وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی خطاب به مخالفان دولت:
بذر ناامیدی نکارید، بزرگترین آسیب به کشور و نظام، از رهگذر ناامیدی مردم خواهد بود
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، معتقد است که بزرگترین کار صورت گرفته در دولت یازدهم این بوده که سیاستگذاری رفاهی در آن شکل منسجمی یافته و از همین رو، آرام آرام، شاخصهای رفاهی و توسعهای کشور در حال بهبود هستند.
وی با ترسیم تصویر پیش از آغاز این دولت و نمایی از امروز، اعتقاد دارد که سیاستهای رفاهی دولت یازدهم، امروز در حال ثمربخشی هستند و از همین رو هر گونه تغییر در این سیاستها را مخرب و دارای آسیبهای متعدد میداند. وی به همه هشدار میدهد که بذر ناامیدی را در جامعه نکارند، چرا که بزرگترین آسیب به کشور و نظام، از رهگذر جامعهای ناامید وارد خواهد شد.
متن گفت وگوی ما با دکتر علی ربیعی به شرح زیر است:
جناب آقای ربیعی! اگر بخواهید در یک کلام بزرگترین دستاورد وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در دوران تصدی خود را نام ببرید، به کدامیک از فعالیتهایتان اشاره میکنید؟
به نظر من بزرگترین و مهمترین دستاورد ما در چهار سال گذشته این بود که وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی را صاحب نظریه رفاه کردیم. ببنید این دستاورد کمی نیست. تلاشهای پیشینیان، همه محترم و در جای خود قابل دفاع است، اما تفاوت عمدهای میان وزارتخانهای که من برعهده گرفتم، با دوران وزرای سابق وجود داشت و آن هم این بود که من مسئول وزارتخانهای شدم که حاصل ادغام سه وزارتخانه بود، وزارت کار و امور اجتماعی، وزارت رفاه و وزارت تعاون. این موضوع را به این واقعیت ضمیمه کنید که من میراثدار وزارتخانهای با بالاترین تنشها در دولت قبل بودم. از همین رو، بزرگترین دستاورد ما، حاکم کردن یک نظریه بر این وزارتخانه بود تا در پناه آرامش به وجود آمده، بتوانیم مسئولیتهایی که برعهده ما بود را انجام دهیم.
به مشکلات موجود در وزارتخانه در دولت قبل اشاره کردید. این مشکلات ساختاری بود یا عملکردی؟
ببینید هم مشکلات ساختاری داشتیم و هم مشکلات عملکردی. در بحث مشکلات ساختاری، بزرگترین مانع این بود که هنوز اساسنامه وزارت جدیدی که از ادغام سه وزارتخانه شکل گرفته بود، تصویب نشده بود. اما این مشکل عمدهای نبود. مشکل اصلی این بود که ذینفعان یا بهتر بگویم، کارمندان، کارگران، بازنشستگان و بیمهشدگان که مخاطبان یا بهتر بگویم، صاحبان اصلی این وزارتخانه بودند، اعتماد خود را به این مجموعه از دست داده بودند. عملکرد مدیران قبلی سازمان تامین اجتماعی که تبلور آن را در گزارش تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی دیدید، سبب شده بود که سرمایه اجتماعی در این مجموعه عظیم، به کمترین میزان خود برسد. اعتماد ذینفعان و مخاطبان در پس جنجالها و دعواهایی که در این مجموعه حادث شده بود، به شدت آسیب دیده و همین، کار را بسیار سخت میکرد. از همین رو در ماههای نخست، عمده تلاش ما برای بازگرداندن آرامش به زیرمجموعههای وزارتخانه سپری شد. تلاشهای بسیاری کردیم که اموالی که به ناحق از کارگران و سایر ذینفعان، در صندوقهای متعدد وزارتخانه غصب شده بود، بازگردانده شوند. شاید دلیل شکایت سعید مرتضوی، مدیر پیشین سازمان تامین اجتماعی از بنده، به همین موضوع برمیگشت، چرا که در این راه کوتاه نیامدیم و از طریق قانون، بخش عمدهای از حیف و میلها در زیرمجموعههای وزارتخانه را به صاحبان اصلی آنها بازگرداندیم. فراموش نکنیم اعتمادسازی، پروسهای طولانی و زمانبر است و از بین بردن اعتماد و سرمایه اجتماعی، موضوعی بسیار کوتاهمدت. طی زمان کوتاهی لطماتی بر مجموعه وزارتخانه وارد شده بود که ما پس از چهار سال، توانستیم آثار سوء آنها را از میان ببریم. مقاومت در برابر ورود جریانهای سیاسی به صندوقها و تبدیل آنها به حیاط خلوت این جریانات که به روندی عادی در دولت گذشته بدل شده بود، موضوعی بود که انرژی فراوانی از مجموعه ما گرفت، ولی خوشبختانه محقق شد، به گونهای که امروز، کمتر کسی را سراغ داریم که این تلقی را داشته باشد که دست دولت یا گروههای سیاسی در جیب صندوقهای زیرمجموعه ما باشد.
برگردیم به نظریه رفاه به عنوان بزرگترین دستاورد شما. مگر پیش از این، موضوع رفاه در دستور کار دولتها نبود؟
در سال 83، دولت اصلاحات قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی را به تصویب رساند. این قانون در واقع احصای وظایف دولت مطابق اصل بیست و نهم قانون اساسی بود. متاسفانه با روی کار آمدن دولت نهم و از پس آن، دولت دهم، این قانون به فراموشی سپرده شد. معتقدم اگر قانون اجرایی میشد، امروز با بسیاری از مشکلات و آسیبهای اجتماعی که در حال حاضر، جامعه را متاثر کرده است، روبهرو نبودیم. البته باید ذکر کنم که در دولت نهم و دهم بیشترین بستههای رفاهی توزیع شد. سهام عدالت، یارانههای نقدی و مسکن مهر، بخشی از این بستهها بودند که توزیع شدند اما به دلیل اجرای بسیار غلط و عدم شناخت درباره جامعه هدف این بستهها، دستاوردهای رفاهی بسیار اندکی کسب شد و در عوض و با توجه به رویکردهای پوپولیستی در اجرای این بستهها، نه تنها نتیجه حاصله منجر به رفاه بیشتر جامعه نشد، بلکه تشدید نابرابریها را شاهد بودیم. در اوج درآمدهای نفتی و ثروت سرشار کشور، فقر به جای رفاه توزیع شد و مردم گرفتارتر شدند. رویکرد رفاهی دولت پیشین، رویکرد صدقهای بود و به جای توانمند کردن فقرا، نگاه صدقهای به جامعه داشت. سال 92، سال بسیار سختی بود که خوشبختانه با انتخاب صحیح مردم، به نقطه عطفی بدل شد. مردمی که هشت سال شعار شنیده بودند، این بار به شعارهای بدون پشتوانه «نه» گفتند و راه عقلانیت و تدبیر را برگزیدند. باید بدانیم تامین اجتماعی اقدامی برای ثبات اجتماعی است که ساختارهای آن برای رفاه و آرامش فکری ذینفعانش شکل میگیرد. از همین رو با هر نگاهی که به مسئله تامین اجتماعی بنگریم، به نظر میرسد ما درباره نظریه و دیدگاه تامین اجتماعی به کار بیشتری نیاز داشته و داریم. طبق نظر ما، تامین اجتماعی به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی برای هر گونه نظریه رفاه باید مورد توجه قرار میگرفت. نظریه رفاه معینی نیز برای کشورهایی شبیه به ما وجود دارد. جوامع شبیه به ما که مسیری از توسعه را طی کردهاند، با سه طبقه مواجه هستند؛ طبقه ثروتمندان، طبقه محرومی که به کمک نیاز دارند و دیگری طبقه میانی که مثل طبقه متوسط در کشورهای توسعهیافته نیست و با یک ریسک زندگی آنها به خطر میافتد. از همین رو ما به نظریه رفاهی نیاز داشتیم که ریسک زندگی طبقات میانی را کم کرده و برای طبقات پایینتر نیز کرامت انسانی ایجاد کند و وضعیت این افراد را تثبیت کند.
جمعبندی میکنم. پیش از دولت یازدهم، سیاستگذاری رفاهی منسجم وجود نداشت و حتی جامعه هدف برای بستههای رفاهی تعریف نشده بود و از این رو، بستههای تعریف شده به اهداف خود نمیرسیدند. ایجاد بانک جامع اطلاعاتی ایرانیان و انسجامبخشی به سیاستگذاری رفاهی، بهگونهای که زنجیرهای متصل بههم، از ایجاد اشتغال و حاکمیت قانون بر روابط کار گرفته تا توانمندسازی فقرا و تعریف بستههای رفاهی از برنامههای اصلی ما در این چهار سال بود که خوشبختانه به ثمر نشسته است. امروز ما کاملاً میدانیم بسته امنیت غذایی چه گروههایی را هدف میگیرد و از این رو، این بستهها دقیقاً به دست همانها میرسد.
یعنی در حال حاضر به نظر شما این اهداف محقق شده است؟
معتقدم ما هنوز نیاز به بازتعریف تفکر تامین اجتماعی داریم. هنوز تامین اجتماعی و ابعاد و نقش آن در قوام و دوام جامعه شناخته نشده است و معتقدم بدون نظام تامین اجتماعی پویا، هر گونه اصلاحات اقتصادی و اجتماعی با شکست مواجه میشود و تصمیات سخت و ساختاری در سایه تامین اجتماعی پویا قابل تحقق است. ما در این چهار سال نشان دادیم که میخواهیم کارها را با عقلانیت پیش ببریم تا جامعه ما توسعه پیدا کند و مردم برخوردارتر باشند. از همین رو به جد اعتقاد دارم در مجموع ما در این چند سال عملکرد قابل قبولی داشتهایم. برای مثال مبلغ مستمری که در سازمان تامین اجتماعی پرداخت میکردیم از 18 به 42هزار میلیارد تومان رسیده است یا ما در چهار تصمیم برای دستمزد در هر چهار سال سعی کردهایم قدرت خرید را افزایش دهیم. در طرح تحول سلامت هم فشار زیادی به تامین اجتماعی آمد ولی کوتاه نیامدیم. در همان سال اول، همه مردم ایران را که از خدمات بیمهای محروم بودند و جمیعتی معادل 11میلیون یا یک هفتم مردم کشور بودند را تحت پوشش بیمه قرار دادیم. توزیع سبد کالا بین کسانی که از امنیت غذایی لازم بهره نداشتند، توزیع غذای گرم در بین کودکانی که از تغذیه مناسب بهره نداشتند، بازگرداندن کودکان محروم به کلاسهای درس و... اقداماتی بوده که در سایه نظریه رفاه حاکم بر وزارتخانه به طور خاص و تدبیر و عقلانیت موجود در دولت یازدهم به طور عام، عملی شده است. فراموش نکنیم ما برای عبور از وضعیت امروز هم که ایدهآل نیست، به تداوم عقلانیت نیاز داریم و نمیتوانیم عقبگرد کنیم.
در انتخابات اخیر، عمده گفتمان شکل گرفته از سوی رقبای دکتر روحانی، حول و حوش مسئولیتهایی بود که برعهده وزارتخانه شماست. همین موضوع شاید این تلقی را ایجاد کند که اگر وزارتخانه شما موفق بود، چنین هجمههایی به دولت یازدهم صورت نمیگرفت.
فارغ از آمارهای غلط و نادرستی که در زمینه مسائل اجتماعی از سوی برخی کاندیداها مطرح شد، آنچه بیشتر قابل مشاهده بوده، فقدان بحث و بیان علل کارشناسی درباره علل بروز آسیبهای اجتماعی بود. بنا به تجربه علمی خود معتقدم حتی فرق بین مسائل، آسیبها و بحرانهای اجتماعی در ادبیات و بیان برخیها دارای آشفتگی بود و بعضاً هر کدام از این مفاهیم به جای دیگری مورد استفاده قرار میگرفت. باید توجه داشته باشیم که مسائل و آسیبهای اجتماعی به گونهای است که اگر در مورد علل بروز آن به درستی تحقیق صورت نگیرد و علتیابی درستی وجود نداشته باشد موجب تشخیص غلط بین عارضه و بیماری در این حوزه نخواهد بود.
مسائل اقتصادی به عنوان یکی از عوامل کلاسیک و سنتی بروز مسائل اجتماعی مانند طلاق و اعتیاد هنوز هم میتواند یکی از علل بروز آسیبهای اجتماعی باشد اما به هیچ عنوان علتالعلل آسیبها نیست. مگر امروز شاغلین، معتاد نمیشوند؟ مگر اعتیاد فقط ویژه محرومین و فقراست؟ مگر پولدارها، طلاق نمیگیرند؟ مگر ثروتمندان، خودکشی نمیکنند؟ مگر افراد مرفه، دچار آسیب نمیشوند؟ امروزه اعتیاد، طلاق و خودکشی طبقه نمیشناسند. طبقههای فقیر، متوسط و بالا همه به نوعی با این موضوع درگیرند. نکته اینجاست که امروزه ماهیت آسیبهای اجتماعی مداوم در حال تغییر است. امروزه بروز آسیبهای اجتماعی را باید در ناامنی روانی جستوجو کرد، در فقدان امید به آینده جستوجو کرد، در جامعه درگیر و خشن جستوجو کرد، در جامعه بینشاط جستوجو کرد، در جامعه پر از ریسک جستوجو کرد و در جامعه همراه با انسداد اجتماعی باید جستوجو کرد.
تفکر و دولتی که نماد اجماع نباشد و بخواهد در جامعه انشقاق ایجاد کند، دولتی تکمحور که قطببندی در جامعه ایجاد کند، تفکری که عوامفریبی و دروغ را نهادینه کند، تفکری که بگمبگم راه بیاندازد و تفکری که فهم دقیق از مسائل اجتماعی نداشته باشد، خود مهمترین عامل بروز آسیبهای اجتماعی است.
آنچه در دوران دولت قبل در حوزه اجتماعی اتفاق افتاد و باعث تشدید آسیبهای اجتماعی نظیر طلاق، خودکشی، افزایش روزانه 70 نفر معتاد به جمعیت کشور و افزایش نرخ جرم (میزان پروندههای تشکیل شده در حوزه استحفاظی نیروی انتظامی) و... شد حاصل همان تفکری است که با قطبی کردن جامعه، انکار آسیبهای اجتماعی، نگاه سادهانگارانه و تقلیلی به مسائل اجتماعی به اداره کشور پرداخت.
فکر میکنم، رفتار دولتها، دیدگاه دولتها نسبت به مردم، گفتمان دولتمردان، چگونگی ایجاد امید و ناامیدی در جامعه، شیوه تعامل با اجتماع و مردم نحوه ایجاد اجماع در حل مسائل، قدرت دادن به نهادهای مدنی، پرتنش یا کم تنش بودن دولت، توانمندی دولت در ایجاد امید یا یاس در جامعه بیشترین نقش را در بروز مسائل و آسیبهای اجتماعی در ایران امروز دارد. معتقدم وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در زمینه تعامل با جامعه، جلوگیری از افزایش ناامیدی، قدرت بخشیدن به نهادهای مدنی و ایجاد اجماع و راهاندازی گفتوگوهای اجتماعی، عملکرد بسیار مناسبی داشته است و قطعاً نمره قبولی خوبی کسب کرده است.
نکته مهم دیگری که در این انتخابات به چشم خورد، حاکم شدن دو موضوع فقر و اشتغال در فضای گفتمانی نامزدها بود. با اینکه برخی مسائل و دیدگاههای مطرح شده شدیداً غیرکارشناسی و قابل نقد و بعضاً ناامیدکننده بود و جنبه تبلیغاتی داشت، اما مهم آن است که به همت دولت یازدهم، فقر و اشتغال گفتمان همگانی شد و این مردم فهیم ما بودند که روش عقلانی فقرزدایی و غیررویایی ایجاد اشتغال را انتخاب کردند.
به عنوان یک استاد دانشگاه و مولف چندین کتاب و فردی که با حوزههای اجتماعی و امنیتی کشور آشنایی کافی و مناسبی دارد، بزرگترین تهدید کشور در سالهای آتی را چه میدانید؟
واقعیت این است که من از جامعه ناامید و مایوس میترسم. جامعه ناامید آماده پذیرش همه چیز است و به اتکای آن نمیتوان پیشرفت کرد. کارهای بزرگ را نمیتوان با جامعه ناامید انجام داد. چالشهای بزرگ را در جامعه ناامید نمیتوان تدبیر کرد. ما امروز بیش از هرچیز به ائتلاف بزرگ و فراگیر برای حل مسائل بزرگ کشور نیاز داریم. برای همین است که باید آرامش را سرلوحه قرار دهیم و امیدوارانه و با تدبیر و با سرعت بیشتر به سمت توسعه همهجانبه و پایدار کشور در سایه آزادی و امنیت و برای رسیدن به آرامش و پیشرفت حرکت کنیم.
ما برای حل مسائل کشور به اجماع بزرگ نیاز داریم. به تعبیر امام راحل ما به «همه باهم بودن» نیازمندیم. فضاهای انتخاباتی و سیاسی و درگیریهای جناحی، با همه مسائل و اتفاقات و بداخلاقیهای صورت گرفته، خواهد گذشت اما مهم آن است که اثرات منفی جدلها، تنشها، توهینها و تخریبها بر مردمی که باید به آنها خدمت کنیم و رفاه آنها را افزایش دهیم و چهره فقر را از چهره آنها بزداییم، به کمترین میزان کاهش یابد. نباید اجازه دهیم مردم مایوس شوند.
در صورت انتخاب دوباره در راس وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، چه برنامههایی برای ادامه راهی که آغاز شده، به خصوص در بحث رفاه، طراحی کردهاید؟
در دولت یازدهم حمایت هدفمند از اقشار آسیبپذیر، آن هم مبتنی بر توانمندسازی این گروه هدف، یک سیاست محوری رفاهی بوده است. در این راستا شناسایی گونههای مختلف فقر نظیر فقر درمان، فقر آموزشی، فقرغذایی و تدوین و اجرای سیاستهای حمایتی هدفمند در وزارت رفاه مدنظر قرار گرفت.
در چارچوب مبارزه با فقر درمان ضمن اجرای طرح تحول سلامت، بیش از 10میلیون نفر نیز زیر چتر بیمه سلامت و همگانی قرار گرفتند. برای کنترل و کاهش فقر آموزشی حمایت از بازگشت به تحصیل کودکان بازمانده از تحصیل در دستور کار قرار گرفت. برای مبارزه با فقر غذایی نیز سیاستهای متنوع و البته هماهنگ اجرا شد. ارائه سبد غذایی به کودکان زیر شش سال خانوادههای نیازمند، ارائه یک وعده غذای گرم در روستامهدهای سراسر کشور، ارائه سبد غذایی به مادران باردار و شیرده خانوادههای نیازمند و ارائه سبد غذایی به کودکان معلول مراکز روزانه اجرا شدند.
در کنار این برنامههای حمایتی در چهار سال دولت تدبیر، سالانه سه بار طرح حمایت غذایی از اقشار آسیبپذیر اجرا شد. با تدابیر اخذ شده در وزارت رفاه، روش توزیع سبد غذایی پس از سه دهه کاملاً دگرگون شد و با حداقل مداخله دولت در خرید کالا و توزیع آن هم ناکارآمدی در فرآیند توزیع کاهش چشمگیر پیدا کرد و هم امکان ایجاد و گسترش فساد به نحو قابل ملاحظهای کنترل و کاهش یافت.
باور من این است که زنان باردار و کودکان دارای سوءتغذیه باید هدف اصلی برنامههای حمایتی به ویژه برای مبارزه با فقر غذایی باشند. خوشبختانه این جامعه هدف در دولت یازدهم کاملاً شناسایی شدهاند و بخشی از آنها تحت پوشش حمایتی قرار گرفتهاند.
یک هدفگذاری مهم رفاهی در دولت دوازدهم گسترش کیفی و کمی حمایت غذایی از این اقشار خواهد بود. دکتر روحانی یک جهتگیری اصلی دولت دوازدهم را برطرف کردن فقر مطلق در کشور تا پایان دولت دوازهم عنوان کردهاند. خوشبختانه هم اکنون عزم، انسجام و تدبیر ملی برای مبارزه و کاهش فقر در کشور نیز به وجود آمده است. عزم ما این است که با تدوین و اجرای سیاستهای رفاهی هدفمند و توانمندساز و همچنین شکلگیری یک ائتلاف فراگیر با همدلی و تدبیر و همه با هم به سوی از بین بردن فقر مطلق در کشور پیش برویم.
دکتر روحانی یک جهتگیری اصلی دولت دوازدهم را برطرف کردن فقر مطلق در کشور تا پایان دولت دوازدهم عنوان کردهاند. خوشبختانه هم اکنون عزم، انسجام و تدبیر ملی برای مبارزه و کاهش فقر در کشور نیز به وجود آمده است.
من از جامعه ناامید و مایوس میترسم. جامعه ناامید آماده پذیرش همه چیز است و به اتکای آن نمیتوان پیشرفت کرد. کارهای بزرگ را نمیتوان با جامعه ناامید انجام داد. چالشهای بزرگ را در جامعه ناامید نمیتوان تدبیر کرد.
ما امروز بیش از هرچیز به ائتلاف بزرگ و فراگیر برای حل مسائل بزرگ کشور نیاز داریم. برای همین است که باید آرامش را سرلوحه قرار دهیم و امیدوارانه و با تدبیر و با سرعت بیشتر به سمت توسعه همهجانبه و پایدار کشور در سایه آزادی و امنیت و برای رسیدن به آرامش و پیشرفت حرکت کنیم.