خبرگزاری کار ایران

اکبر عبدی؛ مرد هزار چهره

اکبر عبدی؛ مرد هزار چهره
کد خبر : ۵۲۸۸۲۴

اکبر عبدی را به عنوان بازیگر نقش‌های کمدی می‌شناسیم. بازیگری غریزی که ذاتاً قدرتی دارد که می‌تواند تماشاگر را بخنداند. عبدی در بازیگری بیش از آن‌که وابسته به تکنیک و تحلیل نقش باشد، از غریزه خودش برای ایفای نقش‌های مختلف استفاده می‌کند. برخلاف هم‌دوره سال‌های دور خودش علیرضا خمسه که بازیگری تکنیکی و تحصیل‌کرده در این رشته است، اکبر عبدی بدون این‌که تحصیل خاصی در زمینه بازیگری داشته باشد توانست تا سال‌های سال بدل به یگانه ستاره سینمای ایران شود.

ستاره‌ای که حضورش فروش بالای یک فیلم سینمایی را تضمین می‌کرد. بدشانسی ستارگانی مثل اکبر عبدی و جمشید هاشم‌پور این بود که در دورانی پا به سینمای ایران گذاشتند که سیستم حاکم بر مدیریت هنری کشور مخالف ستاره‌پروری و ستاره‌سازی بود. اجازه نمی‌داد بازیگری چنان ستاره شود که تمام محبوبیت یک فیلم را از آن خود کند. اما عبدی در همان سیستم مدیریتی نسبتاً بسته دهه شصت هم توانست یک ستاره باشد و این مقام و منزلت را تا سال هفتاد و شش به طور مطلق حفظ نماید. عبدی با آن صورت گرد و چاق و چشمانی که معصومیت و شیطنت از آن‌ها می‌بارید توانست نقش‌های متنوعی را در سینمای ایران بازی کند.

قدرت بازیگری و انعطاف عبدی به حدی بود که حتی در فیلم‌های زیرمتوسط هم بازی او به چشم می‌آمد. خصوصاً در دهه هشتاد که عبدی پشت سر هم فیلم بازی کرد و فقط به جنبه کمی کارنامه‌اش توجه نمود. فیلم‌هایی که عبدی در دهه هشتاد یکی پس از دیگری در آن‌ها بازی کرد بسیار نازل بودند. در اکثر این فیلم‌ها اگر توجهی هم به فیلم می‌شد به خاطر نقش‌آفرینی عبدی بود. اگر کمدی متفاوت و زیبای ابوالحسن داوودی یعنی نان، عشق، موتور1000 را در نظر نگیریم فیلم‌های عبدی در این دهه نشان‌گر افول این کمدین با استعداد است. کمدینی که با درک غریزی‌اش از هنر بازیگری توانست خلاء بزرگ و مهمی را در سینمای ایران پُر کند و حتی در فیلم‌های کارگردانان متفاوت سینمای ایران هم به ایفای نقش بپردازد. عبدی تا سال‌ها مهم‌ترین عامل سرگرمی یک فیلم یا سریال تلویزیونی بود. به همین خاطر جایگاه بسیار مهمی در سینمای ایران دارد که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد. به مناسبت سوم شهریور که سال‌روز تولد اکبر عبدی است نگاهی می‌اندازیم به چند نقش‌آفرینی متفاوت او در سینمای ایران.

آقای قندی/اجاره نشین‌ها

کمدی تمثیلی اجاره نشین‌ها ساخته داریوش مهرجویی بدون شک بهترین و فکورانه‌ترین کمدی ساخته شده در سال‌های پس از انقلاب است. فیلمی با مایه‌های انتقادی و فلسفی که در همان زمان هم شایعه شده بود غلام‌حسین ساعدی در نوشتن فیلمنامه آن با داریوش مهرجویی همکاری کرده است. اکبر عبدی در این فیلم نقش آقای قندی (مهم‌ترین شخصیت مکمل فیلم) را بر عهده دارد. آقای قندی به عنوان یکی از مستاجرین و مهم‌ترین قطب مخالف عباس آقا سوپرگوشت (که نقشه‌هایی برای خانه مجهول‌الوارثی که مباشر آن است در سر دارد و تلاش می‌کند آن‌جا را از چنگ مستاجران درآورد) به همراه سایر مستاجران آن ساختمان در حال فروپاشی وارد جدال با عباس آقا می‌شود.

 اقدامات عباس آقا با مخالفت مستاجران روبه‌رو می‌شود، که همین مخالفت‌ها کشمکش‌های مختلفی را به وجود می‌آورد و باعث رقم خوردن اتفاقات بعدی فیلم می‌شود. آقای قندی به عنوان قطب مقابل عباس آقا سوپر گوشت عامل اصلی سازمان‌دهی این درگیری‌هاست. اوست که با باقری معاملات ملکی روی هم می‌ریزد تا علیه عباس آقا دسیسه کنند و در واقع دسیسه‌های او را ناکام بگذارند. وجوه مختلف شخصیتی آقای قندی و لحظات بانمکی که برای او نوشته شده او را در کنار عباس آقا سوپر گوشت بدل به به‌یادماندنی‌ترین شخصیت فیلم می‌کند. شخصیتی که چه در اوج عصبانیت باشد، چه در حال عذرخواهی و التماس بامزه است و می‌خنداند. صحنه چند ثانیه‌ای رقص اکبر عبدی در مراسم مهمانی فیلم، به مثابه یک بمب عمل کرد و گیشه‌های سینما را ترکاند. اجاره نشین‌ها با موفقیت و فروش بالایش عملاً جایگاه اکبر عبدی را به عنوان یک ستاره برای سال‌های سال تضمین کرد.

غلام رضا/مادر

غلام رضا شاه نقش اکبر عبدی در تمام دوران بازیگری اوست. نقشی که علاوه بر کسب سیمرغ بلورین، تحسین‌های بسیاری را هم متوجه نقش‌آفرینی متفاوت اکبر عبدی کرد. غلامرضا دومین فرزند یک خانواده از هم گسیخته است. پنج برادر و خواهر متفاوت و متناقض(که در میانه فیلم یکی دیگر هم به آن‌ها اضافه می‌شود)قرار است در چند روز آخر زندگی مادرشان در کنار او باشند. غلام رضا مظلوم‌ترین و بی‌پناه‌ترین شخصیت فیلم مادر است. عقب مانده‌ای ذهنی که مدام از طرف برادر بزرگترش محمد ابراهیم آزار و اذیت می‌بیند. غلام رضا قرار است بار عرفان مرتجعانه‌ای را که حاتمی در فیلم مادر منادی آن است به دوش بکشد. سکانس رویای فیلم که اکبر عبدی و فریماه فرجامی در قالب کودکی خود فرو می‌روند عصاره این نگاه واپس‌گرای علی حاتمی است.

از دیدگاه حاتمی برای رستگاری و معصومیت راهی نداری جز این‌که دیوانه باشی. اما درباره نقش‌آفرینی عبدی باید گفت نقش غلام رضا بهترین بازی کل کارنامه اوست. عبدی با نگاه پاک و ماتش و با لرزش دست‌هایش و بوسه‌ای که به چادر مادر می‌زند می‌تواند قلب تماشاگر را تسخیر کند و دل هیئت داوران آن سال جشنواره فجر را هم به دست بیاورد. بازی در سکانس پایانی که با حسرتی عمیق روی دفتر مشقش افتاده و دیالوگ به یادماندنی انتهای فیلم را می‌گوید(مادر مرد. از بس که جان ندارد) فراموش نشدنی است. هر چند نیمی از درخشش عبدی در این فیلم را باید به پای اسطوره دوبله ایران منوچهر اسماعیلی نوشت که با صدای حزن‌انگیزش  نقش را به قله‌ای می‌رساند که عبدی دیگر نتوانست آن را فتح کند.

اکبر عبدی/هنرپیشه

بازی اکبر عبدی در فیلم هنرپیشه یک خودویرانگری کامل برای ستاره‌ای در اندازه‌های عبدی به حساب می‌آمد. عبدی که در آن سال‌ها فاتح بی‌چون و چرای گیشه‌ها بود خودش را به دست محسن مخملباف سپرد تا شمایل سینمایی‌اش را به طور کامل از هم بدرد و به باد استهزا بگیرد. اکبر عبدی در فیلم هنر پیشه در نقشی هم‌نام خودش بازی می‌کند. اکبر عبدی هنرپیشه ستاره‌ای است که در فیلم‌های درجه دو بازی می‌کند. زنی خل وضع دارد و در حسرت بچه می‌سوزد. آرزو دارد نقش‌های بهتری در سینما به دست بیاورد. زیر فشار شهرت و زندگی شخصی از هم گسیخته‌اش له شده. انقدر بدبخت است که برای رفع مشکل همسرش سراغ دعانویس می‌رود. از به یادماندنی‌ترین صحنه‌های این فیلم تلخ و گزنده سکانسی است که عبدی به عکس خودش بر سر در یکی از سینماها آشغال پرت می‌کند. اما حتی در این وضعیت که اکبر عبدی فیلم به مرز جنون رسیده، باز هم کسی جدی‌اش نمی‌گیرد و مردم به او می‌خندند. عبدی انقدر هوش و فراست داشت که بداند این تخریب شمایل سینمایی بدل به نقشی ماندگار در کارنامه‌اش می‌شود. پس این کار را انجام داد و به نتیجه درخشانی هم رسید.

عباس_درنا/آدم برفی

عباس خاکپور آدم برفی اگر نگوییم بهترین نقش آفرینی اکبر عبدی است، بدون شک جنجالی‌ترین نقشی است که او تا به امروز در سینمای ایران ایفا کرده است. حوزه هنری در آن سال‌ها تحت مدیریت محمد علی زم، فضای متفاوتی را نسبت به امروز تجربه می‌کرد. مدیریت قدرتمند زم و برگزاری منظم کارگاه‌های فیلمنامه‌نویسی و دیگر جلسات مشورتی در حوزه هنری باعث شده بود از دل این جلسات ایده تعدادی از جسورانه‌ترین فیلم‌های سینمای ایران بیرون بیاید. یکی از ایده‌هایی که از دل این کارگاه بیرون آمد، ایده فیلم آدم برفی بود.  فیلمی که یکی از مهم‌ترین فیلم‌های سینمایی بعد از انقلاب اسلامی است. آدم برفی سال‌ها طعم توقیف را چشید تا بعد از دوم خرداد و در سال هفتاد و شش اکران شود. مهم‌ترین دلیل این توقیف هم نقشی بود که اکبر عبدی آن را ایفا می‌کرد.

عباس خاکپور جوانی بود که عشق ویزای آمریکا کورش کرده بود. چندباری تقاضای ویزا کرده بود، اما همه درخواست‌های قبلی او رد شده بود. بعد از آشنایی با اسی دربه‌در در یک کافه مجبور می‌شود خودش را یک زن جا بزند تا بتواند ویزای آمریکا بگیرد. همین یک دلیل کافی بود تا فیلم سال‌ها در محاق بماند و توقیف شود. عبدی در این فیلم یکی دیگر از نقش‌های متفاوتش را ایفا می‌کند و به مدد صدا سازی و جزئیاتی که در رفتارش دارد کاملاً می‌تواند شخصیت درنا را برای تماشاگر جا بی‌اندازد. عبدی بعد از این‌که در قالب درنا فرو می‌رود یک زن کامل است. با چنان جزئیاتی رفتار یک زن لوس و ازخودراضی را از کار در می‌آورد که تماشاگر با او همدل می‌شود. فیلم شاید به لحاظ مضمونی و محتوایی کهنه باشد اما به مدد بازی‌های درخشان و ساختار کم‌نقصی که دارد هنوز و بعد از گذشت بیست و چند سال جذاب است و می‌توان از دیدنش لذت برد.

مادر خانواده/خوابم می‌آد

دومین زن پوشی جدی اکبر عبدی در فیلم خوابم می‌آد به اندازه آدم برفی جنجالی نشد اما در سالی که دیگر بازی‌ها جشنواره کیفیت بالایی نداشت، دومین سیمرغ بلورین را برای او به ارمغان آورد. اکبر عبدی بعد از سال‌ها رکود با خوابم می‌آد از حاشیه به متن آمد و بار دیگر توانست ثابت کند چه بازیگر بزرگی است. اکبر عبدی در فیلم کمدی اما تلخ و سیاه رضا عطاران نقش مادری پا به سن گذاشته و بانمک را بازی می‌کند که با وسواس‌هایش پسرش را تا مرز فروپاشی پیش می‌برد.

اکبر عبدی در فیلم خوابم می‌آد به معنای واقعی کلمه بامزه است. هر زمانی که در فیلم حضور دارد با گفتار و رفتار خود از تماشاگر خنده می‌گیرد. خصوصاً جاهایی که از زبانش کمک می‌گیرد و آن را از دهانش بیرون می‌آورد.تمام هنر اکبر عبدی در خوابم می‌آد این است که یک زن سنتی کامل و بانمک است، نه مردی که نقش یک زن را بازی می‌کند. خوابم می‌آد تجربه تکامل یافته آدم برفی است و آخرین تیر ترکش استعداد بی‌نظیری بنام اکبر عبدی (که به خاطر انتخاب‌های غلط به جایگاهی که استحقاقش را داشت نرسید) که درست به هدف خورد. خوابم می‌آد بار دیگر این نکته را ثابت کرد بلایی سر استعداد اکبر عبدی نیامده، بلکه این سینمای ایران است که نتوانسته از استعداد این مرد به واقع هزار چهره به درستی استفاده کند و او را در نقش‌های بی‌مصرف هدر داده است.

 منبع: رویداد 24

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز