مدیران مالی تحلیلگر و مستقل، حلقه مفقوده بنگاههای اقتصادی
مدیریت مالی مانند سایر علوم مرتبط با تجارت و کسب کار هم علم و هم هنر است.
روح اله جعفری ندوشن – مدیر امور سهام ومجامع شرکت فولاد آلیاژی ایران در جهان اقتصاد نوشت: مدیریت مالی مانند سایر علوم مرتبط با تجارت و کسب کار هم علم و هم هنر است. هنر یک مدیر مالی در نحوه استفاده وی از آموخته هایش تبلور می یابد. مدیریت مالی منعکس کننده حقایق موجود است. صحت و دقت این انعکاس بسته به توانایی متخصصان مالی در فرضیه سازی و برآوردهای منطقی یا به عبارتی هنرمندی وی در استفاده از علم مالی است.
حلقه مفقوده مدیریت مالی از سال ۱۳۷۵ به بعد در کشور مورد توجه قرار گرفت و همین نیاز رشته مالی در حوزه عمل از سال ۱۳۸۰ به بعد شکل ویژه ای به خود گرفت.امروزه با توجه به خیزهای کلان سیاست های اقتصادی در کشور در امر خصوصی سازی و همچنین شرایط پساتحریم گویای این حقیقت است که بازار کار برای مدیران مالی به شدت در حال رشد است.
در علم مدیریت مالی دانشگاهی کشور دو حوزه کلی وجود دارد:
سرمایهگذاری (Investment)، مدیریت مالی شرکتها (Corporate Finance)
به طور خلاصه حوزه سرمایهگذاری به فعالیتهایی مربوط میشود که در شرکتهای سرمایهگذاری فعال در بورس با تشکیل پرتفویی از سهام و با هدف مدیریت هر چه بهتر و پربازده تر انجام میشود. در مقابل مدیریت مالی شرکتها به انواع تصمیمگیری مالی، تحلیلها، تأمین منابع، تصمیم به سرمایهگذاری، تعیین سیاست تقسیم سود، گزارش دهیها و ساختارهای مالی در شرکتها مربوط میشود. معمولاً مدیریت مالی شرکتها یکی از اعضای تفکیک ناپذیر، تصمیم ساز و استراتژیک در هیأت مدیره و یکی از اصول حاکمیت شرکت میباشد. هنر مالی به همراه حسابداری هنر حداکثر استفاده از اطلاعات محدود برای حداکثر آگاهی از چگونگی عملکرد سازمان میباشد.
البته علم مدیریت مالی بسیار فراتر از این دو حوزه است ولی به دلیل نوظهور بودن این رشته و رشد نیافتگی آن در ایران، امروزه فعلاً به این دو حوزه مالی توجه بیشتری شده است.
مدیریت مالی از حدود سال ۱۹۰۰ میلادی از اقتصاد و حسابداری مستقل شد و در دنیا به عنوان یک رشته جدید مورد توجه قرار گرفت. امروزه هسته اصلی حوزههای رشته مالی از حسابداری و اقتصاد قرابت نزدیکی به هم دارند. هر چند این سه حوزه دارای مرزهای مشترک و تفکیک ناپذیری هستند.
حسابداری ارایه دهنده روشهای دقیق در جمع آوری، طبقه بندی و گزارش دهی اعداد و ارقام مالی شرکت میباشد؛ در مقابل مدیریت مالی از خروجیهای حسابهای حسابداری ( صورت سود و زیان و ترازنامه) به عنوان ورودی استفاده کرده و به تحلیل مالی و تجدید ساختار مالی، بررسی فرصتها و تهدیدها، مدیریت ریسک و سیاستگذاری تأمین و تخصیص منابع مالی با کمترین هزینه و بیشترین بازده میپردازد.
البته میبایست همواره توجه داشت که تصمیمگیریها در سازمان منحصر به متخصصان مالی نمیباشد، قدرت واحد مالی باید با قدرت سایر بخشها نظیر بخشهای تولید، منابع انسانی، واحد فناوری اطلاعات و … تعدیل شود.
ترکیب نتایج حاصل از تحلیلهای مالی صحیح با اطلاعات مربوطه به حوزه مدیریت خاص توسط مدیران سایر واحدها، به تصمیم گیری بهتر در سازمان منجر میگردد.
در واقع میتوان گفت که اگر بنگاه اقتصادی ابعاد مالی سازمان خود را به درستی درک کند نیرویی قدرتمند در سازمان ایجاد میشود که میتوانند افراد سازمان را برای سودآوری و ایجاد جریان نقدی به شکلی کارا هم جهت سازد.
در اکثریت شرکت ها نقش مدیران مالی در اندازه مدیران حسابداری تنزل یافته است و بیش از آنکه سیاست گذار باشند و راهبردهای کلان ارائه دهند به امور اپراتوری در زمینه حسابداری مشغول هستند و این یک آسیب جدی برای بنگاه های اقتصادی در به شمار می رود.که بایستی از وضعیت اپراتوری سنتی و ثبت اطلاعات مالی و حسابداری به سمت دستیابی به راهبردهای کلان و تخصصی برای مدیریت سرمایه گذاری و نقدینگی گرایش یابد.
مدیران عامل و اعضا هیأت مدیره و سرمایه گذاران چه بخش خصوصی و دولتی در ایران ضرورت دارد با تغییر دیدگاه های سنتی خود در حوزه های مالی و حسابداری به کارکرد دانش نوین مدیریت مالی در مرحله نخست، یک ساختار تخصصی برای رویارویی با چالش های مالی فراهم آورند در بخش دیگر نباید از لزوم اجرای سیستم بهای تمام شده با نگاه به علم روز مدیریت نسبت به محاسبه بهای تمام شده که بصورت تخصصی در مدیریت هزینه های بنگاههای اقتصادی و بهبود نقدینگی آنها نقش مهمی ایفا میکند ،غفلت کرد .
به طورکلی هدف از مدیریت مالی عبارتست از :
“حداکثر سازی ارزش سهام شرکت یا به تعبیر دیگر افزایش ثروت سهامداران”
که با شناخت و اجرای سه وظیفه ذیل حاصل می شود:
- بودجه بندی سرمایه ای شرکت: یعنی فرایند برنامه ها و مدیریت سرمایه گذاری بلند مدت شرکت به عبارت مدیریت مالی بدون تفکر تحلیلی قادر به شناسایی فرصت های سرمایه گذاری مناسب که ارزش فعلی جریانات نقدی حاصل که بیش از ارزش فعلی هزینه های انجام شده باشد نیست.
- ساختار سرمایه شرکت: مدیران مالی شرکت چگونه باید وجوه مورد نیاز برای سرمایه گذاری بلند مدت را تأمین و اداره کند؟ چگونه و چقدر وام بگیرد، به عبارتی ترکیب بدهی و حقوق صاحبان سهام کدام است؟ باید توجه داشت که ترکیب انتخابی هم ریسک هم ارزش شرکت را تحت تأثیر قرار می دهد. ارزانترین منابع برای تأمین وجوه مورد نیاز شرکت کدامند؟
- مدیریت سرمایه در گردش: وظیفه روزانه که مدیریت شرکت نسبت به منابع وجوه لازم برای ادامه فعالیت و جلوگیری از وقفه های پرهزینه در آن مطمئن میشود.
با یک نگاه سطحی و نه بعنوان یک کارشناس مالی و سرمایه گذای اجرا یا عدم اجرای وظایف فوق را در اکثر شرکت های ایرانی قابل رصد می باشد و در آخر فراموش نکنیم که نگاه تحلیلگرانه به مسائل مالی و داشتن استقلال در اجرای وظایف فوق کلید گذار از شرایط بحرانی و افزایش سرمایه سهامدار می باشد.