جایگاه نقد درتوسعه سیاسی
هر سیستم سیاسی فعالی نیازمند تحول و بروز شدن را در درون خود همواره احساس میکند. و سعی بر آن دارد که در این مسیر به حرکت بپردازد. سیستمهای سیاسی بر اساس چارچوبها و ساختارهای موجود خود فرآیند تصمیم سازی را انجام میدهند و در واقع هرگونه تصمیم و اقدامی از سوی سیستم سیاسی به معنای خروجی آن سیستم تلقی میشود.
محمد کیانوشراد- عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت در جهان اقتصاد نوشت: حال خروجیهای هر سیستم سیاسی به باز خود مثبت و منفی مواجه میشود. تمامی بازخوردهای مثبت و منفی مجددا به همان سیستم سیاسی منتقلشده و میتواند به تصحیح و یا تداوم تصمیمات اتخاذ شده منجر شود.
در سیستمهای دموکراتیک به اصلاح آن تصمیم در صورت واکنش منفی جامعه روبرو می شود. به همین دلیل جایگاه نقد و نقادی از تصمیمات و اقدامات دولتها میتواند به بازخوانی برنامهها و یا تداوم تصمیمات منجر شود برای نمونه اگر احکام قضایی در یک سیستم حقوقی با بازخورد منفی مردم مواجه گردد، معنایش آن است که احتمالا میباید در قوانین موجود و شیوههای تصمیمگیری تغییر و تحولاتی ایجاد شود.
نقد و منتقدان مهمترین امکان برای تصحیح و تکامل یک سیستم سیاسی به حساب می آیند. به همین دلیل تشکیل کارگروههای فکری توسط دولتها که وظیفه آنها رصد و نقد فعالیتهای دولتها و حکومتهاست، تشکیل شده و مورد استفاده قرار میگیرد.
سیستمهای متصلب و با ایدئولوژیهای غیرقابل دگم قابلیت تغییر را در درون خود پیدا نخواهند کرد.
به همین علت در سیستم سیاسی شوروی سوسیالیستی و برخی دیگر کشورها شاهد تصلب تکاملی بودیم و چنین سیستمهایی از قابلیت دوام در جهان تغییر کنونی برخوردار نبودند و حتی این سیاسیت به فروپاشی نظام سوسیالیستی شوروی منجر شد.
درحالیکه اگر قبول داشته باشیم که حکومتها و دولتها از آن مردم هستند قاعدتاً خواست مردم در تغییر و تحول دولتها به نفع آنها صورت خواهد گرفت و شاهد ثبات حکومتها ضمن پذیرش تغییرات تدریجی درون سیستمهای سیاسی آنها خواهیم بود.
نقد میوه خرد انسانی در برخود عاقلانه با مشکلات است که نباید دولتها خود را از آن محروم کنند.
ساختار سیاسی که نقد منتقدان را میپذیرد, در مسیر توسعه متوازن بهخصوص توسعه سیاسی گام برمیدارد و در مسیر با استفاده از تظارب آرا و رأی منتقد به خوب و بد رفتار سیاسی حاکمان دست خواهند یافت. از اینروست که اصلاحطلبان در دو دهه اخیر بهنقد روی آورده و آن استفاده میکنند.