عقب نشینی یا تجدید نظر؟
نشانههای افول اصولگرایی در همان دیدار تتلو و رئیسی پیدا بود اما اگر کسی به دقت به بررسی روند حرکت اصولگرایان نگاه میکرد، میتوانست ریشه این افولگرایی را سالها پیش پیدا کند.
میثم سعادت: در جهان اقتصاد نوشت: همان زمانی که اسفندیار رحیم مشایی با هدیه تهرانی و مهناز افشار نشست و برخواست داشت و الهام چرخنده یک شبه جایگزین رهبران فکری و نظریه پردازان اصولگرا شد مشخص بود که این جریان که از نبود شخصیتهای دارای کاریزما و محبوب رنج میبرد دست به دامن لمپنها شده است تا روی پاشنه پوپولیسم آفریده شده در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد همچنان به سیاستورزی مردمی ادامه دهد.
اصولگرایان سال ۹۲ که در انتخابات ریاست جمهوری شکست پیشبینی نشدهای را تحمل کردند سعی کردند برای حفظ وجهه خود نهاد شوراها را حفظ کنند و اتفاقا مدیریت قالیباف در این چهار سال بیش از هر چیز به محبوبیت روحانی و افزایش رای او در تهران کمک کرد. اصولگرایان اما برای حفظ تهران از عباس جدیدی و حسین رضازاده و هادی ساعی و علیرضا دبیر خواستند در قاب اصولگرایی قرار بگیرند و استراتژی رای به هر قیمتی را برای حفظ قدرت برگزیدند.
امتحانات تازه
هرچقدر اصولگرایان به سمت تتلو و تتلوها حرکت میکنند، ریزش دیوارهای اعتقادی آنان بیشتر میشود. اگر چند سال پیش همین اصولگرایان برای پوشش متفاوت یک خانم فریاد وا اسلاما سر میدادند و همه ارکان نظام را به استیضاح و عزل و زندان تهدید میکردند، حالا و در روزگاری که در امرور فرهنگی اجازه آتش به اختیار به آنان صادر شده است، تصاویر قدم زدن راحت مجری تلویزیون را در یک کشور خارجی میبینند و لبخند تلخی میزنند و سعی میکنند سر خود را با موضوعات دیگری گرم کنند.
حتی وقتی دو نفر از فوتبالیستهای ایران نیز در اتفاقی غیر معمول مقابل باشگاهی از تلآویو قرار گرفتند اصولگرایان از کنار آن به سادگی گذشتند و در نهایت انتقاد و اعتراض را به ورزشکاران دیگری سپردند که از دیدار با ورزشکاران رژیم صیهونیستی امتناع کرده بودند. هرچند اسفندیار رحیم مشایی که نظریهپرداز یکی از شاخههای مهم جریان اصولگرایی است یک بار به صراحت گفته بود که مردم ایران با مردم اسرائیل دوست هستند و بعد مجبور شد زیر فشار رسانههای اصولگرا از گفته خود عقب نشینی کند اما این بار اصولگرایان حتی درباره ماجرای حیثیتی مثل قضیه فلسطین هم حاضر به کوتاه آمدن شدهاند تا محبوبیت خود را میان نو اصولگرایان کمتر نکنند.
عباس عبدی درباره این تغییرات میگوید به نظرم جناح اصولگرا دچار مشکلاتی جدی و تناقضاتی اساسی شده است که نمیتواند به این راحتی حلشان کند تا برخوردی منطقی با مسائل مختلف داشته باشد. این جناح از یک سو عجیبترین کار ممکن، یعنی قدردانی از یک چهره هنری خاص مانند امیرحسین مقصودلو (تتلو) را در سطحی وسیع انجام میدهد و از سوی دیگر جلوی کنسرت هنرمندان معتبری چون شهرام ناظری را میگیرد.»
این فعال اصلاحطلب ادامه داد: «علت آن قدردانی و ارجگذاری؛ عطش قدرت بود. به بیان دقیقتر؛ تلاش برای کسب رای و موجه جلوه دادن خود، منجر به ایجاد آن رابطه با آن خواننده شد و از سوی دیگر علت مخالفت با برگزاری کنسرت هنرمندی چون شهرام ناظری واقعیتی است که هم به صورت شهودی و هم به صورت تحقیقی قابل اثبات است؛ با تکیه بر نشانههایی متعدد میتوان اثبات کرد که نوع نگاه موردپسند اصولگرایان و آنچه آنها گمان میکنند درست است در اکثر شهرها و حتی روستاها در حال از بین رفتن است، به گونهای که هر لحظه مواضعشان نزد مردم ضعیفتر میشود. اصولگرایان احساس میکنند در حال از دست دادن پایگاهشان در میان جوانان هستند و به همین دلیل با وقوع هر رویدادی که معرف و یادآور از دست دادن پایگاهشان باشد، مخالفت میکنند.»
البته در این میان افرادی هستند که رفتار دو فوتبالیست ایرانی را شماتت میکنند. چنانچه برخی هم پوشش آزاده نامداری را محکوم کردند و برخی دیگر اختلاسهای دوران احمدینژاد را اما به نظر میرسد جریان اصلی اصولگرایی از این محکوم کردنها خسته باشد. آنها به دنبال نو اصولگرایی هستند. اصلاح روندی که اصولگرایان و مدافعان ارزشها در چهار دهه گذشته داشتهاند. دوران مدارا فرا رسیده است و نواصولگرایان به دنبال تجدید نظر در گذشته خود هستند.