حسن محدثی:
وقتی نگاهی دینی مطلق شود افراطگرایی شکل میگیرد
افراطگرایی، آزادی، عدالت جنسیتی و قومی چه نسبتهایی با یکدیگر دارند و آیا این دو عاملی برای فراز و فرود بروز افراطگرایی دینی است؟
افراطگرایی در دنیای امروز تا جایی پیش رفته که موجب شده است مردم کشورهایی مانند عراق یا سوریه سالهای سال شاهد جنگ و کشتار باشند؛ چرا افراطگرایی تا این مرحله پیش میرود؟ آیا افراطگرایی از نوع دینی، زمینههای اجتماعی هم دارد؟ افراطگرایی، آزادی، عدالت جنسیتی و قومی چه نسبتهایی با یکدیگر دارند و آیا این دو عاملی برای فراز و فرود بروز افراطگرایی دینی است؟
دکتر حسن محدثی گیلوایی، جامعهشناس دینی و استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه آزاد تهران، معتقد است: پیوند بین برداشتها و تفاسیر دینی و شرایط اجتماعی و سیاسی آرام آرام راه برای انواع افراطیگریها میگشاید یعنی عدهای به این نتیجه میرسند که دین حاکم دین ظالمانهای است که حقوق ما را از میان میبرد و ظلم میکند.
از این رو اینها در جهت ارایهی تفسیر دینی خودشان حرکت میکنند تا هم از دین و هم از خودشان دفاع کنند. این اتفاق میافتد و آرام آرام نزاعهای فکری با منافع و مواضع اجتماعی و امیال افراد پیوند میخورد.
بنابراین دیگر تفسیر دینی برای صرفاً کشف حقیقت انجام نمیشود و آنها ما را جهت میدهند و دیگر صرفاً به دنیال حقیقت نیستند بلکه در مسیر ارایهی تقریری دینی همآهنگ با منافع و مواضع اجتماعی فردی خودشان گام برمیدارند بنابراین دین ابزاری در خدمت مواضع و منافع و تعلقات قومی و قبیلهای و گروهی و فردی میشود؛ افراطگرایی با موقعیت و خاستگاه اجتماعی افراطگرایان نسبت جدی دارد، مساله جریان افراطگرا فقط مساله اندیشه دینی نیست بلکه یک پتانسیل بالقوه اجتماعی وجود دارد که بستر را برای افراطگرایی فراهم کند. داعش از بافتهای اجتماعیای نیرو میگیرد که در حاشیه هستند و از بافت اجتماعی اصلی و جاافتاده بیگانه شدهاند و در شرایط اقتصادی بدی قرار دارند و یا دچار بحران هویتاند. موقعیت اجتماعی باید مورد توجه قرار بگیرد چرا که جریانهای افراطی سوخت خود را از جریانهای اجتماعی میگیرند. باید زمینههای اجتماعی شکلگیری آن را شناخت. مذهب در این جریان یک سلاح ایدئولوژیک محسوب میشود.
دکتر حسن محدثی در گفتوگو با خبرنگار شفقنا زندگی، در تشریح ریشههای افراطگرایی در برخی از جوامع به خصوص جوامع خاورمیانه بیان کرد: طبق مطالعاتی که دربارهی تاریخ ادیان داشتم، به نظر میرسد وقتی ادیان نهادینه میشوند و نظم مستقری را میسازند مرحلهای جدید از حیات آنها آغاز میشود که مرحلهی فرقهای شدن (سکتاریزیشن) نام دارد؛ یعنی که اگر بخواهیم تاریخ دین را مرحلهبندی کنیم از چند مرحلهی مهم میتوانیم یاد کنیم: نخستین مرحله مرحلهی نهضت دینی است که بنیانگذار دین که پیام جدیدی دارد پیام خود را ابلاغ میکند و گروهی نیز به آن میپیوندند و نهضت دینی آغاز میشود.
این جامعهشناس بیان کرد: در این مرحله ابتدا تعدادی از خویشاوندان و اطرافیان به آن میپیوندند تا نهضت شکل بگیرد طبیعتا اینها گروهی هستند که نگاه جدید و شیوهی زندگی جدیدی را عرضه میکنند. در این مسیر گاهی آنها که منابع قدرت را در دست دارند به مقاومت میپردازند؛ این مرحله نهضت دینی است و در همه ادیان این مرحله وجود دارد، گاهی با مرگ و شهادت بنیانگذار نهضت از میان میرود همانند بنیانگذار دین مسیح که به گفته خودشان و به تفکرشان به صلیب کشیده شد، اما این نهضت در خفا از بین نرفت البته گاهی نهضت نیز از میان میرود.
در اسلام ماجرای سقیفه مظهر بحران جانشینی است
محدثی خاطرنشان کرد: اگر نهضت دینی موفق شود و بتواند در شکلگیری یک امت دینی نقش آفرینی کند میبینیم دین وارد مرحله نهادینه شدن میشود و دین آرام آرام نظم اجتماعی و سیاسی را میسازد و نهادهای مستقر را بنا میکند و سنت دینی را شکل میدهد. هرچند بعد از وفات بنیانگذار، بحرانها آغاز میشود، یکی از بحرانها مساله بحران جانشینی پیامبر(ص) است، در اسلام ماجرای سقیفه مظهر بحران جانشینی است، به تعبیر ماکس وبر که میگوید وقتی شخصیت فرهمند میمیرد مساله جانشینی پیش میآید و باید فرهمند دیگری جانشین شود.
این پژوهشگر و دکترای جامعهشناسی تصریح کرد: در این مرحله دورانی را داریم که کتاب دین هم تدوین میشود و در همه ادیان به فاصلهای این تدوین صورت میگیرد، اما در مورد اسلام این فاصله کم است و بحثهای مربوط به گردآوری قرآن و تدوین آن در زمان ابوبکر آغاز میشود و در دوران عثمان کتاب قرآن به شکل امروزی تدوین میشود و اشکال قرآنی دیگر را از بین میبرند و دستنویس میشود و اینها مراحل نهادینه کردن دین است.
اگر در درون امت دینی گفتوگو بین تفاسیر پذیرفته شود باعث شکوفایی اندیشه میشود
وی بیان کرد: در این مرحله آنهایی که قدرت دارند به لحاظ سیاسی و اجتماعی اعمال، دیدگاه و شیوههایی که زندگی میکنند مبتنی بر تفسیری از دین است و مسالهای که وجود دارد این است که راه تفسیر دین هم گشوده است یعنی نمیتوان گفت که این کتاب و دین یک تفسیر واحد دارد بلکه در این راستا تمایلی وجود دارد که در بین پیروان یک تفسیر واحد را جایگزین کنند، اما نکته این است که همیشه افرادی هستند که میتوانند تفسیرهای جدید را شکل دهند، اگر در درون امت دینی گفتوگو بین تفاسیر پذیرفته شود و درگیریها میان کارگزاران این تفسیرها در حد درگیریهای فکری بماند نه تنها بد نیست بلکه موهبتی است یعنی تعاطی اندیشه و رقابت میان اندیشههای دینی مسالهسازی فکری میکند و این امر موجب رشد میشود.
محدثی بیان کرد: ابوحنیفه امام حنفیان جهان است، اگر وی به عنوان فقیه رأیی صادر میکرد، میگفت این رأی من است، نمیگفت این سخن خدا و یا آیه قرآن است و اعلام میکرد اگر کسی میتواند بهتر از این عرضه کند بسمالله؛ در واقع نگاهی عقلانی داشت. وقتی تکثر و تنوع تفاسیر شکل میگیرد و این برداشتهای دینی مختلف با هم رقابت میکنند و کارگزاران دینی با هم گفتوگو میکنند، باعث شکوفایی اندیشه و رشد فکری میشود و این مستلزم آن است که برداشتها و تفاسیر به رسمیت شناخته شود.
تا زمانی که اینگونه باشد، رشد و پیشرفت وجود دارد، اما در یک جایی به بعد بحثها مبتنی بر منازعه و اِعمال قدرت و منازعهی سیاسی میشود.
این جامعه شناس گفت: این اِعمال قدرت موجب میشود افرادی دیگران را تکفیر کنند یعنی فردی به عنوان حاکم تفسیر خود را اِعمال میکند و میگوید دیگران کافر هستند؛ همانند تکفیریها که چنین رویکردی دارند و داعش نیز این نگاه را به شیعیان دارد، اینها میگویند شیعه حتی از کفر هم بدتر است.
وقتی دین ابزاری در خدمت منافع و تعلقات قومی و قبیلهای شود
وی گفت: مساله دیگر این است که وقتی پیوند بین برداشتها و تفاسیر دینی و شرایط اجتماعی و سیاسی آرام آرام راه برای انواع افراطیگریها میگشاید یعنی عدهای به این نتیجه میرسند که دین حاکم دین ظالمانهای است که حقوق ما را از میان میبرد و ظلم میکند.
از این رو اینها در جهت ارایهی تفسیر دینی خودشان حرکت میکنند تا هم از دین و هم از خودشان دفاع کنند. این اتفاق میافتد و آرام آرام نزاعهای فکری با منافع و مواضع اجتماعی و امیال افراد پیوند میخورد.
بنابراین دیگر تفسیر دینی برای صرفاً کشف حقیقت انجام نمیشود و آنها ما را جهت میدهند و دیگر صرفاً به دنیال حقیقت نیستند بلکه در مسیر ارایهی تقریری دینی همآهنگ با منافع و مواضع اجتماعی فردی خودشان گام برمیدارند.
بنابراین دین ابزاری در خدمت مواضع و منافع و تعلقات قومی و قبیلهای و گروهی و فردی میشود.
اندیشههای فرا دینی در منطقه فکر دینی را به گروگان گرفتهاند
محدثی بیان کرد: وقتی اینگونه میشود دیگر ایدئولوژی و فرهنگ دینی و برداشتهای دینی صرفا محصول کوشش دینداران برای جستجوی حقیقت نیست بلکه آرام آرام برای حفظ و تثبیت مواضع و تامین منافع و تثبیت تعلقات قومی و قبیلهای و ارضای امیال خواهد شد.
بنابراین دیگر این نزاعها بر سر حقیقت نیست همانند نزاعهایی که در منطقه است؛ به نظر من در این مناطق کشورها دیگر کاری به دین ندارند میبینییم این اندیشههای فرا دینی فکر دینی را هم به گروگان میگیرد و انواع واگراییها در امت دینی شکل میگیرد و همان چیزی که قرآن مذمت میکند که دین خدا را شعبه شعبه میکنند همان اتفاق میافتد و مثلاً تشیع و تسنن و فرقههای دیگر شکل میگیرد.
وی تصریح کرد: اگر مساله واقعا جستجوی حقیقت دینی است نیازی نداریم یکدیگر را نابود کنیم چرا که همه در جستجوی حقیقت هستیم. در این جا دیگر خودخواهیها جایی ندارد بلکه انسان یک عمر جستجوگری میکند و جستجوگری نیاز به قتل و غارت ندارد.
اگر کسانی که حاکم هستند نگاه دینی خود را مطلق نکنند گرایشهای افراطی شکل نمیگیرد
این جامعهشناس بیان کرد: این مرحله فرقهای شدن دین است. به خصوص وقتی تشدید میشود که تفسیری دینی ایجاد شود و به بقیه تحمیل شود. این پدیده کمک میکند به اینکه انواع گرایشهای افراطی و واگراییها شکل بگیرد. اگر کسانی که حاکم هستند نگاه دینی خود را مطلق نکنند چنین مشکلاتی ایجاد نمیشود.
وی در این باره خاطرنشان کرد: برخی از امامان جمعه ممکن است برای خودش ایالتی تشکیل دهند و میگویند موسیقی باید حذف شود. افرادی که مخالف هستند مواضع تندی ایجاد میکنند و چه بسا ماجرای شیخ فضل الله را تجربه کنیم یعنی تعصبی که شیخ فضل الله نشان میدهد در مخالفت با مشروطیت که باعث میشود نفرت از او بالا رود و او را میکشند و پسرش نیز خوشحالی میکند؛ از بس که نگاه دینی خود را میخواهد تحمیل کند یک واگرایی ایجاد میکند، وقتی نگاهی دینی مطلق شود یک نوع جبههگیری ایجاد میشود و این شرایط را برای شکلگیری گفتاری شدیدتر را علیه خود فراهم میسازد.
محدثی در مورد نقش نسبت عدالت جنسیتی مذهبی و قومی در بروز این افراطگریها، گفت: جامعه عرب به شدت مردسالار است و حتی بزرگان صحابه مرد سالارانه فکر میکنند. البته پیامبر(ص) اینگونه نیست و توجه ویژهای به جایگاه زنان دارد و حتی پیامبر(ص) در جایی میفرماید: “من عایشه را بیشتر دوست دارم” در حالی که صحابه انتظار داشتند نام مردی را بیاورد و این امر برای آنها تعجب برانگیز است اما عموما اصحابش اینگونه نیستند پس نمیتوان از عدالت جنسیتی سخن بگوئیم در حرکت پیامبر(ص) و در آیات قرآن کریم گرایشی به سمت عدالت جنسیتی دیده میشود و پیامبر(ص) در ٱن عصر در حد مقدورات زمانه تلاش میکند تا شرایط را بهبود بخشد؛ اگر چه میدانیم که نمیشود جامعه را یکباره زیر و زبر کرد. این چنین زیر و زبر کردنی تنها رفتاری دون کیشوتوار خواهد بود که اسباب مضحکه را فراهم خواهد ساخت.
رسوبات قبیلهای به راحتی تغییر پذیر نیست
وی متذکر شد: با اینکه پیامبر(ص) تلاش زیادی برای اخوت و برادری به جای ولای قبیلهای کرد و ولای اسلامی را جایگزین ولای قبیلهای کرد به خصوص آن جایی که ایشان پیمان اخوت بین مهاجر و انصار را مطرح میکنند. همه اینها انواع تلاشهای پیامبر(ص) بوده، اما باید توجه داشت رسوبات قبیلهای به این راحتی تغییر پذیر نیست، در نسل اول که مجاهدان هستند و در شداید و مشکلات آبداده شدهاند، تعصبات قبیلهاشان کمتر شده است، اما نسل جدیدی که میآید دیگر دوران خلوص و خودسازی را سپری نکردهاند.
این جامعهشناس عنوان کرد: حالا دیگر اسلام قدرت دارد و فوج فوج به مسلمانان افزوده میشود در حالیکه در این دوران افراد در زمان پیامبر(ص) با مشکلات زیادی زندگی و خودسازی میکردند؛ مانند دوران انقلاب، در این دوره عدهای زندان و مشکلات را تحمل کردند، اما بعد از انقلاب عده دیگری میآیند که دوران سختی را سپری نکردهاند و انواع فسادها و اختلاسها را میبینیم. لذا تعصبات قبیلهای نیرومند است و این همه پیامبر(ص) تلاش کرد، اما میبینیم عثمان که صحابه بود، طایفهای عمل میکند.
او ادامه داد: در آن دوران آرام آرام ارزشهای جاهلی باز میگردد و بعد میبینیم فردی همانند ابوذر که میخواهد به این ارزشها پایبند باشد، تبعید میگردد و در تنهایی از دنیا میرود، بسیاری از ارزشهای دینی و اسلامی رنگ میبازد و افراد بسیاری از این ارزشها دور میشوند؛ من با این نحوه گسترش دین و ایدئولوژی اصلا موافق نیستم، من معتقدم اسلام باید به شکل صلح آمیز گسترش یابد نه اینکه با شمشیر توسعه یابد.
محدثی یادآور شد: از طرفی میبینیم سرزمینهای جدید فتح میشود و انبوهی از غنایم به سرزمینهای اسلامی سرازیر و انسانها ثروتمند میشوند، اما باید جامعه را برای ثروتمندشدن آماده کرد، افرادی که تا دیروز در شرایط بدی به سر میبردند به ثروت هنگفتی دست مییابند، هر انسان سالمی نیز تحتتاثیر قرار میگیرد چرا که در موقعیتی واقع میشود که دنیا به او روی کرده است و انسان باید به گونهای باشد که در این شرایط نلغزد.
انحراف اشخاص در زمینه اجتماعی ریشه دارد
وی گفت: از طرفی هر کسی که مسلمان میشود ممکن است ناخالصیهایی نیز وارد شود وقتی افراد نیز اینگونه ثروتمند میشوند باید برای اینگونه زندگی به همراه حفظ اخلاق نیز تربیت شده باشند نمیتوان اینها را نادیده گرفت و تنها به انحراف اشخاص توجه کرد. انحراف اشخاص در زمینه اجتماعی ریشه دارد. نگاه اخلاقی و روانشناسانه بر روی فرد تمرکز میکند، اما شرایط اجتماعی زمینه لازم را فراهم میکند.
روشن است که افراد را در مقامی که واجد قدرت هستند باید ارزیابی کرد. این جامعه شناس تصریح کرد: وقتی فرد فاقد قدرت است اگر مدعی اخلاقی بودن باشد خیلی موجه نیست که ما ادعای او را بپذیریم. این قبل از آزمون است باید در مقام قدرت هم بررسی شود. باید دید وقتی از قدرت برخوردار شد، چگونه عمل میکند. این مرحله محک واقعی انسان است. اما برای اینکه انسانها در این شرایط به درستی عمل کنند باید برای آن تربیت شده باشند. هنگامی جامعه اسلامی به سرعت پیشرفت کرد و مال و اموال زیادی نصیب مسلمانان شد و حتی بحث بر سر چگونگی توزیع بیت المال بالا گرفت، اینها نشان میدهد چه ثروتی از کشورهایی مانند ایران به سمت اعراب سرازیر شد.
وی در خصوص آزادی و جلوگیری از افراطگرایی بیان کرد: تا زمانی که تکثر فرهنگی و تکثر در ارزشها و تفاسیر دینی در حد تبلیغ و گفتوگو محور بحث باشد، این موهبت بزرگی است. حال آنکه یکی از مشکلات بزرگ در جوامع اسلامی این است که مسلمانان را از این موهبت و نعمت بزرگ الهی محروم میکنند. تا زمانی که در این مرحله هستیم، یعنی گفتوگو بین طرفین رواج دارد، مشکلی ایجاد نمیشود، اما زمانی که اینها تبدیل شود به نزاعهای اجتماعی و سیاسی و هر گروهی بخواهد جهان اجتماعی را به شیوه خود بسازد و قواعد مشترک زندگی مدنی را نادیده بگیرد، وضع، وضع خطرناک خواهد شد.
محدثی اظهار کرد: اگر انسانها بخواهند در کنار هم زندگی کنند باید بر روی یک سری قوانین مشترک توافق کنند. مشکلی که در جوامع اسلامی وجود داشته این است که این امر هنوز شکل نگرفته است و بیشتر از بالا به پایین تحمیل شده است. اگر چه از ابتدا شورای نیمبندی وجود دارد، اما با موروثی کردن خلافت توسط معاویه اساسا چیزی از شورا باقی نمیماند و شورا منتفی میشود.
وقتی قواعد مدنی مشترک نداشته باشیم، زمینه برای واگراییهای سیاسی و اجتماعی به وجود میآید
وی خاطرنشان کرد: وقتی ما یک قواعد مدنی مشترک نداشته باشیم، زمینه برای انجام انواع هرج و مرج و واگراییهای سیاسی و اجتماعی به وجود میآید. متاسفانه تمدن اسلامی به این سو حرکت کرد. حکومتها و خلافتهایی که شکل گرفت چه اموی و عباسی و یا بعدها خلافت عثمانی، همگی تا حدودی تحمیلی بود. یک نوع فرهنگ مدنی و قواعد مدنی مشترک شکل نگرفت و حتی هیچگاه در تاریخ جهان اسلامی انتقال مسالمت آمیز قدرت نداشتیم یعنی بعد از عُمر که شورای نیمبندی وجود داشت و با اینکه خلیفه ترور شده بود و خلیفه بعدی از طریق انتخاب شورا برگزیده شد و بعد از آن دیگر انتقال قدرت به صورت مسالمت آمیز نداریم و یک نگاه همگرایی و بر اساس وفاق وجود ندارد و در ادامه حیات جامعه نیز این دیده میشد.
هنگامی که نگاه ابزارگرایانه به دین مسلط میشود، اعتبار و اقتدار دین نزول پیدا میکند
این پژوهشگر اجتماعی بیان کرد: وقتی مواجهه ابزارگرایانه با دین میشود یک مواجهه مخربی است و باید موردی آن را در موقعیت قدرت بررسی کرد؛ هنگامی که نگاه ابزارگرایانه به دین مسلط میشود، اعتبار و اقتدار دین نزول پیدا میکند و از سوی دیگر افرادی که با آن رویه مخالف هستند تفسیر واگرایانهای از دین برای مقابله با نگاه ابزارگرایانه و دیدگاه رسمی و حکومتی ارائه میکنند و نطفه واگرایی اینجا شکل میگیرد و چه بسا در شرایطی که جامعه قطبی میشود، پتانسیلی برای افراطگرایی فراهم میشود.
افراطگرایی از یک موقعیت اجتماعی منشاء میگیرد
وی خاطرنشان کرد: من تاکید میکنم که افراطگرایی با موقعیت و خاستگاه اجتماعی افراطگرایان نسبت جدی دارد یعنی اگر مساله فقط فکری بود، میتوانستیم این مساله را به راحتی حل کنیم. مساله جریان افراطگرا فقط مساله اندیشه دینی نیست بلکه یک پتانسیل بالقوه اجتماعی وجود دارد که بستر را برای افراطگرایی فراهم کند. برای نمونه آتش سوزی در جنگل را مدنظر قرار دهیم. معمولا در زمستان این اتفاق نمیافتد. معمولا وقتی هوا گرم است و موقعیت جوی جنگل به آتش کشیده میشود. در مورد افراطگرایی نیز یک زمینه اجتماعی وجود دارد که پتانسیل افراطگرایی را فراهم میآورد. افراطگرایی از یک موقعیت اجتماعی منشاء میگیرد.
داعش از بافتهای اجتماعیای نیرو میگیرد که در حاشیه هستند
محدثی بیان کرد: داعش از بافتهای اجتماعیای نیرو میگیرد که در حاشیه هستند و از بافت اجتماعی اصلی و جاافتاده بیگانه شدهاند و در شرایط اقتصادی بدی قرار دارند و یا دچار بحران هویتاند. افرادی که از اروپا به داعش می پیوندند، اروپایی نیستند بلکه یک اردنی مهاجر و یا یک تونسی مهاجر هستند یا از تابعیت دیگری برخوردارند، این فرد که نه به زادگاهش تعلق دارد و نه به سرزمینی که در آن زندگی میکند، بالقوه فرد مسألهداری است.
وی افزود: موقعیت اجتماعی باید مورد توجه قرار بگیرد چرا که جریانهای افراطی سوخت خود را از جریانهای اجتماعی میگیرند. باید زمینههای اجتماعی شکلگیری آن را شناخت. مذهب در این جریان یک سلاح ایدئولوژیک محسوب میشود.
حساب رهبران افراطگرا با افرادی که به آنها میپیوندند، جداست
وی در پاسخ به این بحث که بر اساس نمونههای تاریخی، افراطگرایی در افراد موجه و شایسته نیز وجود دارد، خاطرنشان کرد: در این خصوص باید ابتدا معیارهای شایستگی را ارزیابی کرد و به طور مصداقی این رهبران را مورد بررسی قرار داد و ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی نیاز به ارزیابی دارد. برای مطالعهی رهبران جنبشهای افراطگرایانه میتوان بر خصوصیات اخلاقی و ویژگیهای روحی و روانی آنان تمرکز کرد، اما حساب رهبران با افرادی که به آنها میپیوندند، جداست.
محدثی بیان کرد: برخی از شخصیتها به لحاظ خصوصیات روانی متفاوتاند. برای نمونه گفته میشود رهبران جنبشهای هزارهای، افراد نرمالی نیستند و میتوان آنها را تحلیل شخصیتی کرد، اما افرادی که به آنها میپیوندند معمولاً بهنحو دیگری مورد بررسی قرار میگیرند. اغلب باید خاستگاه اجتماعی و زندگی نامه آنها را ارزیابی کرد تا دریافت که افراطگرایی از کجا و از چه بافتی نیرو میگیرد.
در بحث تروریستی اخیر افراد ایرانی که علیه ایرانیان دست به اقدام تروریستی زدند را باید ارزیابی کرد که در کجا زندگی میکردند و چه نوع زندگی داشتند.
اغلب افرادی که به داعش میپیوندند از مسالهای جدی در رنجاند و در بحران هویت به سر میبرند
وی تاکید کرد: روند جذب شدن آنها توسط داعش نشان میدهد تا پتانسیل درونی وجود نداشته باشد، انسانها به راحتی و به سادگی جذب ایدئولوژی نمیشوند، اینکه تحت چه فرآیندهایی جذب ایدئولوژی میشوند، موضوع مهمی در جامعهشناسی است و باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. مطالعات جسته و گریختهای که در این باره داشتیم نشان میدهد اغلب اینها افراد حاشیهای هستند و از مسالهای جدی در رنجاند و در بحران هویت به سر میبرند و بیگانگی سیاسی با اجتماع خود دارند. اینکه فردی خود را منفجر میکند، کار سادهای نیست و هر کسی آن را انجام نمیدهد، آن افرادی که با هوایپما به دل برجهای دوقلو میزنند چطور میتوانند به چنین نقطهای برسند که خود را منفجر و نابود کنند! قطعا روندی طی شده که این افراد به این نقطه رسیدهاند از این رو اگر بخواهیم در اینباره بحث کنیم میتوان در مورد رهبران گروههای افراطی بحث و تمرکز کرد.
این جامعه شناس در پایان یادآور شد: رهبران گروههای افراطی دارای ویژگیهای خاصی هستند، اما درباره افراد افراطگرا باید به سراغ خاستگاه اجتماعی این افراد رفت، میتوان زمینه اجتماعی آنان را بررسی کرد و همچنین میتوان با روانشناسی شخصیت، دیدگاه مناسبی از رهبران گروههای افراطی بدست آورد. مثلا در مورد هیتلر هم میتوان شخصیت شناسی و هم تحلیل اجتماعی کرد. این دو نوع در کنار هم میتوانند مکمل هم باشند.