میخ آهنی و صداوسیما
رییس انجمن سکته مغزی ایران در بیانیهای نسبت به تبلیغ درمان سکته مغزی با زالو که مدتی است از تلویزیون پخش میشود، واکنش نشان داد و اعلام کردکه: «اخیرا خبر و تفصیلاتی در مورد استفاده از زالو در درمان سکته مغزی حاد به شکلی وسیع از سیما پخش شده است. تبلیغ این روش ثابت نشده، قبل از هر نوع مطالعه سلامت و تاثیر، آن هم با این وسعت در تضاد کامل با سیاستهای اعلام شده وزارت بهداشت است.»
پرسشی که برای هر ایرانی طرح میشود این است که وظایف صداوسیما در امور کشور چگونه است؟ اگر یک گروهی مدعی هستند که سکته مغزی را از طریق زالو انداختن درمان میکنند، کدام مرجع رسمی باید این ادعا را تایید و سپس اجازه تبلیغ آن را بدهد؟
هنگامی که چنین تبلیغی از صداوسیما منتشر میشود، طبیعی است که مردم ببیننده آن، ادعای مذکور را تایید شده تلقی کنند و برای درمان به این شیوه اقدام کنند و هزینه زیادی را متقبل شوند و اگر در عین حال هیچ درمانی هم نصیب مردم نشود، در این صورت خسارت این کار به عهده کیست؟
البته روشن است که زالو انداختن اگر درمان هم نکند، بعید است که خسارت جانی و بدنی خاصی ایجاد کند، لذا به نظر میرسد که آگهیدهنده آن قدر زرنگ بوده که شیوهای درمانی را پیشنهاد کند که هم هزینه زیادی نداشته باشد تا بیمار و همراه او را نسبت به نتیجهبخش نبودن درمان عصبانی کند و هم اینکه عوارض جدی مهمی نخواهد داشت که کار آنان را به دادگاه بکشاند.
البته ما نمیدانیم که این کار برای درمان آن بیماری موثر است یا خیر؟
وظیفه ما نیز نیست که در این زمینه تحقیق کنیم. وظیفه رادیو و تلویزیون هم نیست، صلاحیت و امکانات انجام آن را هم ندارند. این کار فقط در صلاحیت مرجع مربوط در نظام بهداشتی و درمانی کشور است.
پس چرا صداوسیما بدون اخذ چنین مجوزی اقدام به انتشار چنین خبر یا تبلیغ این آگهی میکند؟ بگذریم از اینکه آگهی و تبلیغات در امور پزشکی مجوزدار نیز محل اشکال است چه رسد به موردی که اساسا مورد تایید نیز نیست.
بنابر این باید پرسید که بازی کردن با احساسات و حتی سرمایه مردم به چه قیمتی و اصولا چرا انجام میشود؟ پاسخ را فقط میتوان در تامین منابع مالی از طریق آگهیدهنده توجیه کرد.
طبیعی است که همه میدانند آگهیدهنده فقط جزو کوچکی از درآمد خود را برای تبلیغ آگهی خود صرف میکند بنابراین دهها برابر هزینه آگهی را باید از جیب مردم بیمار در آورد تا بخشی از آن را نصیب صداوسیما کند. معنای این کار چیست؟
تبلیغ یک ماده خوراکی یا کالای مشابه دیگر معنای روشنی دارد که مسوولیت تحت تاثیر قرار گرفتن آن با خود مخاطبان و بینندگان است، ولی مسوولیت این تبلیغ به عهده تبلیغکننده و رسانه مربوط است. به ویژه برای خانوادههای بیمار که حاضر به هزینه کردن برای درمان بیمار خود هستند، استفاده از هر شانسی ولو با احتمال اندک نیز مهم است.
همانطور که گفته شد شاید این کار جز امیدوار شدن بیهوده و پرداخت مبلغ خاصی از جیب خانواده بیمار عوارض دیگری نداشته باشد. ولی تبلیغ برای موسسات اعتباری غیرقانونی و اخذ پولهای کلان از آنها را چگونه میتوان توجیه کرد؟
موسساتی که با پرداخت بخش بسیار کوچکی از سرمایههای جمعآوری شده مردم از طریق صداوسیما خود را جا انداختند و با وجود مخالفتهای بانک مرکزی به این کار خود ادامه دادند و حتی پا را فراتر گذاشتند و برنامههای ویژه را با حمایت آنان تولید و پخش کردند و مجریان این برنامهها هدایای دهها و صدها میلیونی از این موسسات غیرقانونی گرفتند و سپس با ترکیدن حباب آنها و ورشکستگی، مردمی که در آنجا پسانداز کرده بودند دچار خسارتهای کلان شدند.
جالب اینکه در این مرحله به جای آنکه به صداوسیما معترض شوند، به بانک مرکزی اعتراض کردند و صداوسیما نیز محل انتشار اخبار این جماعت شد و کسی هم نپرسید که چرا و با چه مجوزی چنین مراکزی را که غیرقانونی بود تبلیغ کردند و جا انداختند. وقتی که برای پیشفروش یک واحد آپارتمانی باید مجوز گرفت تا کلاهبرداری رخ ندهد...
چگونه برای جمعآوری سپردههای مردم که فعالیتی پولی است و حاکمیتی بودن آن حتی از امور نظامی هم بیشتر است و باید صد درصد در نظارت دولت باشد، چنین بیمحابا اقدام میکنند؟
همانطور که گفته شد پاسخ فقط یک چیز است؛ کسب درآمد از طریق آگهی یا تولید برنامه با حمایت آگهیدهنده. وقتی که رسانهای در این سطح دچار این شکل اساسی شود، آنگاه کارآیی آن به زیر صفر سقوط خواهد کرد.
چه نهادی باید تصویر ایران را در جهان بهبود بخشد؟ بهطور قطع مهمترین و موثرترین نهاد، رسانه رسمی است. ولی رسانهای که در داخل کشور نیز از حیّز انتفاع ساقط شده، چگونه میتواند در خارج از کشور نفوذ و کارآیی داشته باشد؟
هدف از این تذکرات تضعیف کردن این نهاد مهم ولی در حال حاضر کماثر نیست. تضعیف رسانه ملی کمخطرتر از تضعیف نیروی نظامی ملی یا اقتصاد ملی نیست و چه بسا خطرناکتر هم باشد.
رسانه ملی باید بپذیرد که جایگاه آن به دلیل عملکردهای ناصواب بیش از آنچه انتظار میرود متزلزل و تضعیف شده است.
تبدیل این رسانه به جمعی برای تامین بودجه و تبلیغ کالاهای عجیب و غریب در برنامههای پربیننده و از زبان مجریان آنها، رفتاری غیرصادقانه با مردم و مخاطب است.
این جزء کوچکی از ایرادات به این رسانه است. شاید ضروری باشد که سمیناری اساسی از صاحبنظران رسانهای تشکیل و نظرات آنان را درباره وضعیت صداوسیما جویا شوند.
ظاهرا نسبت به هیچ نهادی به اندازه صداوسیما درباره ناکارآمد بودن آن اتفاقنظر وجود ندارد و نیز هیچ نهادی نیز کمتر از صداوسیما آماده تغییر نیست!!
منبع: روزنامه اعتماد