خبرگزاری کار ایران

معاون وزیر ارشاد: نهج البلاغه در قوه قضاییه و حوزه علمیه مهجور است/ از حکومت اسلامی توقع است که رفتار و عملکردی علوی داشته باشد

معاون وزیر ارشاد: نهج البلاغه در قوه قضاییه و حوزه علمیه مهجور است/ از حکومت اسلامی توقع است که رفتار و عملکردی علوی داشته باشد
کد خبر : ۵۳۱۹۰۸

معاون قرآن و عترت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی می گوید: جا داشت که بعد از حکومت اسلامی، علاوه بر قرآن، نهج البلاغه در صدر برنامه ریزی های اجتماعی، فرهنگی و حتی مدیریت و سیاست ما قرار می گرفت و بخشی از نکات کلیدی را استخراج می کردیم و در برنامه ریزی ها لحاظ می کردیم؛ اگر حکومت جمهوری اسلامی نداشتیم، چنین توقعی نبود، اما وقتی وارد حکومت می شویم، انتظارمان بالاتر می رود و صحیح می دانیم که این آموزه ها در دل حکومت و دستورالعمل ها، رفتارها و طرح ها جا بیفتد، رفتار علوی است که می تواند ما را در دنیا شاخص و متشخص کند.

نمی‌گوییم قوه قضاییه علوی شود، اما درصدی از دادگاه ها را داشته باشیم که به سایرین نشان دهیم که قاضی این شعبه یا این اداره بر مبنای اندیشه های حضرت اداره می شود یا عمل می کند! امروز یک مدیر یا یک روحانی هم علاوه بر اینکه مردم را نصحیت می کند، کار می کند، اما به عنوان نمونه مدیران و روحانیون و افراد صاحب منصبی هم داشته باشیم که پشتشان مانند حضرت از حمل آذوقه برای یتیمان زخمی شده باشد!

حجت الاسلام و المسلمین حشمتی با بیان اینکه کلمات حضرت علی(ع) نه تنها در فضای قوه قضاییه بلکه در همه فضاها از جمله خانواده، احترام به انسان ها، حقوق مردم و همسایگان مهجور واقع شده است، اظهار می کند: برخی از کلمات علی(ع) را برجسته کردیم ولی تا زمانی که فرهنگ نهج البلاغه یا فرهنگ علوی را در بین جامعه، صدا و سیما، شورای انقلاب فرهنگی، حکومت و سیاست، عمومی نکرده باشیم و این موارد در متن برنامه ریزی های ما قرار نگیرد، وضعیت به سوی تعالی حرکت نخواهد کرد.

او به حوزه علمیه و میزان توجه به این مرکز علمی و مذهبی به کتاب نهج البلاغه انتقاد می کند و می گوید: ما با حوزه علمیه ارتباط بسیاری داریم، درصد کلاس ها در حوزه به این تربیت است، فقه، اصول و نهج البلاغه! هم از جهت ساعات درسی و هم به جهت درسی شدن این کتاب، بسیار کم لطفی داریم؛ قرآن هم همینطور است، قرآن به نسبت مهجور است و جالب اینکه جز دروس جنبی است، یعنی طلاب دروس اصلی را انتخاب می کنند و اگر فرصت کردند به آنها هم توجه کنند؛ این مهجوریت مختص حوزه نیست، در دانشگاه ها و محافل علمی هم قرآن و نهج البلاغه بسیار مهجور است.

متن گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام و المسلمین حشمتی را می‌خوانید:

نهج البلاغه مجموعه گران قدری است که با گذشت زمان و ظهور اندیشه های نوتر و روشن تر، پیوسته بر ارزش آن افزوده شده، گزیده ای از خطابه ها، دعاها، وصیت ها، نامه ها و جمله های کوتاه حضرت علی(ع) است؛ این کتاب که به اعتقاد بسیاری می تواند روشنگر مسیر زندگی باشد، در فرهنگ اسلامی، میان مسلمانان به خصوص شیعیان چه جایگاهی دارد؟

در فرهنگ اسلامی جایگاه کتاب نهج البلاغه منبعث از جایگاه امیرالمومنین است؛ به اعتقاد اهل سنت و اهل تشیع بسیار آشکار و واضح است که پس از امیرالمومنین کسی نمی تواند بگوید که به پیامبر نزدیک یا نزدیک تر است، لذا ایشان دومین شخصیت برجسته جهان اسلام هستند و این مساله کاملاً محرز و مشخص است، البته عده ای این موضوع را بر نمی تابیدند چرا که حضرت نسبت به کسانی که اسلام آوردند، جوان تر بود؛ وگرنه به دلیل صبغه در اسلام، مجاهداتی که حضرت انجام دادند، علم و جایگاه علمی و همچنین به دلیل غرابتی که به لحاظ اخلاقی و زیستی، به پیامبر داشتند، این مساله را بسیار آشکارتر می کرد که باید شخصیت دوم جهان اسلام باشد؛ طبیعتاً کلمات این شخص و بیانات، اظهارات، خطاب ها و نامه های ایشان، هم از جهت تاریخی و هم از لحاظ جایگاه علمی بسیار مهم است.

معتقدیم که علی(ع) امام اول و وصی پیامبر است، به نظر من اگر این اعتقاد هم نداشتیم، باز هم نهج البلاغه که مجموعه کلمات امیرالمومنین است، جایگاه بالایی داشت به این دلیل که جایگاه خود حضرت جایگاه دومی در جهان اسلام است؛ بعد از پیامبر ابوذر هم از جمله شخصیت های خوبی بود که اطراف پیامبر بودند، اما فاصله علمی و معرفتی آنها نسبت به حضرت علی(ع) بسیار زیاد است. حضرت علی(ع) در جایی گله می کند که مردم مقام من را پایین آوردند تا اینکه من را با معاویه مقایسه می کنند، ولی من قابل مقایسه با او نیستم؛ معاویه نه در ره اسلام جنگیده و نه فضل و فضیلتی دارد، جالب است که معاویه به نسبت سایرین نشانه هایی دارد، ولی حضرت می گوید که مقام من قابل قیاس نیست.

برای بررسی بهتر نهج البلاغه ناچاریم ابتدا به شخصیت حضرت توجه کنیم؛ شخصیتی که کم سخن می‌گفت، بیشتر عمل می‌کرد، سیره زندگی خاصی داشت، فداکاری او محرز بود، راجع به فداکاری سخنرانی نمی گفت، ولی در بستر پیامبر خوابید و او را از خطر دور کرد یا در جنگ‌ها خود را سپر جان پیامبر کرد.

سخنان این شخصیت ارزشمند است و خداوند به سیدرضی توفیقی داد که در قرن های اولیه که این بزرگان حضور داشتند، بتواند بخش عمده ای از سخنان حضرت را در قالب خطاب ها، سخنان، کلمات قصار و نامه ها جمع و به نام نهج البلاغه نامگذاری کند، این کتاب از جهت جایگاهی بسیار مهم است؛ به نظر من حضرت آن چیزی که در قرآن آمده را نمی خواستند تکرار کند به همین دلیل نکاتی را گفتند که احتمالاً در قرآن به آن پرداخته نشده یا ناچار بودند نسبت به آن متعرض شوند و می توان گفت به معنایی حضرت تفسیر بعضی از آیات یا کلمات یا ابهاماتی که وجود داشته را ناچاراً پاسخ گفتند.

کلمات قصار شاهکاری است و کم هستند کسانی که می توانند کلمات قصار بگویند؛ هم اکنون در دنیا مشهور است که کلمات قصار دانشمندان بزرگ به ۱۰ تا ۱۵ کلمه می رسد و تعداد کسانی که بیشتر از این کلمات قصار دارند، بسیار کم است، اما یک سوم نهج البلاغه کلمات قصار امیرالمومنین و هر کلمه از کلمه دیگر زیباتر است؛ به واقع هر یک از کلمات حضرت علی(ع) از کلام دیگر حضرت زیباتر، دلنشین تر و عمیق تر است؛ این نکته نشانه خردورزی، عقلانیت و معرفت فوق العاده حضرت و تبحر ایشان به ادبیات عرب است؛ مثلاً ایشان در مورد عقل می فرمایند: «پرسودترین سرمایه “عقل” است» یعنی اگر کسی عاقل باشد، به سرمایه بالاتری نیاز ندارد؛ حضرت می فرمایند: فقیرترین شخص کسی است که جاهل است و جهل منتهای فقر است. به طور کلی حضرت جملات کوتاه، پر مغز، پر معنا و با ادبیات خاص، بسیار دارند.

در دنیای امروز که به واسطه کلمات برداشت ها و تعاریف مختلفی از اسلام و تشیع وجود دارد، به عنوان نمونه گروهی چون داعش اسلام را آنطور که می خواهد تفسیر و تبیین می کند و همچنین از سوی گروه هایی تعاریف گوناگون از شیعه به عنوان یک جماعت متمایز سیاسی مذهبی ارایه می شود؛ چگونه می توانیم با استناد به کتاب نهج البلاغه تشیع حقیقی را معرفی کنیم؟  

به نظر من بهترین بیان تشیع در وهله اول آیات قرآن است، در آیات قرآن مبانی عقلانیت و تفکر موجب می زند و لازم است که ابتدا به خوبی آیات قرآن را دریابیم؛ پس از آن اولین کتابی که می تواند مبین شرح همین آیات قرآن باشد، نهج البلاغه است، وقتی گفته می شود که امام اول شیعیان چنین بیاناتی دارد، مبین این هست که اعتقادات ما بر یک مدار است، نهج البلاغه معارفی را گردهم آورده و از حکومتداری تا اخلاقیات و مسایل اجتماعی در آن نقل شده و مسایل فقهی در این کتاب کمرنگ تر است. اگر بخواهیم نکته ای را بیان کنیم، اولاً به سخن راهگشای امام اول شیعیان و به شخصیتی که مقام دوم را در جهان اسلام دارد، اقتضا می کنیم؛ گاهی اوقات در اینکه فلان دانشمند شیعی در سخن خود درست گفته یا نگفته جای سخن نیست، اما وقتی اعتقادات و روش های برخورد حکومتی و روش های اخلاقی را از نهج البلاغه نقل می کنیم، استناد آن بسیار قوی هست؛ منظورم این است که ما ناچار هستیم در بیان تشیع و وقتی صحبت از کلمات ائمه می شود، علاوه بر قرآن، از سخنان امیرالمومنین که شاخص ترین ائمه است، نقل کنیم؛ نقل های ضعیف در این کتاب وجود ندارد و استنادات این کتاب بسیار محکم و قوی است.

کتاب سومی که مبین ابعاد دیگری از تشیع می شود، صحیفه سجادیه است که اعتقادات تشیع در این کتاب نیز آمده است. گاهی ایرادی می گیرند مبنی بر اینکه برای پرستش، به سراغ غیر خدا می رویم در حالی که روح صحیفه سجادیه روح عبودیت و بندگی است؛ با کتب ارزشمند قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و استنادهای محکمی که در این کتب هست، می توانیم اصول، رفتارها و حقوق یکدیگر را در تشیع معرفی کنیم، اگر امروز بخواهیم با تفکر داعش برخورد کنیم، بهترین ابزار قرآنی است که آنها به دست می گیرند! به عنوان مثال می توان گفت، قرآن بسیار به تعقل و تفکر سفارش کرده است، اما چرا عده ای همچون شما(داعش) راجع به رفتارهایی که دارید، فکر نمی کنید؛ در مورد کرامت انسان ها در قرآن بسیار صحبت شده، از سوی دیگر نهج البلاغه و کلمات امام علی سرشار است از سفارشاتی مبنی بر حفظ کرامت انسانی، به طور کلی انسان محترم شمرده شده است به همین دلیل نهج البلاغه در معرفی تشیع بهترین مستند هم به جهت شخصیت که شخصیت اول جهان اسلام است و هم به دلیل مستند قوی، کتابی معتبر است.

در نهج البلاغه برای معرفی تشیع حقیقی چه محورها و شاخصه هایی مورد توجه قرار گرفته، این شاخصه ها و ویژگی ها به گونه ای مورد تأکید قرار گرفته که اگر شخصی این شاخصه ها و ویژگی ها را داشته باشد شیعه واقعی است، یا اینکه کسانی که خود را شیعه معرفی می کنند باید این ویژگی را داشته باشند و در غیر این صورت شیعه حقیقی نیستند؟

 در زمان امیرمومنان علی(ع) چندان صف بندی تشیع و غیر تشیع وجود نداشته، اما بین اسلام واقعی و اسلامی که همراه آن جهاد، عقلانیت، حکومت داری و حقوق مردم هست، تفاوت بسیار آشکاری ورود کرده بود، هر یک از افراد حقوق و اعتقادی دارند و محترم هستند، اما در حال حاضر اعتقادات و کرامت انسان ها را پایمال می کنند، در نامه های حضرت به معاویه این موضوع بسیار برجسته است. از سوی دیگر در نامه مالک اشتر حضرت دوباره حقوقی را تعیین می کند و می فرماید: “می خواهی بروی با مردم اینگونه رفتار کنی”، یا حتی حضرت به سایر والیان مانند عثمان بن حنیف نامه می نویسد و به آنها فرمان حکومتی می دهد.

بخش سوم آسیب های اخلاقی است، این آسیب ها به تازگی در جامعه شروع شده و به همراه آن یک نوع نفاق هم پیش آمده است؛ برای جلوگیری از این آسیب ها نیز حضرت یکسری جملات و خطابه دارد و احتمال می دهد که بعضی از رفتارها تغییر می کند و دوباره وارد می شود؛ مثلا در برخورد با امرا و حکام نوع رفتار مردم تغییر می کند، مانند اینکه به عنوان والی کوفه و حاکم دنبال ایشان می دوند، ایشان این رفتار را منع می کند، در نهج البلاغه در یکی از خطبه ها هست که می فرماید: “این رفتار جبار و سلاطین را با من انجام ندهید”. یا اینکه در مقابل هر کسی سخن حق می گوید، ایشان می فرماید: “هر سخنی را نباید گفت و کسی نباید از سخن حق بترسد”، منظور این است که در فرازهای مختلف نهج البلاغه و سخنان امیرالمومنین که بخشی از آن در نهج البلاغه آمده، ناظر به حوادثی است که در این سی سالی پس از فوت پیامبر اتفاق افتاده است، بخشی امویان و بخشی خلفا نقش داشتند و بخشی هم رفتارهای مردم در حال تغییر است؛ حضرت شخصیتی است که به این تغییرات اگر انحرافی در آن دیده شود، حساسیت دارد و بر نمی تابد و ناچار است که موضع گیری و صحبت کند، مثلاً در مورد شخصیت خود حضرت دعاها و کلمات غنی نقل شد و به نظر می آید که احتمال دارد خداپرستی کمرنگ شود چرا که عده ای رابطه خود را با پیامبر و بعضی از افراد غلو می کنند و مقام حضرت را از پیامبر بالاتر می برند، ایشان بلافاصله با این روحیه و سخن آنها برخورد می کند و می گوید، أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ؛ من در پیشگاه محمد یک بنده هستم و محمد من را پرورش داده است، در حقیقت حضرت قصد دارد، مانع رفتارهای آنها شود. رفتارهای حضرت به قدری ممتاز بود که مردم باور نمی کردند، یک انسان بتواند چنین رفتارهایی داشته باشند. حضرت خود را به خاک می اندازد، استغفار می کند و می گوید که دقت کنید من هیچ نشانی از الوهیت ندارم، من یک بنده هستم، در واقع می خواستند این بندگی نقل و صحبت شود و مردم بدانند که علی بنده خداست.

در کتاب نهج البلاغه و همچنین در فرمایشان امام علی(ع) در دو عرصه مهم حکومتی و اجتماعی توصیه ها، دستورات و راهکاری بسیاری وجود دارد، پس از گذشت سالیان سال از تشکیل حکومت اسلامی تا چه میزان توانستیم در این دو عرصه از آموزه های نهج البلاغه به درستی استفاده کنیم؟

همانطور که نسبت به قرآن حق مطلب یا به قول قرآن حق تلاوت را ادا نکردیم، (حق تلاوت بدین معنا که آیات قرآن را به درستی تلاوت و معنای آن را درک و استخراج کنید و به کار ببندید) در مورد نهج البلاغه هم این کوتاهی ها را داریم، نهایتا به احترام کردن های ظاهری پرداختیم و کمتر شهروندی این آیات را باز می کند یا مشکل خود را با قرآن عرضه می کند و آن را به کار می بنند، امیرالمومنین راجع به قرآن می فرماید: این قرآن شفاست و دردها را درمان می کند، سپس می گوید، دردهای جامعه گمراهی ها و انحراف هاست، در ذهن حضرت دردهای اجتماعی برجسته تر است، می گوید شرک و انحراف و گمراهی وارد جامعه شده و درمان آنها در قرآن است، اما ما به ظواهر قرآن در تلاوت و مسابقات بسنده می کنیم و آیات قرآن را نمی خوانیم؛ طبیعتا با فاصله زیادی با نهج البلاغه هم این چنین برخورد کردیم، در مورد نهج البلاغه کوتاهی های زیادی داریم، این کتاب در دسترس نیست و ترجمه به صورت محدود انجام شده و چاپ و توزیع می شود چه برسد به اینکه مجلس و قوه قضاییه و ارگان های حکومتی از بیانات این کتاب استفاده کنند، به عنوان مثال گاهی می گویند که در سازمان ملل به فرازی از نامه علی به مالک اشتر اشاره شده ولی ما خیلی به این مسایل نپرداختیم  و جای تعجب هم دارد که برخی از اهل سنت به کلمات امیرالمومنین اشراف بیشتری دارند، جا داشت که بعد از حکومت اسلامی، علاوه بر قرآن، نهج البلاغه در صدر برنامه ریزی های اجتماعی، فرهنگی و حتی مدیریت و سیاست ما قرار می گرفت و بخشی از نکات کلیدی را استخراج می کردیم و به سازمان برنامه ریز می دادیم و می گفتیم که این مبانی نهج البلاغه را در برنامه ریزی لحاظ کنید، اگر لحاظ نمی کردیم ضرر نمی کردیم بلکه کار را آسان کردیم، معمولاً اکثر طراحی های ما برگرفته از دانش غربی هاست، آنها روش هایی دارند که به ترجمه آنها پرداختیم و اکثراً همان را به کار می بریم، نحوه حکومت ما خیلی منبعث از نهج البلاغه نیست.

اشاره کردید که برخی از اهل تسنن به فرمایشات حضرت علی(ع) اشراف بیشتری دارند تا شیعیان، علاوه بر آن، به نظر می آید که ادیان دیگر مانند مسیحیت و نمونه هایی چون جرق جرداق حضرت علی(ع) و فرمایشات ایشان را بسیار عمیق تر از شیعه امروزی درک کرده است، اگر چه نهج البلاغه و فرمایشات علی(ع) فرا زمانی و فرا مذهبی است، شیعیان می توانستند بهتر و عمیق تر فرمایشات حضرت را دریافت و عملیاتی کنند، اما به آنها نپرداختند، چه مانعی وجود دارد؟

به نسبت علمای شیعه و بزرگان و مراجع تحقیق و شرح هایی در این زمینه ها دارند و برخی از کلمات علی(ع) را برجسته کردند ولی تا زمانی که فرهنگ نهج البلاغه یا فرهنگ علوی را در بین جامعه، صدا و سیما، شورای انقلاب فرهنگی عمومی نکرده باشیم و این موارد در متن برنامه ریزی های ما قرار نگیرد، وضعیت به سوی تعالی حرکت نخواهد کرد.

اگر حکومت جمهوری اسلامی نداشتیم، می گفتیم همین که دانشمندان برداشت کردند، کافی است چون دانشمندان مسیحی و اهل سنت به شخص علی(ع) به خوبی پرداختند، ولی وقتی وارد حکومت می شویم، انتظارمان بالاتر می رود، می گوییم این آموزه ها باید در دل حکومت و دستورالعمل ها، رفتارها و طرح ها جا بیفتد، رفتار علوی است که می تواند ما را در دنیا شاخص و متشخص کند، اگر رفتارهای غربی و اروپایی را الگو بگیریم و همان روند را در کشور داشته باشیم، به نظر می آید که از این جهت بسیار عقب هستیم که اولا هم آموزش ندیدیم و هم آموزه های حضرت علی(ع) در بین جامعه به خوبی ترویج نشده، مدارس ما خیلی با این مقوله ها آشنا نیست، دانشگاه های ما کمرنگ آشناست، گاهی برخی پایان نامه ها هست که در مورد مضامین نهج البلاغه یا بیانات حضرت است، اما پس از آن این فرامین حضرت خیلی کاربردی نشده است لذا طبیعتا این کتاب در سازمان مدیریت به معنای واقعی تأثیر خود را در برنامه های ششم و پنجم ندارد، آموزه های این کتاب در مجلس و مصوبات لوایحی به کار گرفته نشده، یعنی کسی نمی گوید که ما می خواهیم برای این قضیه، نگاهی به نهج البلاغه کنیم و ببینیم که امیرالمومنین اشاره ای به این موضوع داشتند یا خیر!

در حال حاضر بحث آسیب های اجتماعی و مسایل اقتصادی بسیار داغ است، آیا محققی هست که به سراغ نهج البلاغه رفته باشد و ببیند که حضرت علی(ع) چه توصیه ای داشته است؟! در حال حاضر مهم ترین مساله این است که روانشناسان در بحران اجتماعی به چه چیزی توصیه می کنند، ما قدر حضرت علی(ع) را حتی به اندازه روانشناس و جامعه شناس در نظر نمی گیریم، اینها آکادمی های خاصی می خواهد و باید بیرون بیاید و استخراج شود و پایان نامه شود و همایش های تخصصی برگزار شود، دنیا از اندیشه های اندیشمندان خود چگونه استفاده می کند و ما از اندیشمند و دانشمندی چون حضرت علی(ع) چگونه استفاده می کنیم!

در حال حاضر می توانید هزاران مقاله راجع به راسل و اندیشه های او از جمله آزادی و دموکراسی پیدا کنید، ولی راجع به اندیشه بزرگترین متفکر عالم، چندان چیزی نمی توانید پیدا کنید، وقتی چنین می شود، رفتارهای عموم مردم و در خواص بین علما و اندیشمندان و برنامه ریزان و اهل حکومت برگرفته از مشی و سیره علی(ع) نیست.

چه نشانه‌ای وجود دارد که رفتارها و عملکردهای عموم مردم و علما و اندیشمندان و برنامه ریزان چندان برگرفته از مشی علی(ع) نیست؟

نشانه آن این است که شما با نسخه هایی که از غرب و شرق آمده، کشور را اداره می کنید و طبیعتاً نا موفق بودن آن مشخص و محرز هست، البته ما هر جا که اندیشه ای باشد، از آن استقبال می کنیم و نمی گوییم که کسی حق ندارد اظهار نظری کند، ولی حداقل، عدالت اقتضا می کند که روی اندیشه های امام علی(ع) هم به همین مقدار کار کنید، اگر اندیشه حضرت علی(ع) برتر و بالاتر است، آن را برای اداره حکومت انتخاب کنید؛ بحث رعایت عدالت و توجه به اندیشه ها و سخنان حضرت علی(ع) است، وگرنه کسی منع نمی کند که اندیشه های بزرگان را بخوانیم، ترجمه کنیم و وارد کشور کنیم، خود حضرت علی(ع) به این کار سفارش کرده و گفته که بزرگان خود را قدرشناسی کنید، منظور من این است که وقتی منبع بزرگی مانند نهج البلاغه داریم، نهج البلاغه ای که یک عالم بزرگ سنی مانند ابن ابی الحدید می گوید: “این خطبه را هزار بار خواندم”، کدام عالم شیعی هزار بار یک خطبه یا جمله ای را خوانده است؛ ابن ابی الحدید می گوید: “هر بار که خواندم، مطلب جدیدی از این فراز و کلمات حضرت علی(ع) درک کردم”؛ معلوم می شود که یک منبع پر شور و پر از علم در اختیار داریم ولی فقط آن را احترام می کنیم.

چرا در برنامه ریزی‌ها و عملکردها از نهج البلاغه استفاده نشده یا نمی‌شود، آیا آنچه حضرت علی(ع) به آن دستور یا توصیه کردند، دست نیافتنی است؟ عدالت علی(ع) در زمان کنونی نشدنی است یا منفعت برخی نمی طلبد مشی علی(ع) را در عرصه مدیریتی و سیاسی یا اجتماعی وارد کنند؟

همه موارد می تواند باشد، یکی دیگر از دلایل این است که واقعا سیطره و سلطه تکنولوژی و علوم غربی ها بسیار در دنیای امروز برجسته است، چنان پژوهش و ترجمه می کنند که شما را از اینکه سراغ سایر پژوهش ها و تفکرات بروید، منع می کنند، به عنوان مثال در مورد شیر مادر اگر به فارسی در اینترنت جست وجو کنید، هزار مقاله و پایان نامه غربی ها را به دست می آورید در حالی که از متون اسلامی دو روایت پیدا نمی کنید؛ منابع بسیار است ولی چون استخراج و ترجمه نشده، در دسترس نیست. در حال حاضر چرا بحث عصر اطلاعات گذاشتند و افشای اطلاعات می کنند؟! چون تسلط خود را در افشای اطلاعات می بینند؛ غربی ها قبلاً علم را مخفی می کردند تا بگویند ما صاحب اندیشه هستیم، اما اکنون این اطلاعات را توزیع می کنند البته با توزیع اطلاعات به نوعی دیگر سلطه پیدا کردند و به نظر من ریشه اصلی این است که آنان چنان در متون خود، کارهای علمی، همایش، سمینار و مقالات مفید دارند که وقتی شما نیازمند آن مقوله هستید، اصلاً به خود اجازه نمی دهید که به سراغ متون بروید، در چنین شرایطی باید محافل علمی ما از جمله حوزه های علمیه و خصوصا دانشگاه ها با گرایش های علوم انسانی و مراکز پژوهشی، بر داشته های خود تعصب داشته باشند، درست است که سرمنشا برخی از این دانش ها ابن سینا و زکریای رازی و علی(ع) است، اما نمی توان همیشه اتکا داشت که آنها از ابتدا داشته های ما را استفاده کردند، اگر هم داشته های ما را داشتند، آنها را پروراندند و به روز کردن و براساس آن تحقیق کردند؛ لذا توصیه من این است که باید مراکز علمی، حوزه ها، دانشمندان و اندیشمندان، راه استنباط، پژوهش، تحقیق و به روز کردن را پیش بگیرند.

باید از خاصیت هایی که امام صادق و باقر(ع) داشتند، استفاده کنیم، خود حضرت ما را به عمق حوادث راهنمایی می کرد در حالی که ما به ظواهر اکتفا می کنیم و دلمان خوش است که این گنجینه ها را داریم، این داشته ها در زمان امروز تا به یک ادبیات و نوشته ای، تبدیل نشود، فایده ای ندارد. ما علاوه بر اینکه کار علمی نمی کنیم، آنها را ترویج هم نمی کنیم، یعنی سخنانی به روش خوب و هنری و نمایشی نداریم، داستان های زیبایی که در نهج البلاغه و در حکایت هایی که در مورد حضرت علی(ع) هست را به رمان، قصه ها، ادبیات، شعر زیبا، شعر کودکان و نقاشی تبدیل نکردیم لذا جامعه هم از این موارد محروم کردیم.

از کل زندگی علی(ع) یک فیلم ساخته شده در این حدی که نمایش داده شده، در حالی که تمام زندگی حضرت پر از حادثه بوده، کلمات حضرت بسیار برجسته است لذا در دو بُعد اندیشه ای و عملیاتی کاری که باید را انجام ندادیم و همان روشی که غربی ها رفتند، رفتیم. در شوروی سابق یک انقلاب کمونیستی توسط لنین اتفاق افتاد، آنها برای اینکه ادبیات لنین که ادبیات مارکسیتی بود را تبلیغ کنند هزاران بلکه صدها هزار رمان و نقاشی برای عقاید باطل خود تولید کردند و امروز هر کسی به سرزمین روسیه برود این آثار را از نزدیک می بیند که آنها برای عقاید خود چه کردند و چقدر ادبیات تولید کردند، ما باید تولید کنیم تا فکر منتشر شود، اگر فقط از خانه دستور دهید، فکرها منتشر نمی شود، شخصیت بزرگی را می خواهیم ترویج کنیم لذا کارهای فاخری باید ارایه دهیم.

قاطبه هنرمندان هم از این شخصیت به درستی استفاده نکردند، تنها حضرت را بسیار بالا بردیم و ایشان را دوست داریم، مثل قرآن کسی حق ندارد به قرآن چپ نگاه کند، کسی به حضرت علی(ع) هم چپ نگاه کند بسیار تعصب داریم، ولی نمی دانیم ایشان دارای چه ویژگی هایی هستند و چگونه با دشمن خود رفتار یا مبارزه می کردند. برخی می گویند حضرت در مقامات بسیار بالاست ما نمی توانیم به او برسیم، ما به مقام حضرت نمی رسیم، اما می توانیم در عملکردها و رفتارهای خود رویه های ایشان را ادامه دهیم؛ حداقل می توانیم این توقع را داشته باشیم که آموزه های حضرت علی(ع) در عرصه های مختلف، سهمی داشته باشد؛ قرآن و نهج البلاغه در برنامه ریزی ها و تصمیم سازی ها به کار گرفته شود؛ اما اکنون به این سوال پاسخ دهیم، برخوردی که امروز در دادگاه ها وجود دارد، مانند همان برخوردی است که حضرت با کسی که از او شکایت می کند و به دادگاه می رود!؟ دادگاه های ما قضاوت های عادلانه ای شبیه دادگاه های زمان حضرت را انجام می دهند؟! ما حداقل می توانیم در منش و دانش سهم داشته باشیم، نمی توانیم دادگاه را صد در صد متحول کنیم، ولی می توانیم بگوییم قضات علوی اگر می خواهید علوی باشید، عادلانه و با انصاف حکم دهید؛ وقتی قاضی در دادگاه حضرت علی(ع) را کنیه معرفی کرد و طرف مقابل را با نام کوچک، حضرت سریعا اعتراض کرد که چرا تفاوت قائل شدید.

بنده در برنامه ریزی ها هستم و می دانم که این امکان نیست که صد در صد برنامه ریزی ها براساس نهج البلاغه باشد، آنچه اکنون آماده هست را به خوبی به کار نمی بندیم، ولی سهم خواهی اشکالی ندارد، بگوییم گوشه ای و بخشی و درصدی از برنامه های ما، صرف اینکه می گوییم مخالف شرع مقدس اسلام نیست، کفایت می کند، بسیار مهم است که برگرفته از اندیشه حضرت علی(ع) است؛ اندیشه سیاسی، حکومتی و اقتصادی ایشان تبیین شده، پایان نامه هایی در این موضوعات داریم، پیاده کردن سیره و عدالت حضرت علی(ع) در زندگی و برنامه ریزی ها سخت است، در بیت المال باید چراغ ها را خاموش کنید، اما ما نمی توانیم چراغ ها را خاموش کنیم، وقتی شخصی کار می کنیم باید چراغ ها را خاموش کنیم و خودکارمان را کنار بگذاریم و خودکار دیگری برداریم. دقت هایی که حضرت می کردند را در اجرا نمی توانیم داشته باشیم و دچار مشکل می شویم، ولی به نظرم در حوزه تحقیق، پژوهش، بررسی و استخراج آن و تبدیل آنها به فرآورده های محصولات هنری و فرهنگی، ضروری است، این وظیفه در حوزه  وزارت علوم و ارشاد است، در حوزه های دیگری هم لازم است سیره ها و اندیشه های حضرت به کار بسته شود؛ نمی گوییم که قوه قضاییه علوی شود، اما درصدی از دادگاه ها را داشته باشیم که به سایرین نشان دهیم که قاضی این شعبه یا این اداره بر مبنای اندیشه های حضرت اداره می شود یا عمل می کند.

حضرت کار می کرد، یک مدیری یا یک روحانی هم علاوه بر اینکه مردم را نصحیت می کند، کار می کند، اما به عنوان نمونه مدیران و روحانیون و افراد صاحب منصبی هم داشته باشیم که پشتشان مانند حضرت از حمل آذوقه برای یتیمان زخمی شده باشد!

برخی بر این باور هستند که در حوزه علمیه نهج البلاغه مهجور هست.

بله! ما با حوزه علمیه ارتباط بسیاری داریم، درصد کلاس ها در حوزه به این تربیت است، فقه و اصول و نهج البلاغه! هم از جهت ساعات درسی و هم به جهت درسی شدن این کتاب، بسیار کم لطفی داریم؛ قرآن هم همینطور است، قرآن به نسبت مهجور است و جالب اینکه جز دروس جنبی است، یعنی طلاب دروس اصلی را انتخاب می کنند و اگر فرصت کردند به آنها هم توجه کنند، در حالی که قرآن دروس اصلی است؛ این مهجوریت مختص حوزه نیست، در دانشگاه ها و محافل علمی هم قرآن و نهج البلاغه بسیار مهجور است.

مردم امروز به خصوص نسل جوان احتیاج به حرف‌های نو دارند، سخن تازه‌ای هست که باید از نهج البلاغه استخراج شود و تحولی در اخلاق، رفتار و عملکرد مردم و سازمان‌ها ایجاد کند؟

حقایقی که حضرت بیان کرده اند. حقایق تغییری نمی کنند بلکه قالب ها تفاوت می کنند مانند جمله حضرت که فرمودند: پرسودترین سرمایه عقل است، این جملات نه کهنه و نه باطل می شوند و هیچ وقت نمی توانید بگویید که دوره این جمله گذشته و اکنون رسیدیم به جایی که عقل پرسودترین سرمایه نیست.

با توجه به اینکه جملات حضرت برگرفته از حقایق و معارفی است که خود ایشان به آنها رسیده بود لذا هیچ وقت کهنه شدنی نیست خصوصا وقتی در قالب سخنان زیبایی که از زمان حضرت آمده که هم کوتاه، هم پر معنا و هم از بهترین کلمات استفاده شده است لذا به نظر من قرن ها هم که بگذرد، باز این سخنان تازه است، اما مهم این است که در زمان فعلی که با بحران هایی روبه رو هستیم مثل بحران اخلاقی و اعتقادی؛ کلمات بزرگان در این حوزه را دسته بندی و استخراج کنیم، این منابع در اختیار ماست و سودمندی برای ما بستگی به استفاده و بهره برداری از این کلمات دارد، اما متأسفانه ما در صرف کلمات اشتباه می کنیم و فکر می کنیم اگر این کلمه را خوب خوشنویسی کردیم و منتشر کردیم، کار خودمان را انجام دادیم در حالی که واقعیت این نیست این کلمه تا تبدیل به فرهنگ نشود، اثرگذاری خود را نشان نخواهد داد؛ اگر این کلمات قصار و غنی به فیلم، ادبیات، تئاتر  و زبان امروز کودکان تبدیل شود، فرهنگ سازی عظیمی در بسیاری از زمینه ها رخ خواهد داد؛ جملات بسیار زیبا هستند، ولی توجه دادن کودکان و جوانان به این جملات کار سخت تری است، لازم نیست که این جمله را ادا کنید، اما می توانید یک نمایش فیلم کوتاهی داشته باشید و این جمله در ذهن آن شخص برجسته شود و به این برسد که عقل بسیار سودمند است، ما این فرآورده ها را کم تولید می کنیم لذا کلمات حضرت علی(ع) نه تنها در فضای قوه قضاییه بلکه در همه فضاها از جمله خانواده، فضاهای بزرگ و کوچک، احترام به انسان ها، حقوق مردم و همسایگان مهجور واقع شده است. کلمات و سخنان ارزشمند امام علی(ع) با سیره ایشان تطبیق دارد، اگر بخواهیم ماندگار شود باید آن را به محصولات دیگری از این جنس تبدیل کنیم.

در پایان به دو جمله ارزشمند از حضرت علی(ع) اشاره می‌کنم که تاکنون هیچ عالمی آن را بیان نکرده است، حضرت می فرماید: هر چه دوست دارید از من بپرسید، من به راه های آسمانی واقف تر و آشناتر هستم تا راه های زمینی.

در جمله دیگری می فرماید: اگر پرده ها کنار رود، بر علم حضرت علی(ع) چیزی افزوده نمی شود. در تبیین این جمله باید مثالی بزنم و آن اینکه در حال حاضر هر یک از ما درصدی از دانش کل را در اختیار داریم، ما سایر علوم را نداریم چون پرده هایی از حجاب است که اگر ناآگاهی ما کنار رود دانش ما زیاد می شود حتی در حوره تخصصی خود هم به همه آن دانش ها واقف نیستیم.

حضرت می گویند: اگر این پرده ها کنار رود، علم من زیاد نمی شود؛ این جمله عجیبی است، به این دلیل نقل کردم که ما منبعی داریم که وصل به بی نهایت و پایان نیافتنی است لذا خوب است که از این منبع نامنتها، بهتر استفاده و بهره برداری کنیم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز