بنیادگرایی به مرزهای قفقاز میرود
درمیانه سال ۲۰۱۰ میلادی بود که مردم خاورمیانه تحرکات جدی علیه حاکمان خود آغاز کردند. آغازگر این تحولات حادثه کوچکی درتونس بود که ظرف مدت کوتاهی موجب انفجار معضلات انباشه شده در این کشورگشته و ساختار قدرت در این کشور را ظرف چند روز چنان تغییر داد که زینالعابدین بن علی، تونس را ترک کرد.
جهان اقتصاد نوشت: باگسترش اعتراضات مردمی در سایر کشورهای خاورمیانه ژنرال قذافی در لیبی کشته شد و حکومت مبارک در مصر سقوط کرد. انقلابهای عربی در هرگوشهای از خاورمیانه شعله میکشید که بشار اسد با اعتراضات مردمی روبرو شد، همراهی بخشی از ارتش و برخی از مخالفین با معترضین صحنه مبارزات مدنی علیه اسد در سوریه را تغییر داد و با تجهیز این مخالفین از آن سوی مرزها، اسد درآستانه سقوط قرارگرفت. اما از این مرحله به بعد کسی نام بهار عربی یا بیداری اسلامی را برتحرکات خاورمیانه نگذاشت زیرا توسل مخالفین به خشونت وگسترش دامنه جنگ داخلی در سوریه به عراق و تشکیل حکومت واحد در بخشهایی از این دو کشور به همراه ترویج سلفیگری درخاورمیانه و رشد بنیادگرایی موجب تغییرمسیر تحرکات خاورمیانه شد.
* دموکراسی در قربانگاه بنیادگرایی
هرچند از تحرکات ابتدایی مردم خاورمیانه به زدیت آنها با روش دیکتاتورگونه حاکمانشان تعبیر میشد، اما خواستههای قومی و مبتنی بر بنیادگرایی که رنگ و لعاب سلفیگری را به خود گرفته بود، موجب ذبح دمکراسی خواهی برپای بنیادگرایی شد. بنیادگرایان معتقدند برای رجوع به دوران باشکوه تمدن اسلامی لازم است به ریشهها بازگشت. آنها فارغ از اینکه آیین دینداری در طول ۱۴۰۰ سال پیش ریشه دوانده و به درختی قطور با شاخههای تنومند، تبدیلشده وخواهان از بینبردن این درخت، بنیاد نهادن دوباره اسلام شدند. با این نگاه هدایت انقلابهای مردمی به سمت سلفیگری ذاتی است زیرا سال اندیشههای بنیادگرایی توسط القاعده و طالبان و سایرگروهها در جای جای خاورمیانه ترویج یافته بود.
*بنیادگرایی و استفاده ابزاری
هرچند منطقه خاورمیانه با انقلابهای عربی و بعدها ترویج بنیادگرایی به منطقهای غیرقابل پیشبینی تبدیل شده است، اما نمیتوان این واقعیت را نادیده گرفت که داعش، اخوان نیست. که قدرتی چند صد ساله داشته باشد که در قطر و ترکیه بدون خونریزی و رفتارهای بنیادگرایانه در قدرت قراربگیرد. از این رو بنیادگرایان سلفی به علت فقدان رفتارتشکیلاتی و ایدئولوژی واحد در چند سال گذشته مورد طعمه سرویسهای امنیتی خارجی از جمله موساد قرارگرفتهاند. به طوری که با هدایت انقلابهای تحولگرایانه به سوی رفتارهای خشن و درگیریهای داخلی امروز جهان اسلام چنان درگیر مشکلات داخلی شده است که رژیم اسرائیل در امنیت کاملی در چند دهه گذشته به سر میبرد.
*ائتلافهای بینالمللی و سقوط قلمرو داعش
واقعیت آن است که اندیشههای سلفیگری که داعش اصلیترین نمود حکومتی آن است دارای گرایشات ضد غربی است. تفکرات بوکوحرام گونه در چند سال اخیر در بنیادگرایان منطقه اوج گرفته است. تروج اندیشههای ضدغربی و خارج شدن داعش از حوزه عملیاتی آن در سوریه و ورود به عراق موجب شد، کشورهای غربی به منظور سرکوب ابعاد مختلف پیروزی داعش ائتلافهای غربی– عربی را تشکیل دهند و اکنون بعد از چند سال حوزه عملیاتی داعش به دلیلی هماهنگیآنها و تلاش ایران و روسیه از عراق کوچانده شده و پیشبینی میشود. داعش از عراق خارج و به حوزه عملیاتی خود در سوریه بازگردد.
*داعش در مرزهای روسیه
کارشناسان بر این اعتقادند با شکستهای پیاپی داعش، این گروه در آینده به مرجعی برای سوءاستفاده سایرین تبدیل خواهد شد، به طوری که آنها ممکن است به رستنگاه واقعی خود یعنی منطقه قفقاز بازگشته و بعد از تضعیف روسیه با تحریمهای آمریکایی و اروپایی بر سر شبهه جزیره کریمه داعش به ابزاری برای تغییر در ساختار روسیه بر جای مانده از شوری سابق تبدیل شود. موردی که چند دهه گذشته در مرزها روسیه شاهد آن بودیم، اما روسها با سرکوب آن اجازه ساختارمند شدنش را ندادند.
*در نهایت…..
داعش هیچگاه از صحنه مناسبات منطقهای کنارگذاشته نخواهد شد. این گروه تضعیف خواهد شد، اما به دلیل ریشه داشتن در کل منطقه بعد از سرکوب در عراق و سوریه، پخش خواهد شد و به عنوان یک بحران در منطقه خاورمیانه رفتارهای دیگری را در ابعاد گوناگون از داعش خواهیم دید. فراموش نکنیم داعش فرزند نا خلف تروج اندیشههای بنیادگرایانه القاعده است. اندیشههایی که هنوز هم بعد از چند دهه مبارزه با آن در پاکستان و جایجای افغانستان ترویج و آموزش داده میشود.
احسان کرمانشاهی