خبرگزاری کار ایران

دکتر قانعی‌راد:

دموکراسی در ایران دچار بحران است/ پوپولیسم پایگاهی قوی دارد

دموکراسی در ایران دچار بحران است/ پوپولیسم پایگاهی قوی دارد
کد خبر : ۵۱۵۹۷۸

دکتر قانعی‌راد از جامعه‌شناسان برجسته ایران، با توجه به پایه‌های دموکراسی در ایران اظهار کرد: این تصور غلط است که ما زیربنای دموکراسی نداریم. ما در حال حاضر هم در وضعیت دموکراتیک به سر می‌بریم؛ منتها دموکراسی در ایران دچار بحران است.

دکتر محمدامین قانعی راد در گفت‌و‌گو با خبرنگار شفقنا درباره روند دموکراسی‌خواهی و آزادیخواهی از دوران مشروطه به بعد بیان کرد: قبل از انقلاب مشروطه مفهومی تحت عنوان حقوق شهروندی نداریم که افراد احساس کنند از یک حقوقی برخوردار هستند و باید آن حقوق را مطالبه کنند. معمولاً شخصی قدرت را در دست دارد و دیگران هم از آن قدرت تبعیت می‌کنند یا اینکه در شرایطی قدرت موجود را سرنگون می‌کنند و در واقع یک قدرت جدیدی جایگزین می‌شود؛ پس اینجا مساله‌ای به‌نام حقوق شهروندی وجود ندارد تا مستند و متبلور شود و چارچوب‌های قانونی پیدا کند. وابسته به چیزی است که به آن سلطانیسم می‌گوییم.

برای پایداری اخلاق در جامعه باید اداره امور از حالت شخصی خارج شود

این استاد دانشگاه با اشاره به مفهوم سلطانیسم، توضیح داد: یعنی حقوق آدم‌ها وابسته به سلطانیسم است. چون پیگیری امور بستگی به نظر سلطان و نظر فرد دارد. ممکن است سلطان حقوقی هم برای مردم قائل شده باشد اما باز هم وابسته به یک شخص است، در حالی‌که اگر بخواهیم حقوق و اخلاق در جامعه پایدار و موثر باشند باید از حالت شخصی خارج شوند.

این جامعه‌شناس با توجه به حقوق افراد در زمان مشروطه عنوان کرد: تا قبل از مشروطه همه چیز حالت شخصی بوده و شکل ایده‌آل آن را می‌توان قبل از مشروطه دید و در رفتارهای ناصرالدین شاه جستجو کرد. قبل از اینکه مظفرالدین شاه بیانیه مشروطه را امضاء کند، تصمیم شاه بسیار مهم بود بنابراین اقتدار شخصی شاه وجود داشت. پس این موضوعی است که به آن سلطانیسم گفته می‌شود.

قانعی راد اظهار کرد: از قضا سلطانیزم هم برخلاف درک ما از نام سطان، یک حکومت مقتدر و گسترده، یک فرمانروای کاملاً با قدرت است اما در واقعیت این‌طور نیست، یعنی سلطان در خیلی از موارد نمی‌تواند اعمال نفوذ و قدرت کند. در مواقعی جنایت می‌کند تا حرف خودش را پیش ببرد اما نمی‌تواند اشخاص را بر مبنای الگویی که مدنظر دارد، تربیت و اداره کند.

حکومت مطلقه در غرب غیر شخصی است

او بیان کرد: معمولاً نوع حکومت مطلقه در ایران و در غرب باهم متفاوت بوده است. در غرب حکومت مطلقه وجود دارد، اما حکومت مطلقه غیرشخصی است. بنابراین بر مبنای یکسری قواعد و حقوق شکل می‌گیرد و شاه نمی‌تواند از آن قواعد و حقوق تخطی کند. به همین دلیل است که حکومت‌های مطلقه‌ای در غرب شکل می‌گیرند اما به صورت غیرشخصی هستند. در ایران قدرت مطلق قدرتی است که سلطان داشته و این قدرت را بنا بر خواست خودش اعمال می‌کرد یعنی تا قبل از مشروطه نیروی بازدارنده‌ای وجود نداشته که خود شاه با آن مقابله کند و همه چیز به لطف، کرم یا غضب و خشم شاه بستگی داشت.

این استاد دانشگاه درخصوص قانون‌گرایی در دوران مشروطه تاکید کرد: مشروطه اولین زمان در تاریخ ماست که مردم می‌خواهند همه مسایل به صورت قانونمند و مدون مشخص شود و در واقع حقوقی را که مطالبه می‌کنند می‌خواهند از پشتوانه قانون برخوردار باشد. دورک‌هایم می‌گوید حقوق شهروندی مساله سازمان جامعه است یعنی باید برای تحقق حقوق شهروندی جامعه از یک نوع سازمان یافتگی خاص برخوردار باشد تا بتواند آن حقوق تامین شود.

عدم ایجاد سازمان اجتماعی به رشد پوپولیسم منجر می‌شود

این جامعه‌شناس ادامه داد: در فقدان سازمان اجتماعی حقوق شهروندی به مجموعه‌ای از مطالبات فردی تبدیل می‌شود. افراد مختلف جامعه دارای یکسری مطالباتی هستند؛ بنابراین نوع مطالبات فردی به رشد پوپولیسم می‌انجامد و در مقابل آن سلطانیزم قرار می‌گیرد.

قانعی راد با توجه به رشد پوپولیسم، تصریح کرد: در واقع رشد پوپولیسم از یک طرف احساس عدالت‌خواهی در جامعه ایجاد می‌کند، اما چون فاقد سازمان‌یابی است، به نوعی فردگرایی خودخواهانه در افراد شکل می‌دهد. افرادی که تحت تاثیر افکار پوپولیستی قرار می‌گیرند یا خود را به شیوه‌های پوپولیستی مطرح می‌کنند، اغلب دارای یک فردیت خودخواهانه هستند.

برای رشد دموکراسی باید قدرت دولت و مطالبات مردم نهادینه شود

او با بیان اینکه برای رشد دموکراسی باید قدرت دولت و مطالبات مردم نهادینه شود، افزود: رشد دموکراسی مستلزم نهادینه شدن قدرت دولت و مطالبات مردم است اما سلطانیسم و پوپولیسم مانع نهادینه شدن قدرت در بخش دولت و پیگیری مطالبات در بخش جامعه می‌شود. حالا ممکن است سلطانیسم در شکل‌های دیگری تداوم پیدا کند. برای مثال در یک سازمان یا در اداره هم می‌توانیم شاهد ایجاد سلطانیسم باشیم و روسای اداره گمان کنند این سازمان ملک طلق خودشان است؛ یعنی به دلیل رسوب چنین تفکری در اذهان مردم، در جامعه خودمان با فساد مالی، اداری و فساد سیاسی هم مواجه هستیم و هنوز برخی نمی‌توانند درک کنند نهادهای اجتماعی به جامعه تعلق دارد نه به افراد. پس دو گرایش سلطانیسم و پوپولیسم مانع نهادینه شدن دموکراسی می‌شود.

این استاد دانشگاه با اشاره به انقلاب فرانسه و ایجاد حقوق شهروندی، اظهارکرد: اتفاقی که در انقلاب فرانسه رخ داد این بود که حقوق شهروندی به تدریج در سازمان جامعه نفوذ کرد تا نهادهای اجتماعی هم در بخش سیاست و هم در بخش جامعه توانستند شکل بگیرند. تا حقوق شهروندی که حقوق متقابل بین دولت و مردم است را نهادینه کنند و با نهادینه شدن حقوق شهروندی، دموکراسی هم نهادینه شود. پس دولت مسوولیت و حد و حدود خود را در قبال جامعه شناخت و ملت هم تکالیف خود را نسبت به دولت متوجه شدند؛ پس حقوق شهروندی یک مقوله دو طرفه از سوی ملت و دولت است.

او اضافه کرد: به همین دلیل با سرکوب شدن گرایش‎های سلطانیسم بعد از انقلاب فرانسه ما با شکل گیری دولت به مفهوم مدرن، مواجه هستیم. بنابراین تا زمانی که سلطانیسم وجود دارد، دولت شکل نمی‌گیرد. چون دولت نهاد اجتماعی است و سلطانیسم روی گرایش افراد ایجاد می‌شود. از آن طرف هم به جای مطالبات فردی و مطالبات خودخواهانه که‌‌ همان پوپولیسم است یک نوع مطالبات نهادینی از طرف گروه‌های مختلف اجتماعی شکل پیدا می‌کند.

سازمان یافتگی اجتماعی مانع از ایجاد هرج و مرج در جامعه می‌شود

این جامعه‌شناس باتوجه به مفهوم ملت گفت: ملت مجموعه‌ای از افرادی نیست که هرکدام خواست‌های متفاوتی دارند بلکه در درون ملت گروه‌ها، سازمان‌ها، احزاب و طبقات مختلف اجتماعی حضور دارند که دارای مطالبات سازمان یافته هستند و وسیله‌ای برای شکل دادن به گروه‌های اجتماعی شده است. اگر در جامعه مطالبات فردی گسترش پیدا کند، شاهد هرج و مرج و ساختارنیافتگی خواهیم بود؛ شاید به یک نوع جنگ همه بر ضد همه در جامعه شکل بگیرد. اما وقتی گروه‌های مختلف اجتماعی سازمان پیدا می‌کنند در عین حال یک ملت را تشکیل می‌دهند و تنها روی حقوق تاکید ندارند بلکه به تکالیف خودشان هم توجه می‌کنند. بنابراین وارد فضای گفتگو و تعامل با هم می‌شوند. این گفتگو و تعامل باعث می‌شود تا مطالبات اجتماعی هم برآورده شود.

قانعی راد درخصوص شکل مطالبات در جامعه پوپولیستی عنوان کرد: در جامعه پوپولیستی مردم در اعتراضات خودشان فقط مطالبات را بیان می‌کنند و نمی‌گویند در ازای این مطالبات چه فعالیتی را انجام می‌دهند. در واقع آدم‌ها به موتورهای مطالبه‌گر تبدیل می‌شوند و می‌خواهند به شکلی خودخواهانه منافعی را برای خودشان جذب کنند و این منافع هم عمدتاً فردی هستند. در حالی‌که مطالبات اجتماعی، سازمان یافته است که به رشد سازمان و نهادهای اجتماعی منجر می‌شود. این موارد در حال حاضر یکی از ضعف‌های عمده جامعه ماست.

این جامعه‌شناس پوپولیسم را به معنای جستجوی مطالبات فردی دانست و تصریح کرد: من فکر می‌کنم پوپولیسم به گسترش یک نوعی مادی گرایی در جامعه می‌انجامد و از طرفی هم به انحلال سازمان‌های اجتماعی و انحلال ارتباطات اجتماعی منجر به بی‌سازمانی اجتماعی در جامعه می‌شود اما ما در جامعه به هویت‌های سازمان یافته نیاز داریم. بنابراین نباید به ایجاد نیروهای مسلط اجتماعی و نیروهای تحت سلطه کمک کنیم. برای مثال کارفرمایان و سرمایه داران ما سازماندهی شده باشند اما کارگران فاقد سازماندهی اجتماعی و سندیکا باشند.

بحران ناشی از عدم تبلور ملت و دولت، مانع ایجاد دموکراسی است

او با اشاره به بحران‌ها بر سر راه دموکراسی، ادامه داد: اینکه ما چگونه بتوانیم با مقوله سازمان برخورد کنیم و تا چه اندازه آن را به رسمیت بشناسیم، تا حد زیادی سرنوشت دموکراسی در این کشور را مشخص کردیم. دموکراسی شکل گیری سازمان‌های یادگیرنده در بخش دولتی هستند و این سازمان‌های یادگیرنده شخصی زدایی می‌کنند؛ قدرت را از یک مقوله شخصی و سلطانی به یک مقوله حقوقی تبدیل می‌کنند. از آن طرف هم شکل گیری سازمان‌های غیردولتی و گفتگویی در بخش جامعه است. این دو نحوه سازمان یابی، کمک می‌کنند تا در یک جامعه پدیده ملت و دولت شکل بگیرد بنابراین بحران ما در راه دموکراسی، بحران ناشی از عدم تبلور ملت و عدم تبلور دولت است.

قانعی راد با تبیین عوامل عدم تبلور ملت و عدم تبلور دولت، گفت: یک بخشی از این عوامل به تجربه تاریخی ما بر می‌گردد. کشور ما مبتنی بر سلطانیسم اداره می‌شد یا به حاکمیت حکومت‌های بیگانه در ایران بر می‌گردد؛ از حیث ملی هم ما شاهد اقوام، مذاهب و گرایش‌های متنوعی بودیم که معمولاً علیه همدیگر مبارزه می‌کردند.

این استاد دانشگاه اظهار کرد: بخشی دیگر هم به درک متاخر ما بر می‌گردد یعنی نگاه‌های ما عمدتاً یک نگاه فردگرایانه است، تفکر جامعه‌شناسی در جامعه و در بین سیاستمداران ما، گسترش پیدا نکرده است تا آن‌ها بتوانند یک تحلیل جامع‌تری از مسایل اجتماعی داشته باشند و ما معمولاً همه چیز را با خواست افراد و به اراده افراد تبیین و توجیه می‌کنیم. مثلاً مطالبات را مطالبات افراد و قدرت را قدرت افراد می‌گوییم در حالی‌که هم مطالبات و هم قدرت باید سازمان یافته باشد؛ بنابراین سازمان‌یافتگی یکی از ویژگی‌های جامعه مدرن است.

سازمانی شدن افراد، آن‌ها را در قفس آهنین قرار می‌دهد

این جامعه‌شناس با توجه به نظر وبر تاکید کرد: ماکس وبر معتقد است جامعه جدید، دستخوش فرایند دیوانی شدن یا سازمانی شدن می‌شود؛ این فرایند در نظر وبر یک قفس آهنین ایجاد می‌کند یعنی آزادی افراد را از آن‌ها می‌گیرد با شکل گیری سازمان‌های اجتماعی جدید، روز به روز شاهد تحولات اجتماعی هستیم و انسان بیش از پیش به موجودی سازمانی تبدیل می‌شود.

او با اشاره به راهکارهای وبر، برای بازسازی آزادی‌های فردی در شرایط سازمان یافتگی، گفت: حالا ما باید چه کار کنیم تا این انسان سازمانی، آزادی خود را از دست ندهد، چون وبر معتقد بود که قالب‌ها، قوانین و مقررات سازمانی که غیرشخصی هستند تا اندازه‌ای افراد را در بر خواهند گرفت که برای آن‌ها زندان‌هایی را فراهم خواهند ساخت. انسان غیرسازمانی تاحدی آزاد بود، اما انسان سازمانی دربند است.

قانعی راد درباره پارادوکس انسان سازمان یافتهٔ دربند، توضیح داد: از یک طرف انسان‌ها وابسته به یکسری چارچوب‌ها و ضوابط غیرشخصی هستند چون آن‌ها را اسیر خودش می‌کند اما از طرف دیگر امکان آزادی و رهایی برای انسان‌ها را فراهم می‌کند. این پارادوکس سازمان و دموکراسی وجود دارد. به همین دلیل برخی با سازمان دموکراسی موافق نیستند.

این جامعه‌شناس بیان کرد: مثلاً در بین کمونیست‌ها کسانی که مفهوم انقلاب دائم را مطرح می‌کردند، معتقد بودند جنبش سیاسی و اجتماعی در درون سازمان متبلور نشود بلکه به صورت آزاد وجود داشته باشد؛ چون اگر در درون سازمان تبلور پیدا کند، امکان دارد در اختیار بروکرات‌ها قرار بگیرد. در واقع نخبگان سازمانی هستند که ممکن است در غیاب مردم تصمیم بگیرند. یعنی مخاطره سازمان و سازمان یابی ممکن است یک همچین قضیه‌ای هم در پی داشته باشد.

این استاد دانشگاه افزود: بحث‌های متاخری در مورد ارتباطی کردن سازمان وجود دارد، این مساله مانع ایجاد گروه‌های ذی‌نفوذ یا اشراف سازمانی می‌شوند؛ بنابراین نمی‌توانند سازمان را در تصرف خودشان قرار بدهند. برای مثال ممکن است که سندیکای کارگری و مطالبات کارگری را به یک نوع اشرافیت کارگری تبدیل کند و آن‌ها قدرت را در درست دارند و بعد از طرف کارگران مواضعی را مطرح می‌کنند یعنی به نحوی حتی وارد یک نوع بده بستان‌هایی با قدرت رسمی شوند و حتی ممکن است خواسته‌های اصلی مردم فراموش شود.

در مسیر دموکراسی، گاهی عدالت‌خواهی، آزادی را در تنگنا قرار می‌دهد

او با بیان لایه‌های مختلف دموکراسی عنوان کرد: وقتی بحث دموکراسی مطرح می‌شود لایه‌های مختلفی وجود دارد و برخی از آن‌ها ممکن است با هم در تضاد باشند. برای مثال دموکراسی مبتنی بر دو اصل آزادی و عدالت است. در بسیاری از موارد مشکل دموکراسی این است که جریان عدالت‌خواهی در جامعه، جریان آزادی‌طلبی را تحت فشار قرار می‌دهد، یعنی یک رکن دموکراسی رکن دیگر دموکراسی را تحت الشعاع قرار می‌دهد. شعار انقلاب فرانسه، انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی هم عدالت و هم آزادی بود؛ عدالت یعنی برابر شدن شرایط زندگی مردم و از سویی دیگر آزادی هم یعنی اشخاص این اختیار را داشته باشند تا بتوانند نظریات خودشان را به صورت فردی یا جمعی بیان کنند.

قانعی راد در برخی از موارد عدالت را دست‌اندازی در مسیر آزادی دانست و گفت: بسیاری از موارد می‌بینیم عدالت انسان‌ها را به طرف هم‌شکلی پیش می‌برد و فضای گفت‌و‌گو در جامعه را محدود می‌کند و این دو پایه دموکراسی، علیه یکدیگر وارد عمل می‌شوند. به همین دلیل در دوران جنگ سرد بلوک شرق، به عنوان نماینده عدالت بود و بلوک غرب هم به عنوان نماینده آزادی تلقی می‌شد و این دو با هم در تعارض بودند.

نباید گسترش تمایلات عدالت‌طلبانه منجر به سکوت آزادی شود

اینجامعه‌شناس با بیان اینکه باید تعادل میان آزادی و عدالت برقرار کرد، تصریح کرد: باید سازمان اجتماعی مناسبی ایجاد شود تا آزادی و عدالت را با هم جمع کند و جفت آن‌ها را به نحو مناسبی تامین کند یعنی اجازه ندهد که گسترش تمایلات عدالت طلبانه به تحمیل سکوت و به حاشیه رفتن آزادی در یک جامعه شود. چون هرکسی خواست متفاوت باشد می‌توانید به او بگویید عدالت را نادیده می‌گیرد. چون عدالت مستلزم این است که همه ما به یک اندازه برخوردار باشیم.

این استاد دانشگاه تاکید کرد: ما در جامعه خودمان به شیوه‌های مختلفی در برابر نهادسازی، تشکل و سازمان‌یابی اجتماعی مقاومت داریم. وقتی مطالبات به صورت مطالبات سازمانی درآمد این احتمال وجود دارد که در سازمان‌ها نخبگانی حاکم شوند که این نخبگان نتوانند نظریه مردم را به خوبی منتقل کنند؛ اصلاً قرار نیست که پدیده نخبگی، بیگانه از توده مردم شکل پیدا کند.

او ادامه داد: ممکن است این مطالبه‌ها هم صرفاً مطالبه مادی نباشد. مثلا ممکن است مطالباتی از جنس کیفیت زندگی، صلح، محیط زیست، اخلاق و… باشد و آن‌ها را در جامعه خودشان جستجو کنند. برخی می‌گویند سازمان‌یابی ممکن است با این خطر آریستوکراسی هم مواجه شود یعنی یک نوع نخبه سازمانی ایجاد شود و آن‌ها نتوانند مطالبات را به شکل اصلی منتقل کنند. برای رفع این مساله باید سازمان‌های ارتباطی گسترش داده شوند و میزان مشارکت مردم در این سازمان‌ها افزایش پیدا کند.

دموکراسی زمانی شکل می‌گیرد که با دولت و ملتی قوی مواجه باشیم

این استاد دانشگاه با بیان اینکه دولت نباید گسترش سازمان‌های اجتماعی را مانع قدرت خود بداند، تصریح کرد: یکی از مشکلات دموکراسی این است که دولت و ملت نباید قدرت خودشان را علیه یکدیگر قلمداد کنند یعنی دولت نباید گمان کند که اگر سازمان‌های اجتماعی قوی شدند، دولت ضعیف می‌شود یا مردم هم نباید گمان کنند که اگر سازمان‌های دولتی قوی شد، نهاد مردم ضعیف خواهند شد. اینجا یک قدرت دوطرفه وجود دارد. پس دموکراسی موقعی شکل پیدا می‌کند که هر دولبه قوی باشند یعنی ما اگر یک جامعه‌ای داشته باشیم که در آن دولت خیلی قوی باشد و جامعه ضعیف باشد آنجا دموکراسی شکل پیدا نکرده است و البته اگر جامعه بسیار قدرتمندی داشته باشیم، جامعه با یک وضع آنارشیستی مواجه می‌شود.

قانعی راد عنوان کرد: باید به طرف نهادسازی پیش برویم؛ یعنی نهادهای قدرت را در بخش دولت و ملت بسازیم بدون اینکه نگران باشیم این نهاد‌ها چیزی را به خطر بیاندازند. البته طبیعی است چون ما تجربه زندگی جمعی و سازمان یابی جمعی را نداشتیم، بنابراین مسیر ما یک مقدار مشکل خواهد بود؛ اما باید براساس آزمون و خطا جلو رفت و نباید طی کردن این مسیر را منتفی کرد.

این استاد دانشگاه توضیح داد: گرایش‌هایی در بین سیاستمداران ما وجود دارد که می‌خواهند دولت و ملت را غیرسازمانی کنند. مثلاً آقای احمدی‌نژاد سازمان‌های دولتی مانند سازمان برنامه و بودجه و … را منحل کرد؛ سازمان‌های و وزارت‌خانه‌های دیگری وجود داشتند، اما هسته‌های کار‌شناسی آن‌ها منحل شده بودند یعنی قدرت تصمیم‌گیری آن‌ها منحل شده بود و فقط یکسری افراد بودند که قدرت سازمان‌یابی خود را از دست داده بودند. پس علاوه بر انحلال بخشی از دولت با انحلال ملت هم مواجه بودیم.

این جامعه‌شناس درباره انحلال سازمان‌های غیردولتی گفت: مثلاً نه تنها در مورد انجمن صنفی، بلکه انجمن‌های کارگری، انجمن‌های دانشجویی، روزنامه‌نگاران و نهاد و سازمان‌های غیردولتی دیگری را هم منحل یا بی‌توجهی یا به عنوان مخاطره امنیتی با آن‌ها برخورد کردند. پس با انحلال بخش ملت روبرو هستیم. دولت نهم و دهم نسبت به سازمان‌یابی اجتماعی چنین نگاه‌هایی داشت. بعد خودشان به عنوان فرد، یک مرتبه تصمیم‌هایی می‌گرفتند. در حالی‌که در یک جامعه دموکراتیک، باید تصمیم‌ها به شکل سازمان یافته گرفته شوند و در ‌‌نهایت این تصمیمات باید از حمایت‌های مردمی هم برخوردار باشد. سازمان‌های دولتی باید در تعامل با مردم پالایش شوند و شکل بگیرند.

این تصور غلط است که ما زیربنای دموکراسی نداریم

او با توجه به پایه‌های دموکراسی در ایران اظهار کرد: این تصور غلط است که ما زیربنای دموکراسی نداریم. ما در حال حاضر هم در وضعیت دموکراتیک به‌سر می‌بریم؛ منتهی دموکراسی در ایران دچار بحران است یعنی ما با دموکراسی نیم‌بندی دست و پنجه نرم می‌کنیم. به همین دلیل است که هر لحظه دو گرایش پوپولیسم و سلطانیسم، دموکراسی را در معرض خطر قرار می‌دهند. اما در کشورهایی که توانستند این دو روند را کنترل کنند، دموکراسی وضعیت بهتری دارد؛ مثلا در انگلستان ملکه نمی‌تواند به شکل سلطانیسم عمل کند و تصمیم بگیرد و به نوعی نقش نمادینی دارد. اگر در جامعه انگلستان بخواهد گرایش‌های سلطانیسم شکل بگیرد نهادهای مردمی با آن مقابله می‌کنند پس جامعه نقش کنترل‌گر را ایفا می‌کند.

این جامعه‌شناس با اظهار تاسف نسبت به عدم کنترل پوپولیسم در ایران، بیان کرد: در ایران ما نتوانستیم پوپولیسم را کنترل کنیم و ناگهان سربرآورد و به سرعت پیش رفت. در ‌‌نهایت به انحلال سازمانی در بخش دولت و جامعه انجامید. از سویی دیگر هم در انتخاب سال ۹۶ هم این گرایش‌های پوپولیستی بروز پیدا کرد، بنابراین متوجه می‌شویم که پوپولیسم در ایران پایگاه قوی دارد.

این استاد دانشگاه با عرضه راهکارهای مقابله با پوپولیسم افزود: یک راه مقابله با پوپولیسم گسترش تحزب و جدی گرفتن روابط حزبی است. اگر ما در فرآیندهای انتخاباتی شاهد حضور احزاب باشیم، آن هم احزاب قوی، فضایی برای رشد عوام فریبی و سلطانیسم شکل نمی‌گیرد. بنابراین تحزب نباید منفی قلمداد شود. این در حالیست که در جامعه ما حزب گرایی و تحزب بعضاً به عنوان یک پدیده منفی دیده می‌شود. وقتی یک فرد از یک حزب کاندیدا می‌شود وجهه‌ای حزبی دارد بنابراین حزب می‌تواند او را کنترل کند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز