ارتقای« رفاه» به موضوع گفتوگوی اجتماعی در دولت یازدهم
موضوع رفاه و سیاستگذاری اجتماعی یکی از پررنگترین حوزههایی است که اهمیت و اثرگذاری خود را در بزنگاههایی مانند مبارزات انتخاباتی نشان میدهد.
محمدامین قانعیراد - جامعهشناس؛ در یادداشتی مینویسد: از طرف دیگر نیز ما با مسائل اجتماعی زیادی در کشورمان روبهرو هستیم. ارتباط این دو موضوع زمانی بر ما عیان میشود که بدانیم طی دهههای مختلف اتخاذ سیاستهای اجتماعی نامناسب به افزایش آسیبهای اجتماعی انجامیده است.
اگر قدری از بازیهای سیاسی در مسائل انتخاباتی فاصله بگیریم، اهمیت سیاستهای اجتماعی در کشور را باید به رسمیت شناخت.
اینجا همان جایی است که خلأهایی در آن داریم. به این خاطر که معمولا بیشتر برنامههای توسعهای در ایران جهتگیریهای اقتصادی داشتهاند و کمتر به مسائل اجتماعی و سیاستگذاری در این حوزه توجه کردهاند. در مقطع کنونی نیز به نظر میرسد به نوعی چرخش بینش نیاز داریم تا از سمت توسعه اقتصادی به سمت الگوهای توسعه اجتماعی حرکت کنیم.
در این حوزه هدف بیش و پیش از آنکه پاسخگویی صرف به نیازهای اقتصادی باشد، تقویت ظرفیتهای جامعه و آمادهسازی آن برای مقابله با آسیبها مراد است.
به عبارت دیگر، بخش زیادی از مسائل مبتلابه جامعه ما ناشی از همین تضعیف بنیههای اجتماعی است. در این افق، بیشتر به مقوله توسعه اجتماعی توجه میشود و برنامهریزیها نیز از اقتصاد فراتر میرود.
ضمن اینکه باید این تذکر را هم داد که چنین رویکردی لزوما به معنای کماهمیت بودن مباحث اقتصادی است. درست است که تولید و اشتغال مسائل اساسی کشور هستند اما لازم است به چنین مسائلی در پرتوی به نام توسعه اجتماعی نزدیک شد. نگاهی به عملکرد دولتهای مختلف راهگشا خواهد بود.
در دولتهای نهم و دهم از یک طرف بنیانهای اقتصادی کشور تضعیف شدند و از طرفی نیز در این دوره شاهد گسترش بیاندازه فساد اقتصادی بودیم. در کنار این موارد، با سیاستهایی که دنبال شد، فشارها بر صندوقهای بازنشستگی بسیار افزایش یافت و میراثی شوم برای دولت بعد به جا ماند. دولت یازدهم اما مهمترین اولویت خود را تقویت زیرساختهای کشور قرار داد.
از یکسو بر حل بحران در عرصه سیاست خارجی مبادرت ورزید و از سویی هم بهبود شاخصهایی چون تورم، بیکاری و رشد اقتصادی را در دستور کار قرار داد و کوشید معیشت مردم را ارتقا دهد.
در سطح گفتمان اجتماعی نیز اقدامات دولت یازدهم حائز اهمیت است.
در چهار سال گذشته، در کنار مواردی چون عیان شدن بحران صندوقهای بازنشستگی و کوششهای مدیریتی برای بازگرداندن آنها به مدار تعادل و ارائه خدمت به ذینفعان، با اقداماتی که وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی انجام داد، توسعه و رفاه اجتماعی به نوعی گفتگوی اجتماعی تبدیل شد و به همین جهت این انتظار معقولی است که چنین مقدمهچینیهایی در دولت بعدی تکمیل شود.
به این معنا که گفتمان فعلی در چهار سال آینده نیز ادامه یابد تا بتواند تاثیرگذاری خود را بهویژه در گفتگوهای سهجانبه میان دولت، کارگران و کارفرمایان نشان دهد.
در چنین شرایطی میتوان امیدوار بود که علاوه بر تامین رفاه عینی کارگران، رفاه ذهنی و باطنی کارگران بهمثابه یکی از کنشگران اصلی توسعه ارتقا یابد تا اجازه داده نشود در سال 1400 مجددا به نام نیازها و مطالبات طبقات ضعیف، نوعی پوپولیسم در کشور شکل بگیرد.
کاری که باید انجام داد پیشبرد و تحکیم گفتمان سیاستگذاری اجتماعی است. از آن طرف نیز نیاز داریم چنین گفتمانی تاحدودی عملیاتی شود تا آثار خود را در سیاستها و برنامههای دولت نشان دهد.