موسویلاری:
بازنده اصلیانتخاباتقالیباف و برنده هاشمیطبا بود/خاتمی سمبل جریان خردورزی در جامعه است
حجت الاسلام عبدالواحد موسویلاری بعد از موفقیت دوجانبه اصلاحطلبان در انتخابات 29 اردیبهشت توصیههایی به حسن روحانی دارد و میگوید او باید پیام رای مردم را درک کند و گرنه مردم مایوس خواهند شد.
هنوز هم که هنوز است، وقتی نام او میآید، عمامه سیاه در حال سقوطش، نخستین تصویر او در یادهاست؛ تصویر چهره آشفته و نگران او، وقتی در مقام وزیر کشور به دانشگاه تهران رفته بود تا دانشجویان عصبانی را در بحبوحه اتفاقات تیر 78 آرام کند و البته خودش ناآرام و شاید مستاصل از میان آنها برگشت.
حالا اما دیگر از آشفتگی آن روزها در چهره «عبدالواحد موسوی لاری» خبری نیست؛ او در همه این سالها آرامتر از همیشه شده و در قالب نایب رییسی شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، به خط و ربط دادنهای انتخاباتی برای اردوگاه چپها مشغول است. آن روز هم که قبول کرد به کافه دنج تحریریه خبرآنلاین بیاید، یک روزهدار آرام بود که به سبک سالهای گذشتهاش که عضو تحریریه روزنامه سلام بود، اول از همه سراغ خبرنگارها را گرفت: «همه هستند دیگر؟» این جمله را میگوید و پایش را به تحریریه میگذارد و بعد از خوش و بش با سرویسهای مختلف خبری، از زیاد شدن زنان خبرنگار در مطبوعات حال حاضر ایران ابراز خوشحالی میکند.
«روزنامه سلام مسیر جدیدی در مطبوعات باز کرد» این را در همان ابتدای گفتوگو میگوید و نقبی میزند به آن روزهای روزنامه نگاریاش؛ «ما روزنامه سلام را با گرفتاریهای زیادی منتشر میکردیم. از آقای موسوی خوئینیها گرفته تا من و دیگر دوستان تا نصفه شب درگیر همه کارهای روزنامه بودیم؛ از حروفچینی گرفته تا ویرایش و چاپ روزنامه. بعد از انتشار روزنامه سلام، روزنامههای همشهری، ایران و جام جم تاسیس شدند. روزنامه همشهری تنها روزنامه پولدار بین همه روزنامهها بود. حتی خیلی از نیروهای روزنامه سلام به دلیل مشکلات مالی جذب همشهری شدند.
ما قبل از انتشار روزنامه سلام دو پیش شماره منتشر کردیم و به دلیل اینکه آگهی نداشتیم در یک قسمت از صفحات آگهی آموزش خبرنگاری منتشر کردیم. یادم هست که فردای آن روز آقای دعایی ساعت 11 صبح به من زنگ زد و بدون سلام و احوالپرسی و با خنده گفت «شما دیگر چقدر رو دارید! شما خودتان نیروی خبرنگار ندارید و میخواهید آموزش خبرنگاری هم راه بیندازید؟!»
او بعد از مروری بر این خاطرات، در جایگاه نایب رییسی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان از عملکرد این شورا در بستن لیست امید در انتخابات شورای شهر و روستا دفاع میکند و میگوید مردم به خردورزی جمعی این شورا ایمان آوردهاند.
وزیر کشور دولت اصلاحات همچنین روایتهایی دارد از ساعات مذاکره با حسن روحانی برای گرفتن موافقتش با ورود نامزد پوششی به انتخابات ریاست جمهوری؛ مذاکراتی که بالاخره موفقیت آمیز تمام شده و نتیجه آن ورود اسحاق جهانگیری به انتخابات میشود.
موسویلاری حالا بعد از موفقیت دو جانبه اصلاحطلبان در انتخابات 29 اردیبهشت توصیههایی به حسن روحانی دارد و میگوید او باید پیام رای مردم را درک کند.
از او درباره دلایل شکست اصولگرایان در انتخابات، احتمال تشکیل دولت در سایه از سوی آنها، عملکرد وزارت کشور در این انتخابات، ضرورت تغییر در کابینه دوازدهم و ... پرسیدیم که مشروح این گفتوگو را در زیر میخوانید؛
آقای موسوی! تکلیف اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری در حمایت از حسن روحانی از مدتها پیش مشخص بود. اما شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان چه روندی را برای این انتخابات طی کرد؟
شورای عالی اصلاحطلبان یک فرآیند طبیعی را طی کرد تا به اینجا رسید. ما از تجربیات گذشته و انتخابات 92 استفاده کردیم تا برای انتخابات بعدی پیش برویم. شاید رمز موفقیت کار این بود که همه احزاب حرکت جبههای را پذیرفتند تا علیرغم تنوع سلایق کنار هم باشند. تا حدود زیادی هم در این زمینه موفق شدیم و عمده احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب در این ساختار خودشان را تعریف کردند. کمک معنوی آقای خاتمی و حضور ایشان در ساحت عمومی سیاسی کشور نیز کمک کرد. اگرچه ایشان در جزئیات امور دخالتی نمیکردند اما در انسجام تشکیلات، نقش تاثیرگذاری داشتند.
ما انتخابات مجلس 94 را با مکانیزمی پشت سر گذاشتیم. در انتخابات ریاست جمهوری نیز با دو مساله روبرو بودیم. نخست اینکه احزاب و تشکلهای همسو با شورای سیاستگذاری گلایههایی از مدیران ارشد دولت داشتند و مسیر دولت را مطلوب نمیدانستند. ما در شورای سیاستگذاری باید این گلایهها را به حداقل میرساندیم که آنها هم پای کار بیایند. وقت زیادی برای این کار گذاشتیم. نکته دوم این بود که کارنامه دولت در دوره اول مورد توجه و قضاوت مردم بود. نامزدهایی که چنین مسئولیتی نداشتند میتوانستند راحتتر وعده بدهند اما دولت مستقر باید نشان میداد که چه کرده و چه دورنمایی را متصور است.
ما معتقد بودیم که دولت در اطلاعرسانی و توجه به افکار عمومی قصورهایی داشته و مردم آنچنان که باید در جریان اقدامات دولت نبودند و خیلی از مواردی را که مربوط به دولت قبل بود در جریان این انتخابات، به پای این دولت نوشتند. در حالیکه اگر درست اطلاع رسانی شده بود مردم میدانستند که این موارد ریشه در دولت قبل دارد. بنابراین اعلام اقدامات دولت، نقد منصفانه کارنامه این دولت و حمایت از تمدید آن از دستورکارهای شورای عالی سیاستگذاری بود و با وجود امکانات محدودمان، موفق شدیم و به دوستانمان در شهرستانها نشان دادیم که راه این دولت، راه نجات کشور است و گفتیم که نگاه انبساطی به دیپلماسی و پیش بردن ادامه راه برجام و افزایش دوستانمان در فضای بین الملل و کاستن از دشمنان از کارهای مهم دولت در گذشته بوده است. مهمترین کاری که انجام شد، رفع دوگانگی بین جریانات حامی دولت بود. آقای شریعتمداری با مشورت دوستان ما ستادهای روحانی را در سراسر کشور با حضور چهرههای اصلاحطلب تشکیل داد و در نهایت هم به پیروزی رسیدیم.
در انتخابات ریاست جمهوری نیز با دو مساله روبرو بودیم. نخست اینکه احزاب و تشکلهای همسو با شورای اطلاعرسانی گلایههایی از مدیران ارشد دولت داشتند و مسیر دولت را مطلوب نمیدانستند. باید این گلایهها را به حداقل میرساندیم که آنها هم پای کار بیایند. وقت زیادی برای این کار گذاشتیم. نکته دوم این بود که کارنامه دولت در دوره اول مورد توجه و قضاوت مردم بود. نامزدهایی که چنین مسئولیتی نداشتند میتوانستند راحتتر وعده بدهند اما دولت مستقر باید نشان میداد که چه کرده و چه دورنمایی را متصور است.
اما در انتخابات شوراهای شهر و روستا حرف و حدیثهای زیادی درباره عملکرد شورای عالی سیاستگذاری زده شد. شما یکی از نفرات اصلی در بستن لیست امید بودید. درباره چگونگی بستن این لیست توضیحاتی بفرمایید.
در انتخابات شوراها، علاوه بر سیاستهای کلان و ملی باید مناسبات قومی و محلی نیز در شهرهای کوچکتر رعایت میشد. فعال کردن اصلاحطلبان در تمامی استانها برای انتخابات زمان بر شد و ما تصمیمگیری را به شورای اصلاحطلبان استانها سپردیم. در مواردی که نگاههای سیاسی حاکم بود همچون کلان شهرها، شوراهای اصلاحطلبی استان مستقیما تصمیم گیری میکردند اما در شهرهای کوچکتر انتخاب را به خود فعالان محلی واگذار کردیم و لزوما لیست ندادیم.
در تهران هم شورای عالی و کارگروههای مرتبط با آن لیست را بستند. مهمترین مساله این بود که لیست را چگونه ببندیم. در مرحله اول بررسی کردیم که چه کسانی ثبت نام کردند و بعد چه کسانی از فیلتر نظارت عبور میکنند و در مرحله سوم افراد داوطلب حضور در لیست را بررسی کردیم. کارگروه 7 نفرهای زیر نظر هیات رئیسه شورای عالی اصلاحطلبان تشکیل شد تا نامزدها را شناسایی کنند و ستادی هم برای فعالیتهای تبلیغاتی آماده شد. بیش از 600 نفر از داوطلبان به دبیرخانه شورای عالی مراجعه کرده و فرم حضور در لیست را امضا کردند. از این افراد تعداد زیادی از سوابق روشن و درخشانی برخوردار بودند. اما انتخاب 21 نفر از میان 600 نفر کار مشکلی بود. باید از هر 30 نفر یک نفر را انتخاب میکردیم. برای همین کارگروه 14 نفرهای برای غربال افراد بر اساس شاخصهای تعیین شده شورای عالی تشکیل دادیم تا 150 نفر را از میان 600 نفر برگزیدند. صدوپنجاه و چند نفر به این ترتیب به مرحله دوم انتخاب رسیدند.
درباره همین فرایند گزینش 21 نفر از بین 150 نفر هم انتقاداتی وجود داشت. در آخر چگونه به این 21 نفر برای لیست امید در شهر تهران رسیدید؟
سعی ما بر این بود که گزینشها چارچوب و شاخص داشته باشد که بتوانیم بعدا پاسخگو باشیم. علاوه بر تخصصهای مرتبط با شوراها، شاخصهای فرعی دیگری هم داشتیم. از جمله آنکه 50 درصد لیست را به زنان و جوانان اختصاص دهیم. البته با پیش فرض اینکه تخصص مرتبط هم داشته باشند. این کار دو سه هفته وقت گرفت و با وسواس فراوان و دقت بالایی انجام شد. در مرحله بعدی 10 گروه تخصصی در شورای شهر را شناسایی کردیم، از مسائل شهرسازی و اجتماعی و فرهنگی و حقوقی و ... سپس سهم هر یک از این تخصصها در لیست 21 نفره را مشخص کردند. آن 150 نفر را بر اساس خوداظهاری شخصیاشان در این تخصصها طبقه بندی کردیم. ابتدا میخواستیم که همین افراد از میان خوشان کسانی را انتخاب کنند و خودشان به خودشان رای بدهند. جلسهای هم با حضور آنان گذاشتیم ولی گفتند که ما شورای عالی را قبول داریم و داوطلبانه تصمیمگیری نهایی را به شورای عالی واگذار کردند. به همین دلیل در جلسه دیگری کارگروهها 42 نفر را از 150 نفر انتخاب کردند و شورای عالی از بین آنها 21 نفر را انتخاب کردند. مکانیزم ما انتخاب بر اساس تخصصها بود و روش دموکراتیک و صحیحی پیش گرفتیم.
البته شاید میشد لیست بهتری هم بست اما از میان 150 نفر با مکانیزم امتیاز و نمره و با آرای کارگروه، هیات رئیسه و شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، لیست 21 نفره را انتخاب کرد.
اما یک سری انتقادات به آن وجود داشت؛ از جمله اینکه لیست ناشناخته است و بعضیها با سهمیه برخی آقایان وارد لیست شدهاند...
نه هیچ کدام از این اظهارات کامل نیست. انتقاداتی وجود دارد و من هم نمیتوانم بگویم همهاش بیربط است اما مکانیزم ما مشخص بود. هیات رئیسه شورا، کارگروههایی را تعیین کرد (14 نفر کارشناس غربالگری و 7 نفر کارگروه تخصصی) و نهایتا هیات رئیسه از بین 150 نفر، 42 نفر را تعیین و شورای عالی به 21 نفر در پایان رای داد. طبیعی است که وقتی موضوعی به رای گذاشته میشود، هر کسی که بیشترین آرا را داشت، بالا میآید. ما متعهد به کار تخصصی و سهمیه 50 درصدی زنان و جوانان بودیم و شاید اگر این محدودیت را برای خودمان نگذاشته بودیم، چهرههای شناخته شدهتری وارد لیست میشدند. این هم بر اساس تصمیمات همگانی شورای اصلاحطلبان بود. البته صرف امتیاز زن و جوان بودن، باعث حضور افراد دراین لیست نشد. بلکه تخصص و تجربه مرتبطشان باعث حضورشان در لیست شد. مثلا در حوزه شهرسازی یک خانم متخصص و یک جوان زیر چهل ساله با دانش مرتبط انتخاب شدند. نهایتا لیست ارائه شده ترکیب قابل دفاعی بود. مردم چهرههای شناخته شده مثل مسجدجامعی، محسن هاشمی، الویری در لیست را میشناختند. اگر هم جوانانی آمدند که کمتر شناخته شده بودند اما نباید شایستگیها و تواناییهای آنها را زیر سوال ببریم.
ممکن است افراد توانمند دیگری وجود داشته باشند که میتوانستند در لیست شوراها باشند اما در مجموع لیستی که ارائه شده، قابل دفاع بود. اگر ما محدودیت استفاده از جوانان و زنان را نداشتیم ممکن بود افراد مناسبتری بیایند اما ما دنبال این بودیم که زنان 30 درصد از سهم لیست را داشته باشند. بنابراین ما در بستن لیست محذوراتی هم داشتیم همه اعضای لیست با رای اکثریت انتخاب شدند.
شورای عالی برای اعمال سهمیههای زنان و جوانان مکانیزم مشخصی نداشت. مثلا شما کمیته زنان یا جوانان نداشتید که این سهمیهها از کانال آنها به شورای عالی معرفی شوند. این یکی از نقاط ضعف شورای عالی بود. برای انتخابات آتی مجلس این مساله را حل میکنید؟
بله این ضعف وجود دارد. ملاک در مراحل دوم و سوم و چهارم انتخاب اعضای لیست شوراها، یعنی تعیین 150 و 42 و 21 نفر، بر اساس خود اظهاری کسانی بود که داوطلب شده بودند. مثلا خانمی با تخصص خودش و معیارهایی که داشته به جمع 150 نفر رسیده بود. مثلا تخصص ایشان محیط زیست بوده ولی از اینجا به بعد در کارگروه محیط زیست قرار میگرفت و بعد به میزان آشنایی تصمیم گیرندگان در حوزه محیط زیست درباره او تصمیم گیری شد. مثلا در حوزه حقوق 10 نفر حقوقدان وارد جمع 150 نفر شدهاند. از میان آنها دو نفر باید به جمع 42 نفر میرسیدند. رای به آنها بر اساس شناخت شخصی افراد یا شناخت از بیرون بوده و هیچ سهمیهای به حزب یا گروهی داده نشده بود.
اما باید سهمیه زنان و جوانان را لحاظ میکردیم. برای همین محدودیت برخی افراد با تجربه نتوانستند به لیست راه یابند. با مکانیزم امتیاز دهی تا 150 نفر و مکانیزم رای تا 21 نفر با لحاظ تخصصهای مورد نیاز و سهمیه زنان و جوانان، ترکیب موجود ترکیب قابل دفاعی است. از نظر من ممکن است افراد توانمند دیگری وجود داشته باشند که میتوانستند در لیست باشند. اما در مجموع لیستی که ارائه شده، قابل دفاع بود. اگر ما محدودیت استفاده از جوانان و زنان را نداشتیم ممکن بود افراد باتجربهتری بیایند اما ما دنبال این بودیم که زنان 30 درصد از سهم لیست را داشته باشند. بنابراین ما در بستن لیست محذوراتی هم داشتیم همه اعضای لیست با رای اکثریت انتخاب شدند.
آقای موسوی! ما بعد از انتخابات سال 88 شاهد نقد درونی اصلاحطلبان از سوی خودشان و رو آوردن به خط اعتدال بودیم. اما در دو انتخابات گذشته گویی شاهد شخص محور شدن جریان اصلاحات هستیم. به گونهای که انگار تا زمانی که آقای خاتمی پیام تصویری ندهند و مردم را به رای دادن به اصلاح طلبان دعوت نکنند؛ گویی حرکت ناقص است. به نظر شما آیا این موضوع میتواند آسیبی برای جریان اصلاحات باشد یا خیر؟
اگر ما بخواهیم بر روی کل دستاورد همگرایی اصلاحطلبان انگشت بگذاریم، باید بر روی شکل گیری شورای عالی اصلاحطلبان و روشمند کردن کارهایی که باید انجام شود، تاکید کنیم. ما وقتی میخواستیم شورای عالی را راه بیندازیم تعداد زیادی از احزابی که عضو شورا بودند اعلام کردند که ما دیگر نمیخواهیم ادامه بدهیم. به تدریج هرچه پیش رفتیم همه به این نتیجه رسیدند که باید در ترکیب شورای عالی بمانند و در این چارچوب خودشان را تعریف کنند. عملا این شورا محور شد و کارامدی خودش را به شکل بارزی نشان داد. اولین شکل بارزش کاندیداتوری آقای روحانی در انتخابات اردیبهشت ماه بود. قبل از اینکه دیگران چیزی بگویند در یک نشست دوساعته با شرکت آقای شریعتمداری از سوی حسن روحانی، بحث نقادانهای درباره عملکرد دولت یازدهم انجام گرفت و بعد شورای عالی در یک انتخاب اجماعی به آقای روحانی رای داد و از آن به بعد او کاندیدای اجماعی اصلاحطلبان شد. کار دیگری که شورای عالی انجام داد این بود که تصمیم گرفت در کنار حسن روحانی فرد یا افراد دیگری هم باید در انتخابات شرکت کنند که بتوانند از فرصتی که صداوسیما ایجاد میکند از دولت و دستاوردهایش دفاع کنند.
البته این موضوع هم خیلی مورد نقد آقایان رییسی و قالیباف قرار گرفت...
بله چون آنها میدانستند که چه اتفاقی افتاده است. در نهایت ما به این جمع بندی رسیدیم که آقای روحانی کاندیدای ما است و از او دفاع کردیم. اما اینکه آقای روحانی، منحصر به فرد است، زمانی معلوم میشود که خودش را نشان بدهد. یک بار هیات رئیسه شورا شامل من و اقایان عارف و مرعشی با آقای روحانی صحبت کردیم و یک بار دیگر هم من و آقایان مرعشی و کمالی آخرین صحبتها را با آقای روحانی انجام دادیم. در مرحله اول آقای روحانی نسبت به اینکه یک نفر دیگر در کنار او وارد انتخابات شود ذهنیت داشت و معتقد بود که بودن فرد دیگر ممکن است تبعات منفی داشته باشد. وقتی ما دلایل حضور شخص دیگر در انتخابات را توضیح دادیم، آقای روحانی که خیلی مخالف بود با ما همراه شد و استدلال ما را قبول کرد. آقای روحانی در ابتدا خیلی به این موضوع حساس بود و می گفت این طراحی جناح رقیب است. اما ما برایش توضیح دادیم و در نهایت او پذیرفت. اما هنوز به ما اعلام نشده بود. روز چهارشنبه که ثبت نام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، سه روز بعد از آن تمام میشد من گفتم که آقای روحانی باید تکلیف را مشخص کند و گفتم اگر او مخالف باشد شورای عالی تصمیم خودش را به شکل دیگری دنبال میکند.
یعنی اگر او با این موضوع مخالفت میکرد، شما باز هم کاندیدا معرفی میکردید؟
بله ما این موضوع را پیگیری میکردیم. ما به عنوان دوست و رفیق با آقای روحانی وارد بحث شدیم و او هم کاندیدای اصلی ما بود. اما شورای عالی به نمایندگی از جریان اصلاحطلبی جامعه نمیتوانست به ما بگوید که کاندیدایی باشد یا نباشد. ما صمیمانه و دوستانه به او گفتیم که به صلاح شما است که یک یا دو نفر دیگر در کنار شما باشند. تا اینکه شنبه یعنی روز آخر ثبت نام ما ساعت 12 ظهر با آقای روحانی صحبت کردیم و او همچنان مخالف بود اما گفت اگر نظر جمع این است من میپذیرم. ما چند نفر از جمله آقای جهانگیری را مطرح کردیم و معتقد بودیم که جهانگیری میتوانست به خوبی از کارنامه دولت دفاع کند.
بازخورد آقای روحانی و دیگر اصلاحطلبان به این تصمیم بعد از حضور موفق آقای جهانگیری در مناظرهها چه بود؟
الان همه آنهایی که تردید داشتند از جمله خود آقای روحانی میگویند که بهترین تصمیم همانی بود که شورای عالی گرفت. شورای عالی یک تجربه موفق برای اصلاحطلبان است که توانسته در قالب مشخصی اجماع سازی کند و این امکان برای جریان مقابل نیست. آنها میخواهند رفتارهای اصلاحطلبان را کپی کنند اما نمیتوانند. جمنا یک نوع کپی ناقص بود. اصلا اعضای جمنا معلوم نیست چه کسانی هستند. افرادی که با نهادهای قدرت رابطه داشتند این جمع را دور هم گرد آورده بود و در آخر هم موفق نبودند.
در یک نشست دوساعته با شرکت آقای شریعتمداری از سوی حسن روحانی، بحث نقادانهای درباره عملکرد دولت یازدهم انجام گرفت و بعد شورای عالی در یک انتخاب اجماعی به حسن روحانی رای داد و از آن به بعد او کاندیدای اجماعی اصلاح طلبان شد. کار دیگری که شورای عالی انجام داد این بود که در کنار حسن روحانی فرد یا افراد دیگری هم باید در انتخابات شرکت کنند که بتوانند از فرصتی که صداوسیما ایجاد میکند از دولت و دستاوردهایش دفاع کند.
برگردیم به سوال اصلیمان یعنی تکیه بیش از حد اصلاحطلبان به رئیس دولت اصلاحات در انتخاباتهای گذشته...
آقای خاتمی در همه مراحل انتخاباتهای گذشته نقش حامی داشته است. تصمیمات در ساز و کار دموکراتیک شورا ساخته پرداخته میشد و آقای خاتمی هم نظرش را میداد. حتی او وارد مصادیق و روش کار هم نشد و خرد جمعی را تایید میکرده است. آقای خاتمی در جامعه ما سمبل یک جریان خردورزی شده است که این جریان خردورز مصالح ملی را بر مصالح فردی ترجیح میدهد. مردم بیشتر از هر زمانی از سال 92 به این جریان خردورز ایمان آوردند. آقای خاتمی در آن اجماعی که در سال 92 شکل گرفت و در انصراف آقای عارف نقش جدی داشت. آقای عارف به آقای خاتمی احترام میگذاشت و کنار رفت. مردم خاتمی را باورد کردهاند که دلسوز جامعه است. وقتی میگوید من از فلان لیست حمایت میکنم مردم میفهمند که این لیست برآمده از یک خرد جمعی است و دیگر اینکه آقای خاتمی بر اساس منافع ملی حرکت میکند و خارج از مصالح ملی گام برنمیدارد. این به این معنا است که آقای خاتمی در کنار آن کار جمعی شورای عالی تعریف میشود نه فراتر از آن جمع.
اما در مورد لیست اصلاحطلبان برای انتخابات شورای شهر این صحبت وجود داشت که اگر ایشان از لیست اصلاحطلبان حمایت نکنند لیست موازی با لیست اصلی اصلاح طلبان زیاد خواهد شد.
یکی از کمکهایی که آقای خاتمی به ما کرد همین موضوع بود اما بداخلاقیهایی دیدیم. بعضی از دوستان که در لیست نبودند لیستهایی درست کردند که اینها میتوانست عامل تشتت شود. آمدن آقای خاتمی کمک کرد که لیست اصلی شورای عالی توسط ایشان بهتر شناخته شود. من در روز انتخابات در صف رای ایستاده بودم و مردم میآمدند لیست را به من نشان میدادند و میگفتند که این لیست واقعی است یا خیر؟ بنابراین حمایت آقای خاتمی از لیست نشان دهنده خرد جمعی بود. مردم حمایت ایشان را از لیست دیگری نمیدیدند و تایید آقای خاتمی باعث شد که مردم رو به لیستهای دیگر نیاورند و از تشتت جلوگیری شود.
آقای روحانی با حمایت از اصلاحطلبان و اعتدالیون باز هم رییس جمهور شد و حالا گفته میشود بعضی از حامیان اصلاحطلب او قائل به سهم خواهی از دولت دوازدهم هستند. این موضوع چقدر واقعیت دارد؟
اصلاحطلبان چه در قالب شورای عالی و چه درقالب افراد و شخصیتها هرگز سراغ سهمیه از مدیریت نرفته و نمیروند چون در شان خودشان نمیبینند. اما اینکه آقای روحانی باید رویکرد جدیدی داشته باشد، درست است. ایشان باید در چینش کابینه ملی و محلی خود یعنی استانداران و فرمانداران پیام رای مردم را ببیند. روحانی نمیتواند بگوید که خودم تصمیم میگیرم. مردم با شفافیت در میان هیاهوهای مختلف و هزینههای سرسام آور به جریان رقیب روحانی نه گفتند. این نکتهای که روزنامه لوموند نوشت که مردم ایران به دو برابر شدن یارانه نه گفتند تلقی درستی بود. مردم اگر میخواستند به وعدهها رای بدهند به کسانی رای میدادند که میگفتند یارانه را 2 برابر میکنم. مردم به روحانی رای دادند، گرچه گلایههایی هم از او داشتند. بنابراین مردم باید درک بشوند. معنی این درک شدن در دولت این است که آقای روحانی باید تغییراتی را در کابینه انجام دهد. در استانها، بعضی از استانداران و فرمانداران نتوانستهاند پا به پای مردم راه بروند. اگر آقای روحانی رای مردم را بشناسد باید دست به تغییراتی در جهت تمایلات مردم بزند. این به معنای سهم خواهی جریان اصلاحات نیست این به معنای تحقق خواسته اکثریت اصلاحطلب جامعه ما است. من همچنان باور دارم که بیش از 60 درصد جامعه ما گرایش اصلاحطلبی دارند و در این انتخابات هم برای هر کسی که کمترین عقل سیاسی داشت، این موضوع مشخص شد. بنابراین آقای روحانی باید به این گرایشات لبیک بگوید و اگر به خواسته مردم لبیک نگوید، مردم مایوس خواهند شد. البته به نظر میآید آنطور که او در اظهارات تبلیغاتیاش اعلام میکرد به این موضوعات پایبند است و در جهت رای مردم تغییرات را اعمال خواهد کرد. اگر اسم این مطالبهگری مردم را سهمخواهی بگذاریم، سهم خواهی مثبتی است.
آقای خاتمی در همه مراحل انتخاباتهای گذشته نقش حامی داشته است. تصمیمات در ساز و کار دموکراتیک شورا ساخته پرداخته میشد و ایشان هم نظرش را میداد. حتی او وارد مصادیق و روش کار هم نشد و خرد جمعی را تایید میکرده است. خاتمی در جامعه ما سمبل یک جریان خردورزی شده است که این جریان خردورز مصالح ملی را بر مصالح فردی ترجیح میدهد.
به نظر شما در کدام یکی از وزارتخانه باید تغییرات انجام شود؟
من وارد مصداقهای تغییر در وزارتخانهها نمیشوم اما من در گذشته توصیهای به آقای جهانگیری کردم مبنی بر اینکه آقای روحانی در 100 روز اول ریاست جمهوریاش به مردم شفاف بگوید که چه چیزی تحویل گرفته است. بگویید وضعیت مردم، خبرنگاران، مدیریت منطقهای و فرهنگی و وضعیت اقتصادی در گذشته چگونه بوده است. متاسفانه دولت به این پیشنهاد عمل نکرد و دیدیم که در مناظرههای اخیر، بدهکار، طلبکار شده بود و از این دولت طلبکاری میکردند. تمام فسادهایی که الان وجود دارد و حتی اگر در این دولت شکل گرفته باشد و مدیران این دولت در آن دخیل باشند، ریشهاش در دولت نهم و دهم است و دولت نتوانست به این مساله بپردازد و ریشهاش را بخشکاند و مردم و افکار عمومی را در جریان واقعیتها قرار دهد. نتیجه اینکه در این انتخابات یک سلسله مسائل توسط مردم و رقبا مطرح شد، سایتهای زیادی دولت و روحانی را تخریب کردند؛ الان هم من پیشنهاد میکنم که از کنار این نقدها و حتی تخریبها هم نگذرند. خواستههای مردم مورد توجه قرار بگیرد و روحانی با توجه به این خواستهها و نقدها و تخریبها درباره کابینه آیندهاش تصمیم بگیرد. یکی از شاخصهای خوب برای شکلگیری کابینه آینده توجه به تخریبها و دلسوزیهای دلسوزان دولت است. اگر دولت اینگونه عمل کند خودش به این نتیجه میرسد که کدام وزارتخانه باید تغییر کند.
آقای موسوی شما زمانی وزیر کشور بودید و در این انتخابات هم نواقصی در جریان برگزاری انتخابات از جمله کندی روند رای گیری دیده شد که به استناد آن برخی مدعی لزوم تغییر وزیر کشور در دولت آتی هستند. نظر شما چیست؟
نقدهایی ممکن است درباره نحوه رای گیری از مردم در این انتخابات وجود داشته باشد. من میدانم که شورای نگهبان در جایی که برایش ابهام وجود دارد همکاری نمیکند ولی وزارت کشور یک قسمتهایی از روند برگزاری این انتخابات را میتوانست پیش بینی کند. وقتی دو انتخابات همزمان برگزار میشود و تعداد کاندیداها زیاد است و رقیبان آقای روحانی در یک انتخابات جنجالی آمدهاند که او را از میدان به در کنند، معلوم است که انتخابات رقابتی میشود و مردم هم به صحنه میآیند. این انتقاد به وزارت کشور وارد است که میتوانست تعداد شعب رایگیری را در شهرهای بزرگ اضافه کنند. اگر 3500 صندوق درتهران داشتیم، میتوانستند آنها را به 3700 صندوق افزایش دهند. همچنین بسیاری از کسانی که مشخصات را ثبت میکردند به کارشان زیاد وارد نبودند و باید آموزش میدیدند تا سرعت عملشان بیشتر شود.
شما چه آیندهای برای رقبای آقای روحانی در انتخابات اخیر متصور هستید؟ میتوانیم از آقای قالیباف شروع کنیم.
بازنده اصلی این انتخابات قالیباف بود. او به عنوان یک رزمنده دوران دفاع مقدس میبایست اخلاقیتر عمل میکرد ولی متاسفانه در اخلاق و در پیش بینی واقعیتها نمره نیاورد. او در نوع رفتار هم ضعیف بود و به نظر من او از همه شش نفر نامزد خسارت بیشتری دید.
آقای رئیسی چطور؟
آقای رئیسی چیز زیادی از دست نداد. او یک روحانی غیر سیاسی است که تجربه او فقط در حوزه قضا بوده است و در امور سیاسی و اجرایی تجربهای ندارد. در این انتخابات نیروهای سازماندهی شده پشت او قرار گرفتند و او از قالب یک نیروی قضایی تبدیل به چهرهای شده که در حوزه سیاست هم طرفدارانی دارد. گرچه امیدش البته غیر از این بود و امیدوار بود رئیس جمهور شود و باور نمیکرد که شرایط طور دیگری شود و مردم اینگونه تصمیم بگیرند.
به نظر شما او میتواند یک پتانسل قوی برای اصولگرایان در سال 1400 باشد؟ یا اینکه بتواند دولت در سایه تشکیل دهد؟
نه اصولگراها مرد این کار هستند که دولت در سایه تشکیل بدهند و نه رئیسی. او شانسش را امتحان کرده و اصولگرایان باید کس دیگری را بیابند.
اما اصولگرایان روی این موضوع تاکید دارند که او 16 میلیون رای داشته است و این موضوع میتواند پشتوانه خوبی برای او باشد...
این موضوع باید آنالیز شود که چند درصد از این تعداد رای، رای به او بوده و چند درصدش در اثر گلایه از آقای روحانی بوده است. من تردید دارم که اصولگراها بتوانند این 16 میلیون رای را مدیریت کنند. آنها همیشه از روش حذف رقیب استفاده میکنند. بعید میدانم آنها بتوانند آن 16 میلیون را حفظ کنند. بخش قابل توجه آنها به رئیسی پایبند نیستند و به سوی دولت بر میگردند. اگر در حوزه معیشت و کسب و کار دولت خوب کار کند، این تعداد رای به سوی دولت بر میگردد. در عین حال ما امیدورایم اصولگرایان با روش اصلی و اخلاقی پیش بروند نه با حذف رقیب و رد صلاحیت نامزدهای رقیب. با آن روش جامعه را با خودشان درگیر خواهند کرد.
نظرتان در مورد آقایان هاشمیطبا و میرسلیم چیست؟
آقای هاشمیطبا برنده این انتخابات بود. او روی اصولش ایستاد و شعاری برخورد نکرد. بعد از مردم ایران که برنده واقعی هستند، از میان نامزدها، آقای هاشمیطبا از نظر رفتار و اخلاق انتخاباتی برنده اصلی انتخابات بود. آقای میرسلیم اول خوب وارد عمل شد اما بعد نفهمیدم چه کارش کردند که مشیاش را تغییر داد و به سمت مشی قالیباف رفت.
شما برای دولت آینده به غیر از تغییرات در بدنه دولتش، چه توصیهای دارید؟
آقای روحانی باید فضای آزاد ایام انتخابات را حفظ کند و فضای آزاد رسانهای و تحمل دیگران و طرح دیدگاههای مخالف را حفظ کند. او باید بداند که در این چهار سال آتی لازم است شرایط زندگی مردم عوض شود و با شعار نمیتوان پیش رفت. آقای روحانی با همه ظرفیت و توانش در زمینه اشتغال و معیشت باید پیش رود و ارتباط با سایر کشورها به ویژه همسایگان را بهبود ببخشد که با کسب سرمایهگذاری خارجی رونق اقتصادی ایجاد شود و بتوانیم رکود را بشکنیم.
شما از عملکرد آقای جهانگیری در ایام انتخابات دفاع کردید. آیا او میتواند گزینه اصلی اصلاحطلبان برای انتخابات چهار سال آینده باشد؟ یا گزینههای دیگری همچون آقایان عارف و ظریف را هم میتوانیم پتانسیلی قوی برای سال 1400 بدانیم؟
خوشبختانه جریان اصلاحات به دلیل آنکه 10-15 سال از مدیریت اجرایی تا حدود زیادی فاصله گرفته است و نیروهای خوش فکر و ارزشمندی دارد لیست خوبی از اشخاص در دست دارد. برای انتخابات 1400 دست جریان اصلاحات پر است. این طیف سیاسی کشور سازوکار اجماع سازی دارد و از 92 تا 96 کار کرده است. اما رقبا نمیتوانند به یک روش واحد برسند. همه این نیروهایی که شما مطرح کردید هم میتوانند برای 1400 مطرح شوند. من هم پیش داوری نمیکنم که کدام یکی از این چهرهها میتوانند از این ظرفیت استفاده کنند.
من همچنان باور دارم که بیش از 60 درصد جامعه ما گرایش اصلاح طلبی دارند و در این انتخابات هم برای هر کسی که کمترین عقل سیاسی داشت این موضوع مشخص شد. بنابراین آقای روحانی باید به این گرایشان لبیک بگوید و اگر به خواسته مردم لبیک نگوید مردم مایوس خواهند شد.
در جناح مقابل چطور؟ آنها در انتخابات 1400 میتوانند موفق باشند؟
من قبلا هم خطاب به اصولگرایان گفتهام که برای یک بار هم که شده رابطهاتان را با مردم بررسی کرده و با مردم آشتی کنید. در این انتخابات جمنا قدمی برداشت که کپی ناشیانهای از کارکرد اصلاح طلبان بود. آنها هم چهرههایی دارند که میتوانند اقبال مردمی داشته باشند اما به شرط اینکه رابطهاشان را با مردم اصلاح کنند. نه اینکه از طریق مداحها و بعضی از طلابی که از قم بسیج کردند، ناشیانه با افکار عمومی بازی کنند. آنها باید صدای مردم را بشنوند.
به نظر شما احمدی نژاد و بقایی نمیتوانند پتانسیلی برای انتخابات سال 1400 باشد؟
احمدی نژاد تمام شده و دیگر نباید نگرانش بود. کارهای او و همراهانش همچون بقایی که در انتخابات به احمدی نژاد رای میدهد، تابو شکنی نیست و حتی مایه مضحکه مردم است. اینگونه رفتارها را حتی نمیتوان تحلیل کرد.
آقای موسوی شما عضو مجمع روحانیون مبارز هستید. پس از حوادث سال 88 این تلقی در رسانههای جریان مخالف شما عنوان شد که این مجمع مواضعی در تضاد با نظرات رهبری دارد؟
نه ما چارچوبهای اصلی مورد تایید رهبری را رعایت میکنیم. یعنی حفظ نظام و دفاع از ارزشها. نیروهای عضو مجمع روحانیون زندان رفتههای قبل از انقلاب هستند و بیشترین سهم را در پیروزی انقلاب داشتند و اصول اصلی دفاع از نظام و انقلاب و رهبری را رعایت میکنند. مجمع حافظ اصول انقلاب و نظام و شان و کیان رهبری است. مجمع روحانیون بی آنکه سوء استفادهای از جایگاه رهبری بکند از ایشان حمایت میکند اما معتقدیم برخی متقابلا از ایشان دفاع نمیکنند، بلکه بهرهبرداری میکنند. البته ما نقدهایی به روش اداره کشور توسط قوای سه گانه داشته و داریم و فکر میکنیم روش ما و توصیه ما برای اداره کشور مناسب تر است.
دیداری هم قبل از انتخابات از سوی آقایان رهامی و منتجبنیا با رهبری صورت گرفت که در موضوع حصر بود. شما از آن جلسه اطلاع دارید؟
آقایان رهامی و منتحبنیا با پادرمیانی آقای سیدهادی خامنهای به دیدار با رهبری رفتند که البته آنگونه که خود اظهار کردند دیدار شخصی بوده است.
آنطور که از اظهارات آقای جهانگیری برمیآید او هم دیدارهای پیوستهای با رهبری دارد. به نظر شما بعد از این دیدارها رابطه اصلاحطلبان با رهبری بهبود پیدا کرده است؟
قبل از انتخابات مجلس من و آقایان جهانگیری و انصاری دیداری با رهبری داشتیم. بعد آقای جهانگیری چون در دولت بود بیشتر این دیدارها را تکرار کرد. جهانگیری خیلی امیدوار است و معتقد است این رفت و آمدها میتواند اگر مسائلی فیمابین باشد، حل کند. آخرین دیدار هم درباره حضور اصلاح طلبان در عرصه انتخابات و جامعه بود که رهبری گفته بودند با حضور اصلاح طلبها مشکلی ندارند. مطالبی هم در مورد آقای خاتمی و محدودیتهای ایشان در آن دیدار مطرح شده بود.
معتقدم اگر اصلاحطلبان هم مانند دیگر جریانات به رهبری دسترسی داشته باشند، روابط بهتر خواهد شد. چهرههای شاخص اصلاحطلبی وفادارترین چهرهها به امام و انقلاب هستند و در این زمینه هم هزینه دادهاند. کسانی مانند آقای مصباح یزدی ادعای حمایت از رهبری را دارند ولی نظر آنان برخلاف نظر امام است. امام میگوید میزان رای ملت است ولی او میگوید ملت چه کاره هست که تصمیم بگیرد؟ بنابراین دیدگاه کسانی همچون آقای مصباح با دیدگاه امام کاملا متفاوت است. هرچند ایشان باید بتواند نظر خود را ولو اگر مغایر نظر امام است، مطرح کند اما نباید شرایط به گونهای پیش برود که این نظرات و دیدگاهها به عنوان دیدگاههای مدافعان رهبری مطرح شود.
منبع: خبرآنلاین