چرا «شهرزاد» موفق است؟
شبکه خانگی از بدو تاسیس تا به امروز دوران پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته. اکثر سینماگران ایرانی شانس خود را برای حضور در این بازار جدید آزمودهاند و اغلبشان هم نتوانستهاند دستاورد چندانی در این بازار داشته باشند و اکثر قریب به اتفاق آنها آثاری با سطح کیفی نازل تولید کردهاند که چیزی به کارنامه هنری آنها نیفزوده است.
کمال تبریزی، بیژن بیرنگ، مهران مدیری و منوچهر هادی همگی برای حضور در این حوزه تلاش کردند و شکست خوردند.علت شکست آنها جدای از کیفیت نه چندان بالای سریالهای تولید شده توسط سازندگان این آثار، عدم شناخت درست این کارگردانان از بازار شبکه نمایش خانگی به عنوان یک بازار تازه تاسیس است.
اکثر پروژههایی که سینماگران ایرانی در شبکه نمایش خانگی دست به تولید آنها زدهاند یا تولیدشان به علت مشکلات مالی به طور کامل متوقف شد و یا با پخش نامنظم رغبت پیگیری را از مخاطبین گرفتند. سینماگرانی که در این عرصه حاضر شدهاند صرف حضور چهرههای سرشناس و بازیگران پرطرفدار را برای تولید اثرشان کافی دیدند. در حالی که برای تولید یک اثر هنری خوب ابتدا فیلمنامه محکمی لازم است. بیشتر این آثار فقر قصه و مشکل داستانپردازی داشتند.
تهیهکنندگان این آثار هم نتوانستند مدیریت مناسبی روی منابع مالی پروژههایشان داشته باشند. به همین خاطر اکثر این آثار در میانه راه دچار مشکل اقتصادی شدند و نتوانستند تولید منظمی را پشت سر بگذارند. این مشکلات گاهاً انقدر وخیم بود که کل پروژه را به تعطیلی کشاند(مثل قهوه تلخ).
شهرزاد را میتوان تنها نمونه موفق شبکه نمایش خانگی دانست. سریالی که نه تنها موفق شد مخاطبان را راضی نگه دارد، بلکه حجم این استقبال انقدر زیاد بود که سازندگان فصل اول سریال بلافاصله تولید فصل دوم آن را شروع کردند. هر چند ابهامهای فراوانی درباره منابع مالی شهرزاد وجود دارد. ابهامهایی که باعث شد ماهیت و کلیت پروژه زیر سوال برود. متاسفانه دستاندرکاران سریال هم به جای رفع ابهام بیشتر از موضع بالا با مردم و مخالفان صحبت کردند و بر ابهامها افزودند.
موضوع این مطلب اما ارتباطی با مسائل مالی شهرزاد ندارد. قبل از این و در روزهای نخستین جنجال منابع مالی شهرزاد گزارش مفصلی به قلم نگارنده در رویداد۲۴ منتشر شد که به زوایای مختلف منابع مالی سریال شهرزاد پرداخت. این مطلب سعی دارد که به بررسی کیفی سریال شهرزاد به عنوان یک اثر هنری بپردازد.
چرا شهرزاد توانست بر خلاف سایر پروژههای شبکه نمایش خانگی اثری موفق از آب دربیاید؟ اولین و مهمترین دلیل موفقیت سریال شهرزاد را باید در فیلمنامه آن جست و جو کرد. فتحی در سریال شهرزاد قصهای عاشقانه را در بستر ملتهب تاریخ معاصر ایران روایت میکند. همین طرح اولیه نشان میدهد حسن فتحی چه فیلمساز هوشمند و خوشفکری است. داستانهای عاشقانه خصوصاً آن داستانهایی که مایههای رمانتیک فراوانی داشته باشند یکی از محبوبترین ژانرهای سینمایی هستند.
از بربادرفته(که حسن فتحی در فصل اول شهرزاد به آن ارجاع میدهد) تا به امروز عشق به عنوان یک موتیف تکرار شونده در بستر تاریخ بارها و بارها مورد استفاده قرار گرفته و توانسته مخاطبان فراوانی را جذب کند. عشق به عنوان یکی از بنیادیترین نیازهای بشری همیشه دستمایه خوبی برای داستان پردازی بوده است. فتحی با آگاهی نسبت به این موضوع عشق را به بستر تاریخ آورده و با افزودن چاشنیهای رمانتیک به داستان سریالی ساخته پر سوز و گداز و پر ماجرا که نه تنها کمبودی به لحاظ داستانی ندارد بلکه انقدر غنی و پرمایه هست که تولیدش یکی دو فصل دیگر هم ادامه پیدا کند.
فتحی از سنت پاورقی نویسی برای روایت داستانش استفاده کرده. داستانش را با اغراق زیاد و احساساتگرایی غلیظی روایت کرده و بین مایههای رمانتیک اثر و بستر تاریخی سریال توازن خوبی برقرار کرده است. کودتای 28 مرداد یک زلزله سیاسی در تاریخ معاصر ایران بود که فضای جامعه را به طور بیسابقهای تغییر داد و پایهگذرا حوادث بعدی در ایران معاصر شد. حوادثی که در نهایت به انقلاب اسلامی ختم و جامعه را دچار یک دگردیسی و تحول اساسی کرد.
اگر آغاز جنبش تحولخواهی مردم ایران را مشروطه و ثمربخشی آن را انقلاب اسلامی بدانیم کودتای 28 مرداد نقطه عطف این تحولخواهی است. حسن فتحی با انتخاب این برهه تاریخی به خوبی توانسته التهاب فزایندهای به ماجرای عاشقانه داستان شهرزاد بدهد و ابعاد آن را گسترده از یک داستان عاشقانه صرف نماید. به خاطر همین هم هست که شهرزاد نه یک درام تاریخی/عاشقانه صرف که یک داستان جهانشمول و بی زمان است. ماجرای عاشقانه شهرزاد با ارجاعهای ریز و درشت (و گاهاً آزاردهنده) فتحی میتوانست در همین دوران معاصر اتفاق بیاُفتاد. بزرگ آقا نه یک شخصیت صرف داستانی که نمادی از قلدران سیاسی دوران پهلوی است که تحولخواهی، روشنفکری و عشق را یکجا سرکوب کردند و همیشه در خدمت قدرت مرکزی به قلع و قمع تحولخواهان و روشنفکران پرداختند.
فتحی به خوبی از خط قصه داستانی آثار بزرگ سینمایی هم استفاده کرده و توانسته آن خط قصه را با بستر تاریخی/سیاسی ایران منطبق نماید. ردپای خط قصه فیلم بزرگ پدرخوانده را میتوان در کل سریال شهرزاد ملاحظه کرد. فصل اول سریال داستان بزرگ آقا(معادل دون ویتو کورلئونه در پدرخوانده) است که یک کارتل بزرگ اقتصادی را میچرخاند و یکی از متنفذان سیاسی/اقتصادی دوره پهلوی است.
فصل اول سریال شهرزاد به طور کامل داستان اوست و با تصمیمهای او پیش میرود و بزرگ آقاست که با تصمیمهای خود موتور داستان را روشن میکند و وقایع مختلف داستان را رقم میزند. فصل دوم اما به بحران عدم حضور او و مسئله جانشینی و وقایع بعد از بزرگ آقا میپردازد(درست مثل قسمت دوم پدرخوانده). استفاده از الگوهای امتحان پس داده نه تنها چیز بدی نیست بلکه اگر در استفاده از آنها خلاقیت و دقت نظر به کار رود میتواند باعث غنای یک اثر هنری شود.
شخصیتپردازی سریال شهرزاد شاید چندان پیچیده نباشد اما بسیار درست و دقیق است. فتحی از الگوی ازلی-ابدی خیر و شر برای شخصیتپردازی استفاده کرده. خوبها شامل فرهاد، شهرزاد و خانوادههایشان میشود. همچنین رفقای آنها بابک و مریم و آذر گلدرهای نگون بخت در این دسته جای میگیرند و بزرگ آقا، شیرین،سرهنگ تیموری و اکرم بدهای داستان هستند.
فتحی البته با هوشمندی تمام دلایل قانعکنندهای برای بد بودن شخصیتهای منفی طراحی کرده است. بزرگ آقا میخواهد دستگاه و کارتلش را حفظ کند و چون پسری برای جایگزینی بعد از خود ندارد جذب هوش و فراست شهرزاد میشود و او را به عقد قباد در میآورد تا شهرزاد حافظ دستگاه دیوان سالار باشد. شیرین بچهدار نمیشود و بزرگ آقا و قباد را در حسرت یک بچه که بتواند نقش بچه و جایگزین بزرگ آقا را توامان ایفا کند بر دل آنها گذاشته است به همین دلیل خودش را یک شکست خورده میپندارد. از طرف دیگر برای دختر لوس و نازپروردهای چون او سخت است که سایه یک هووی زیباتر و موفقتر را بر سر خود تحمل کند. پس منطقاً به این مهمان ناخوانده حسادت میورزد و سعی میکند با دسیسههای خود او را از سر راه بردارد. اکرم به فکر رهایی خانوادهاش از چنگ فقر است و برای همین مشغول خدمت به شیرین است. سرهنگ تیموری هم یک مامور امنیتی ساواک است که به عشق مریم دچار میشود و همین عشق هم باعث میشود که مشکلات بعدی را رقم بزند.
اما مهمترین و پیچیدهترین شخصیت سریال شهرزاد را باید قباد دانست. شخصیتی بیعرضه و توسری خور اما قابل ترحم و دوست داشتنی. قباد دارای رذائل اخلاقی فراوانی است. کم سواد است، شریک جنایتهای بزرگ آقا است و از همه بدتر بیعرضه و بیاختیار است. اما قباد ذاتاً چنین نیست. جبر او را اینطور بار آورده. او نه یک فرد مختار که بازیچهای مجبور در دستان شیرین و بزرگ آقاست. برای همین هم هست که وقتی اولین نشانههای عشق حقیقی را در قالب شهرزاد ملاحظه میکند متحول میشود و دلش میخواهد تنها در کنار شهرزاد باقی بماند. قباد تنهاست. کسی را ندارد. ظاهرش نشان میدهد قدرتمند است و میتواند همه چیز را بخرد و داشته باشد. اما او یک عروسک خیمهشب بازی در دستان بزرگ آقاست. همه زندگیاش پوچ و توخالی است. هویتی ندارد که بتواند به آن افتخار کند. تنها همدم واقعی او حشمت پیشکار مخصوص بزرگ آقاست که بعدها معلوم میشود عموی اوست و اصلاً ماندنش به خاطر این است که قباد بعد از بزرگ آقا قدرت را در دست بگیرد. این ریزهکاریها قباد را بدل به شخصیتی پیچیده و چندوجهی کرده که نمیتوان دوستش داشت اما میتوان برایش دل سوزاند.
شهرزاد علاوه بر فیلمنامه درخشانش از کستینگ (بازیگرگزینی) بینقصی هم بهرهمند است. همه بازیگران این سریال به درستی انتخاب شدهاند و توانستهاند به خوبی از پس ایفای نقشهایشان برآیند. شهاب حسینی و علی نصیریان هم بهترین بازیگران این مجموعهاند و با درک درستشان از نقش در ذهن تماشاگران جاودانه میشوند.
علاوه بر این سریال طراحی هنری قابل قبولی دارد. در سینمای فقیر ایران که اکثر آثار تولید شده در آن محدود به آپارتمانها و محیطهای شهری است ساخت سریالی همچون شهرزاد عظم فراوانی میطلبد. فتحی با حوصله فراوان توانسته سریالی بسازد که دکورها و فضاسازیاش خندهدار از کار درنیاید. ساخت چنین سریالی در ابعاد سینما و تلویزیون فقیر ایران قطعاً دستاورد بزرگی به حساب میآید. شهرزاد از تمام ظرفیتهای سینمای ایران برای دیده شدن به خوبی استفاده کرده. هم بازیگرانش محبوب هستند و هم حمایت تمامی اهالی سینما را به خودش جلب کرده تا از سریال تعریف و تمجید کنند.
همچنین برای توزیع و پخش سریال برنامههای جانبی مختلفی تدارک دیده تا سریال بیشتر دیده شود. تمام این دستاوردها و موفقیتها یک دلیل بیشتر ندارد و آن مدیریت درجه یک حسن فتحی است. فتحی با آرامش کامل و با صبوری توانسته این پروژه سنگین و پیچیده در ابعاد سینما و تلویزیون ایران را چنان مدیریت کند که حاصلش یکی از بهترین سریالهای سالهای اخیر در ایران باشد.
شهرزاد نقطه اوج کارنامه حسن فتحی هم هست. بهترین اثر از این کارگردان نجیب و کمحاشیه. اثری که به خوبی مایههای عامهپسند را با یک روایت جدی پیوند میزند و موفق میشود به دل مردم ایران نفوذ کند. فتحی از آزمونی سخت سربلند بیرون آمده و سریالی ساخته که تا مدتها در صدر اخبار رسانهای کشور قرار خواهد داشت. سریالی که هر کسی از هر قشری آن را تماشا خواهد کرد و از آن لذت خواهد برد. شهرزاد بزرگترین دستاورد فتحی در تمام سالهای فعالیت اوست. سریالی زیبا، رمانتیک و کمی تلخ که تمام اقشار جامعه را درگیر خودش کرده. فتحی با شهرزاد به نقطه اوج کارنامهاش رسیده و از این به بعد کار سختی برای فتح قلههای بعدی دارد.
منبع: مازیار وکیلی-رویداد۲۴