کشورهای وابسته به خودشان را مشاهده میکنید که در چه وضعیتی قرار دارند! بنابراین مسالهای که دنیای اسلام با آن مواجه شده است درگیریهای داخلی با اسامی مختلف است؛ مثلا در حال حاضر مشخص شده که طالبان را چه کسی در افغانستان به وجود آورده و حمایت کرده است و ریشه داعش در کجا قرار دارد. اینها عملا با کشورهای اسلامی درگیر شدند و برادر کشی را به صورتی که در منطقه میبینیم رواج دادند. بنابراین با دقت در این مسایل و برای اینکه جلوی توسعه انقلاب گرفته شود، به سیاستهایی مثل برخورد غرب با مسئله میانمار میرسیم. اگر یک فرد غربی یا یک فرد از فلسطین اشغالی در حادثهای از بین برود، چه صدایی در دنیا بلند میشود در حالی که صدها و هزاران نفر مسلمان مظلوم از بین میروند اما هیچ اتفاقی در دنیا نمیافتد که البته این مسایل نشان میدهد که عقلای دنیا باید در رویکردهای فعلی حاکمیت، جایگاه مردم و حقوق بشر تجدیدنظر داشته باشند چراکه حقوق بشر غربی ما را به نتیجهای نمیرساند زیرا با معیار دوگانه برخورد میکند یعنی انسان غربی و انسان شرقی، انسان مسلمان و انسان غیرمسلمان.
وضعیتی که در میانمار با آن روبه رو هستیم یک شرمندگی برای انسان و بخصوص بشریت غربی در دنیای امروز است. این حوادث میتواند در کمین خیلی از کشورهای اسلامی باشد پس نباید دولتهای کشورهای اسلامی بعضا به اتکای وابستگیهای کاذبی که به رژیم آمریکا و استکبار دارند، دلگرم باشند و فکر کنند که این وابستگیها همیشه ماندگار هستند. مردم روزی حساب این حکومتهای وابسته را میرسند پس چه بهتر که به سوی مردم خود باز گردند و با آنها باشند و در درجه اول به منافع ملی خود و بعد هم به دنیای اسلام توجه داشته باشند و با وحدت و انسجام و استفاده از تریبونها و نهادهای بین المللی به مسئله مسلمانان مظلوم میانمار بپردازند.
در موضوع میانمار انتقاد به خانم آنگ سان سوچی افزایش یافته زیرا قبل از رسیدن به قدرت، طرفدار حقوق بشر بودند اما بعد از دستیابی به قدرت، حقوق بشر اولین قربانی قدرت ایشان بوده است. قبول دارید قدرتها گاهی آگاهانه حقوق بشر را نادیده میگیرند؟
بخشی از آن طبیعی است و شاید مهمتر از آن جایزه صلح نوبل است که اگر بررسی شود یک مقدار در مشروعیت این جایزه میتوان شک کرد. گاهی افرادی با معیارهای خاص غربی این جایزه را گرفتند که خیلی از آنها بعد از این جایزه، از آن شعارهای خود فاصله گرفتند و ایشان هم به نظر میرسد که در آن مسیر قرار گرفتند. جالب این است که اخیرا هم تحت فشار افراد دیگری که جایزه صلح نوبل را دریافت کردند قرار گرفته اما خیلی اتفاق خاصی نیفتاده است. لااقل باید ظاهرش را حفظ میکرد و در برابر این نسل کشی موضع تندی میگرفت که مشروعیتی به جایزهاش دهد که متاسفانه هنوز این اتفاق رخ نداده است.
شما به سیاست قدرتهای جهانی در کشورهای خاورمیانه و ایجاد اختلاف به منظور تسلط بر کشورهای منطقه اشاره داشتید. در حال حاضر بحث اقلیم کردستان، رفراندوم و جدا شدن اقلیم از عراق مطرح است؛ این موضوع را چقدر در راستای آن سیاستها میبینید و آینده عراق را چطور پیش بینی میکنید؟
در این رابطه نگرانی جدی در منطقه ایجاد شده است. به نظر میرسد که اگر موضوع بدین شکل ادامه پیدا کند میتواند تهدید امنیتی جدی برای کشورهای منطقه باشد. کشورهای منطقه مواضع خوبی گرفتند که امیدوار هستیم اقلیم کردستان به این مساله توجه کند و در چارچوب منافع ملی کشور عراق این مساله سامان پیدا کند.
کشورهای منطقه مواضع یکسانی در بسیاری از موارد ندارند و اختلاف بین ایران و عربستان نیز بر افزایش تنشهای منطقهای افزوده است. چگونه میتوان رابطه ایران و عربستان را ترمیم کرد با توجه به اینکه دو قدرت بزرگ منطقه هستند و میتوانند در بسیاری موارد تنشهای منطقه را کنترل کنند و به دلیل حج و مناسک مذهبی نمیتوانند در تضاد و تعارض با هم باشند؟
قطعا باید مسایل و اختلافات ما با همه کشورهای اسلامی خصوصا کشورهای منطقه حل و فصل شود و توسعه روابط با کشورهای اسلامی و منطقه هم جزو اولویتهای سیاست خارجی ما باشد. عربستان جایگاهی ویژه در بخشی از دنیای اسلام دارد؛ بنابراین نزدیکی ایران و عربستان به انسجام در دنیای اسلام کمک میکند و این چیزی است که استکبار نمیخواهد. متاسفانه بعضا شاهد این هستیم مواضعی که برخی از کشورهای منطقه میگیرند تحت تاثیر استکبار برای نرسیدن به انسجام منطقه است. انتظار ما این است که کشورهای اسلامی با یک نگاه دراز مدت حتی به منافع ملی خود با کشوری مثل ایران که همیشه راهبرد اصلی آن انسجام و وحدت در دنیای اسلام است، مذاکره و تعامل داشته باشند و اگر اختلاف نظری وجود دارد که در بعضی از موارد هم اختلاف نظر عمیق هم داریم، با تعامل و گفت و گو بتوانیم در چارچوب منافع دنیای اسلام و منطقه به نتیجه برسیم. من خوشحالم که روزنههایی باز شده و باید دو طرف از این فرصت برای حل مشکلات تا آنجایی که امکان دارد استفاده کنند. طبیعتا در مسایل منطقه هم اختلاف نظرهای جدی داریم و در سوریه و یمن اختلاف نظر داریم که میتوانیم با تعامل آن را حل و فصل کنیم یا لااقل کاهش دهیم.
رویکرد داخلی برای حل اختلاف با عربستان باید چگونه باشد؟ انتقادی که در مقطع حمله به سفارت عربستان در تهران مطرح شد، این بود که رقابت نیروهای سیاسی داخل ایران بین جریان اصلاح طلب و رقبای آنها بر روابط خارجی ایران هم تاثیرگذاشته و باعث شده گروهی به سفارت حمله کنند.
خوشبختانه در ارتباط با سیاست خارجی، ثبات ما فراتر از دولتهاست. چون با استناد به اصل ۱۱۰ قانون اساسی، تعیین سیاستهای کلان در روابط خارجی از شئونات رهبری است میتوانم بگویم دو جریان اصلی کشور علیالاصول در ارتباط با سیاست خارجی همسویی خوبی دارند یا اختلاف نظر آنها خیلی کمتر از مسایل داخلی است. بعضی از اتفاقاتی که میافتد نباید به حساب یک جریان گذاشته شود بلکه آن را میتوان به حساب یک گروه خودسر گذاشت. متاسفانه این مشکل را بعضا داریم که نتوانستیم با ساز و کار قانونی مسایل را دنبال کنیم و گاهی گروهی تشخیص میدهد که کاری به زعم آنها به صلاح است و بدون رعایت موازین قانونی آن کار را انجام میدهند و هزینههای فوق تصور را به کشور تحمیل می کنند که انشاالله امیدواریم شاهد این قبیل رفتار خودسرانه در داخل کشور در همه زمینهها نباشیم؛ بخصوص آنجایی که منافع ملی و مسایل دنیای اسلام مطرح است.
در آرایش سیاسی کشور دو جریان اصلی اصلاح طلبی و اصولگرایی را داریم که جریان اصلاح طلبی در انتخابات گذشته در شرایطی بین محدودیت نیرو مثلا در انتخابات مجلس به دلیل ردصلاحیتها و تورم نیرو در انتخابات شورا قرار گرفت و در هر دو انتخابات، انتقاداتی به لیست اصلاح طلبان مطرح می شد. این وضعیت احتمالا به همین شکل ادامه خواهد یافت؛ شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان چه استراتژی انتخاباتی برای آینده دارد؟
ما(اصلاح طلبان) بحثهای جدی را خصوصا در سالهای ۹۱- ۹۰ داشتیم مبنی بر اینکه راهبرد ما به عنوان یک جریان اصیل و ریشهدار در انقلاب چه باید باشد. در همین رابطه ارزیابی از عملکردها، ضعفها و مشکلات گذشته خصوصا دهه ۸۰ انجام شد و خیلی زود به این نتیجه رسیدیم که باید با یک رویکرد همسو با شرایط کشور و به نوعی بازگشت به حاکمیت یا کم کردن فاصلهای که بین جریان اصلاحات و بخشهایی از حاکمیت تحمیل شده بود، داشته باشیم. شعار محوری ما عملا “اخلاق، عقلانیت و خرد جمعی” شد که در سال ۹۲ در همین چارچوب ما به نتیجه رسیدیم و گفتمان اصلاحات نقش کلیدی و اساسی را در پیروی دولت تدبیر و امید داشت به تبع این پیروزی به این نتیجه رسیدیم که رمز پیروزی ما وحدت بین گروه های مختلف جریان اصلاح طلب است. شعار اصلی ما وحدت و انسجام کامل در درون جریان اصلاحات به دنبال ضربههایی بود که در گذشته بویژه در انتخابات سال ۸۴ به دلیل تفرقه خورده بودیم. بحثهایی در رسانهها هم مطرح بود مثلا عدهای اجماع کامل و عدهای اجماع نسبی را مطرح میکردند اما در نهایت اجماع کامل و وحدت را راهبرد خودمان قرار دادیم که نتیجه آن تشکیل شورای عالی سیاستگذاری شد که خوشبختانه احزاب تاثیرگذار اصلاحات و شخصیتهای برجسته تاثیرگذار اصلاحات این سازوکار را پذیرفتند. در واقع با یک وحدت فرماندهی به مدیریت واحد انتخابات رسیدیم و با چالش کمی در انتخابات ۹۴ رو به رو شدیم. البته با چالشهایی از بیرون جریان اصلاحات رو به رو بودیم درحالی که در درون جریان اصلاحات حتی از سوی احزابی که رسما عضو این شورا نبودند، با چالشی رو به رو نبودیم چون تعداد اعضا در شورا محدود بود و ما بیش از ۲۳ الی ۲۴ حزب نتوانستیم در درون شورا قرار دهیم اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و اعضای اصلاح طلب منطقهای و محلی این سازو کار را پذیرفته بودند که در سال ۹۴ در جریان انتخابات مجلس دهم دستاورد ارزشمندی را به دست آوردیم و این مسیر تایید شد.
هر چند نقدهایی وجود داشت چون اولین تجربه ما در انسجام بخشی بود. خصوصا یک نگاه در آن زمان این بود که تشکیل شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان باعث تضعیف احزاب شده است اگرچه رویکرد اصلی ما تقویت احزاب بود چون به هر حال حرکت جبههای در کوتاه مدت و میان مدت جواب میدهد و باید به سمت احزاب فراگیر برویم که پاسخگوی رفتار، کردار و عملکرد خود باشند. در نهایت باید در کشور چند حزب فراگیر باشند که برای کسب قدرت تلاش کنند و در عین حال پاسخگو هم باشند. اعتقاد داریم که این حرکت جبههای باید در مسیر رسیدن به احزاب فراگیر کار کند. یکی دیگر از ایرادهای مطرح شده این بود که تعداد اعضای حقیقی در شورای عالی و شوراهای استانها بیش از اعضای حقوقی است در صورتی که حزب تشکیل میشود تا به قدرت برسد و نباید هم وزن اعضای حقیقی باشند و در بحثی که داشتیم به این نتیجه رسیدیم که اعضای حقیقی هر کدام از شوراها از جمله شورای عالی اصلاحات حداکثر نصف اعضای حقوقی باشد. در شورای عالی هم همین شد ما در تجدیدنظر در ترکیب شورای عالی در سال ۹۵ ، ۲۷ نفر عضو حقوقی و ۱۴ عضو حقیقی داشتیم .
در سال ۹۴ ائتلافی که کردیم فقط به دلیل کمبود نیرو نبود. به هر حال در این سال با رد صلاحیتهای گسترده نیروهای اصلاح طلب رو به رو شدیم اما در کل جریان اصلاحات، جاذبه بالا دارد و اعتقاد به جذب دارد. ما اعتقاد داریم که نیروهای برجسته و متعهد را جذب کنیم بنابراین راهبرد آن زمان این بود که نیروهای برجسته و مناسبی که میتوانند در این اردوگاه قرار بگیرند را شناسایی کنیم اما دولت تدبیر و امید روی کار آمده بود و تفکر و رویکردی داشت که با رویکرد اصلاحات همسو بود. بنابراین در شورای عالی اصلاح طلبان بحثهای زیادی داشتیم و به این نتیجه رسیدیم برای اینکه بتوانیم مسیر عقلایت و خرد جمعی را بهتر ادامه دهیم باید با طرفداران دولت یا نیروهای اعتدال ائتلاف کنیم. بنابراین ائتلافی که انجام شد بیشتر ائتلاف اصلاح طلبان و حامیان دولت بود. حالا این بحث هم مطرح بود که اگر بگوییم حامیان دولت، آنوقت این بحث عنوان میشود که مگر اصلاح طلبان حامیان دولت نیستند؟ پس باید گفت بیشتر حامیان دولتی که در جریان اصلاحات نبودند یعنی اصلاح طلب به مفهوم شناسنامهای نبودند. مورد نظر ائتلاف ۹۴ بودند. در تهران بعد از ارزیابی که انجام دادیم ۶۰ نفر نیروی کیفی که در لیست قرار بگیرند، داشتیم. وقتی وارد پروسه ائتلاف شدیم طبیعتا افرادی را از طرفداران دولت در لیست ائتلافی قرار دادیم. در گام سوم بحثی جدی داشتیم که آیا این ائتلاف جواب داده است یا نه؟ لیست امید شکل گرفت و متاسفانه قبل از شروع مجلس و بعد از آن، در ماههای اول یک تعداد از افرادی که با این نگاه در لیست امید قرار داده بودیم در فراکسیون امید حضور پیدا نکردند و متاسفانه حتی بعضا رو در روی فراکسیون امید هم قرار گرفتند یعنی احساس عمومی دوستان شورای عالی سیاستگذاری این بود که طرح ائتلاف را مطرح نکنیم و نمیتوانیم با این نگاه مکانیزم ائتلافی پاسخگوی مردم باشیم. ما یک برنامه در انتخابات ۹۴ ارائه کردیم که مطالبات مردم بود و الان این تعهد ما نسبت به مردم است و مردم نمیگویند چند درصد از این لیست امید با شما هستند یا نه بلکه مردم در سال ۹۸ از ما سوال میکنند که برای این برنامه چه کردید و ما باید جواب دهیم. به همین دلیل در انتخابات شوراها در سال گذشته جمع بندی این شد که عملا ائتلاف نکنیم برای اینکه بتوانیم به مردم پاسخگو باشیم. لیست، لیست اصلاحات باشد و شورای عالی، این لیست را تهیه کرد. بنابراین احزابی که همسو با دولت بودند و تمایل داشتند تقاضای عضویت در شورای عالی را ارایه دادند و ما مانند سایر اعضای اصلاح طلب عضویت آنها را مورد بررسی قرار دادیم همانطور که حزب اعتدال و توسعه در این مسیر، عضو شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان شد بنابراین ما در جمع بندی که از عملکرد سال ۹۴ داشتیم در سال ۹۶ لیست ائتلافی نبستیم و لیست شوراها، لیست اصلاحات بود البته در چند شهر بنا بر این بود که با اصولگرایان ائتلاف کنیم و آنها در نهایت قبول نکردند پس مستقل وارد انتخابات شدیم که پیروز هم شدیم. لیست اصلاح طلبانه بود و راحتتر میتوانیم در خصوص عملکرد خودمان پاسخگوی مردم باشیم.
یعنی در انتخابات بعدی هم به فکر ائتلاف نیستید؟ برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری که از همین الان چهرههای مختلفی از جمله آقای ظریف، آقای لاریجانی و خود شما مطرح هستید، اصلاح طلبان گزینه اصلاح طلب معرفی می کنند یا ممکن است باز به ائتلافی برسند؟
ما الان در مرحله ارزیابی عملکرد شورا در گام سوم هستیم. کارگروهی تشکیل شده است که هم از درون ارزیابی میکند و هم پرسشنامهای را برای تعدادی از نخبگان فرستادیم که اظهار نظر کنند که ادامه مسیر ما با فرض انسجام و وحدت فرماندهی چه باشد که امیدوارم ظرف ماههای آینده به نتیجه برسیم. سوال شما را باید شورای عالی در آینده جواب دهد.
خب شما رییس شورای عالی هستید.
قاعدتا باید شورای عالی تشکیل شود و در این زمینه بحث کند. فرض ما بر این است که در درون جبهه اصلاحات باید منسجم باشیم. در مورد اینکه وارد ائتلاف شویم یا نه اصولا گروههای سیاسی در شرایط خاص زمانی تصمیم گیری میکنند و ائتلاف هم لزوما با گروههای همسو نیست حتی شما با رقیب خود بر سر مسایل خاص میتوانید ائتلاف کنید. الان مساله مهم ما انتخابات ۹۸ مجلس شورای اسلامی است. پیش بینی من این است که ما در انتخابات سال ۹۸ هم با پرچم اصلاح طلبانه وارد می شویم یعنی ائتلاف نمی کنیم؛ به اندازه کافی هم نیرو داریم و با تعاملی که با شورای نگهبان داریم و با تغییر نگرشی که در برخی از نهادهای حاکمیتی نسبت به جریان اصلاحات به وجود آمده است انشاالله به این نتیجه برسیم که تایید صلاحیتها روند عادی و قانونی را طی کند و همانند انتخابات شوراها با تورم نیرو مواجه باشیم؛ خوشحال هم میشویم که تورم نیرو داشته باشیم. در شورای شهر مشکل ما همین بود که به اندازه کافی با نیروهای واجد شرایط که میتوانستند در لیست ما قرار بگیرند رو به رو بودیم بنابراین کمبود نیرو نخواهیم داشت و طبیعتا میتوان این لیست را از سراسر کشور بر اساس راهبردی که در آن زمان اعلام خواهد شد ببندیم. پیش بینی من این است که در ۹۸ ائتلافی در کار نخواهد بود ولی در عین حال شورا باید تشکیل شود و در مورد این مساله تصمیم گیری کند.
یکی از انتقادات مطرح به جریان اصلاحات این است که نیروهای این جریان یا اصطلاحا، ژنرالهای اصلاح طلب هستند یا سرباز صفر. ژنرالها، شما و چهرههای باتجربه اصلاح طلب در مدیریت و فعالیت حزبی هستند و سرباز صفر هم نیروهای جدید و جوانی هستند که گرایش اصلاح طلبانه دارند اما فعالیت حزبی و تجربه مدیریتی ندارند و جامعه آنها را به عنوان چهره اصلاح طلب نمیشناسد. این نقد را قبول دارید یا نه؟ و برای اینکه سرباز صفرها بتوانند تجربهای داشته باشند، چه فکری کردید یعنی برای حفظ رویکرد جوانگرایی اما پیشگیری از تنزل سطح نخبگی چه برنامهای دارید؟
البته ما سرباز صفر نداریم! و چنین تعبیری را نمیپسندم اتفاقا جوانان با انگیزه، برجسته و حقیقتا پای کار داریم که شاید اختلافشان نسبت به نسل اولیها، تجربه کمتر است. انگیزه بالا، نشاط و شادابی در آنها وجود دارد و من واقعا فکر میکنم بهتر از نسل اولیها میتوانند در خدمت انقلاب و پاسخ به مطالبات مردم باشند؛ البته تجربه را نمیخواهیم رها کنیم. به همین دلیل در دهه اخیر رویکردی که ما داشتیم این بود که این فاصلهای که افتاد را جبران کنیم. متاسفانه ما نتوانستیم از نسل دومیها در همان مسیر نسل اولیها استفاده کنیم یا جایگزین نسل اول باشند و احساسمان در دهه ۹۰ این است که یک شکافی افتاده است. نسل دوم آن تجربه و کارایی لازم را برای اینکه بتوانند مثل نسل اول ادامه دهد، پیدا نکرد؛ بخشی به خاطره فضای حاکم بر کشور بود و بخشی هم به ما نسل اولیها باز میگردد که حاضر نشدیم عملا نیروهای جوان را جایگزین خودمان کنیم ما سیاست خود را جبران گذشته و جوانگرایی قرار دادیم و بحث جدی توانمندسازی و میدان دادن به جوانها در اتاق فکر احزاب و در بنیادهای امید و باران مطرح شد و راهبردمان در بنیاد امید این بود که ۵۰۰ نفر نیروی توانمند تازه کار را برای سال ۱۴۰۰ تربیت کرده باشیم اما متاسفانه به دلایلی خیلی در این مسیر موفق نبودیم؛ برای اینکه نشان دهیم جوانان به تعبیر شما سرباز صفر یا به تعبیر خودشان پوستر چسبان نیستند، گفتیم که در انتخابات سهمیهای مشخص کنیم. همین مشکل را برای خانمها که ۵۰ درصد نیروهای تخصصی کشور را دارند و حضورشان در دانشگاهها و تحصیلات تکمیلی پررنگ تر از مردان است را داشتیم. پس برای حل آن تبعیض مثبت را گذاشتیم یعنی کف ۳۰ درصد را مشخص کردیم که در همه انتخابات این سهم را برای خانمها و جوانان بگذاریم تا مقطعی که احساس میکنیم نیازی به تبعیض مثبت نیست و جوانان و زنان در مراکز سیاستگذاری و تصمیم گیری در وضعیت مناسبی قرار بگیرند.
این راهبرد را به نظر من باید در یکی دو گام آینده دنبال کنیم. تعهد اخلاقی که فراکسیون امید در رأیِ اعتماد به کابینه از تک تک وزرا در جلسه عمومی و خصوصی گرفت استفاده از جوانان و زنان بود و وزرا هم قول دارند تا برای اینکه در ۴ سال آینده با کمبود نیرو مواجه نشویم حتما از جوانان و زنان در پستهای کلیدی مثل معاون وزیر و مدیر کل و در کل در هر جایی که میتوانند به آنها میدان دهد، استفاده کنند تا انشاالله در این زمینه جایگزین خوبی برای نسل اولیها در گام بعدی داشته باشیم. بالاخره متوسط عمر نسل اولیها در سال ۱۴۰۰-۸۰ ،۷۰سال است و باید در اتاق فکر بمانند و نظر دهند و انتظارمان از خانمها و بخصوص جوانان این است که فراموش نکنند که از تجربیات نسل اولیها استفاده کنند. نسل اولیها میتوانند مشاورین خوبی برای نسل جوان باشند که ما در این زمینه هم مشکل داریم و در واقع یک مساله دو سویه است یعنی استفاده از نیروی جوانی و استفاده از تجارب نسل اول برای اینکه کارها خوب پیش رود.
یکی از انتقادهای دیگری که به اصلاح طلبان میشود قوی نبودن رابطه این جریان با مراجع و علماست و گاهی این مسایل زمینه ردصلاحیت نیروهای اصلی اصلاح طلب را بوجود میآورد. آیا اصلاح طلبان برنامهای دارند تا رابطه با علما را تقویت کنند؟ پیش از این، آیت الله موسوی اردبیلی چهره شاخص اصلاح طلب در میان مراجع بودند، اما با رفتن ایشان آیا جریان اصلاح طلبی با مشکل در ارتباط مواجه می شود؟
من این مساله یعنی ضعف ارتباط با علما را قبول ندارم. ما اصلاح طلبان، جریان اصیل انقلاب و پشت سر مرجع عالیقدر یعنی امام خمینی(ره) که انقلاب را رهبری میکردند، بودیم. حداقل ما جوانان نسل اول با همه روحانیت قبل و بعد از انقلاب ارتباط نزدیک و خوبی داشتیم و آن رابطه را حفظ کرده بودیم. خود من با همه مراجع ارتباط نزدیکی دارم و به همان اندازهای که با آیت الله موسوی اردبیلی ارتباط داشتم با مرحوم آیت الله مهدوی کنی هم ارتباط داشتم. بالاخره آنها را عزیز میدانستیم و مشورت میکردیم. بنابراین اینکه ارتباطمان کمرنگ است را نمیپذیریم اما اینکه باید ارتباط قوی تری داشته باشیم را قبول دارم. بالاخره رقبا گاهی سوءاستفاده میکردند مثلا گاها جوانان ما را به بی دینی هم متهم کردند پس قطعا باید ارتباطمان قویتر باشد. گاهی این سوال مطرح میشد که چرا سخنرانی شما در آمفی تئاتر و تالارهای خارج از مسجد برگزار میشود! خب یا امام جماعت مسجد محدودیتی داشت یا راه نمیدادند و سخنران اصلاح طلب مجبور بود در سالن خارج از مسجد یا آمفی تئاتر سخنرانی کند و انشااالله این مسایل حل شده باشد چون انحصار مساجد و مکان های ارزشی توسط یک جریان سیاسی به صلاح نیست و در درازمدت آسیبهای جدی به باورهای دینی مردم میزند. واقعیت خوبی که امروز با آن روبه رو هستیم این است که این دو جریان هم اصالت و هویت هم را قبول دارند و به هم احترام می گذارند و زمان میبرد مسایل به طور کل حل شود. چون رقبای ما هنوز در کانونهای قدرت هستند و باید واقعیت را بپذیرند که جریان اصلاحات حذف شدنی نیست و دغدغهاش نسبت به ارزشها و آرمانهای انقلاب کمتر از رقیب نیست. اگر این دو جریان یکدیگر را بپذیرند از این اتهامها و مسایل حواشی عبور میکنیم. سعی من بر این است که خیلی مزاحم مراجع نشوم ولی سالی یکی-دو بار خدمت آنان می رسم و از توصیه آنها استفاده می کنم و توصیه ما هم این است که دوستان بیشتر با مراجع ارتباط داشته باشند تا از رهنمودهای مراجع گرانقدر در پیشبرد اهداف انقلاب و پاسخ به مطالبات مردم بیشتر استفاده کنیم.
منبع: شفقنا