زیباکلام:
مردم به دولت در سایهای که فقط نقد کند، اعتماد نمیکنند
صادق زیباکلام میگوید: تشکیل دولت در سایه طغیان علیه رییس جمهور نیست اما اصولگرایان به جای تشکیل چنین چیزهایی باید به فکر جبران شکستها و رویگردانی مردم از آنها در انتخاباتهای اخیر باشند.
10 روز از انتخابات ریاست جمهوری می گذرد و در همین فاصله موضوعات مختلفی از سوی بازندگان این انتخابات مطرح شده است؛ از تشکیل دولت در سایه تا ادعای تخلف. چند روزی از 29 اردیبهشت ماه نگذشته بود که سعید جلیلی در پیام پساانتخاباتی خود و عزتالله ضرغامی، رئیس اسبق صداوسیما، در کانال تلگرامیاش پیشنهاد تشکیل دولت جایگزین یا دولت در سایه را مطرح کردند. دولتی که معمولا در کشورهای دموکرات پس از برگزاری انتخابات برای بهتر اداره شدن کشور تشکیل میشود و البته هدف آن نه تخریب دولت که اعلام آمادگی برای ورود به انتخابات بعد از پایان دولت مستقر است.
اما صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاح طلب معتقد است تشکیل دولت در سایه با نظام سیاسی ما مطابقت ندارد و شاید در سال های بعد با توسعه سیاسی بتوان این موضوع را هم نهادینه کرد. او می گوید تشکیل دولت در سایه طغیان علیه رییس جمهور نیست اما اصولگرایان به جای تشکیل چنین چیزهایی باید به فکر جبران شکست ها و رویگردانی مردم از خودشان در انتخابات های اخیر باشند.
به نظر او مردم از دولت در سایه اگر هیچ برنامه ریزی نداشته باشد و صرفا بخواهد در مقام منتقد به دولت ظاهر شود حمایت نخواهند کرد؛ همانطور که مشاهده شد مردم از دولت رییسی آنچنان استقبال نکردند.
مشروح گفت وگو با صادق زیباکلام را در زیر میخوانید؛
***
به نظر شما تشکیل دولت در سایه با توجه به نظام سیاسی کشور ما چقدر میتواند عملی باشد؟
بهتر است ابتدا از تعریف دولت در سایه شروع کنم؛ دولت در سایه یک ایده و اندیشه برگرفته از نظام لیبرال دموکراسی غربی است. به این معنا که وقتی در انتخابات عمومی یک دولتی سرکار میآید آن حزب و جریان سیاسی که در انتخابات شکست خورده اصطلاحا دولتی به اسم دولت در سایه تشکیل میدهند و به عبارت دیگر آنها منتقد جریانی میشوند که درانتخابات پیروز شده است.
در انتخابات اخیر حسن روحانی یا به عبارت دیگر ائتلافی از اصلاح طلبان و اعتدال گراها پیروز شدند. اصولگراهایی هم که در این انتخابات شکست خوردند به تعبیری دولت در سایه محسوب می شوند؛ کار دولت در سایه این است که از یک سو خودش را اماده میکند تا چهار سال دیگر در انتخابات شرکت کند به امید اینکه پیروز شود و در عین حال در همین چهارسال سعی میکند از سیاستهای دولتی که روی کار است انتقاد کند. همانطور که ما یک وزیر خارجه داریم به نام محمدجواد ظریف، دولت در سایه هم کابینه خودش را تشکیل میدهد و یک وزیر خارجه دولت در سایه تعیین میکند و به همین منوال بقیه کابینه مثل وزیر صنایع، وزیر کشور و... تعیین میشوند. اگر فرضا چهارسال دیگر اصولگرایان پیروز شوند، کم وبیش از همین حالا همه کابینه و وزرای آنها مشخص هستند. مثلا آن کسی که وزیر صنایع است تلاش میکند در این چهارسال انتقاداتی را به دولت روحانی وارد کند. در حقیقت همانطور که ما دولت و کابینه رسمی داریم دولت و کابینه غیررسمی در سایه هم داریم. البته این ایده بیشتر در نظام پارلمانی انگلیس خیلی جا افتاده است اما در سایر کشورها هم کم و بیش این مسئله وجود دارد که جریانی که در انتخابات شکست خورده است بر حسب تخصصهایی که دارند یک دولت در سایه تشکیل میدهند که از سیاستهای دولت حاکم انتقاد کنند.
درست است که در بعضی کشورهای اروپایی دولت در سایه عمومیت دارد اما سوال مشخصا این است که این دولت در سایه چه میزان با فضای انتخاباتی و جامعه ما مطابقت دارد؟
آنچه مسلم است این است که نمیشود تقلیدی کورکورانه از یک نظامی که خیلی توسعه یافتهتر از سیستم سیاسی ما است؛ داشته باشیم. یعنی ما فقط بیاییم و ایده دولت در سایه را از آلمان و فرانسه تقلید کنیم، ما اگر به فرض بخواهیم الگو برداری کنیم باید جنبههای دیگرش را هم تقلید کنیم. فی المثل در آنجا چیزی به نام شورای نگهبان وجود ندارد و هرکس میتواند در انتخابات اعم از مجلس و ریاست جمهوری وارد انتخابات شود. در آن کشورها احزاب و تشکلهای قدرتمند سیاسی هستند و آنها هستند که عملا سرنوشت انتخابات را رغم میزنند. اما این موضوع در ایران وجود ندارد. پس اینکه مستقیما ایده دولت در سایه را از نظام پارلمانی غرب الگو برداری کنیم، خیلی در کشور ما جا نمیافتد؛ چون ابزار و دیگر ملزومات آن را نداریم. مثل اینکه شما بخواهید رانندگی کنید اما سوخت برای آن نداشته باشید یا هر چیزی که باعت تحرکت اتومبیل بشود را در کشور نداشته باشیم.
لذا اگر قرار است ایده دولت در سایه به وجود بیاید، مستلزم این است که کشور باید از یک مرحله توسعه سیاسی عبور کند و سایر پیش نیازها و ملزومات را داشته باشد و چون در حال حاضر اینها در کشور وجود ندارد؛ این ایده جا نمیافتد. در ایران اما مطمئنا روزی این ایده دولت در سایه جا خواهد افتاد و به مرور که توسعه سیاسی در کشور پیشرفت می کند؛ ایده دولت در سایه هم جدی تر دنبال خواهد شد.
اظهار نظرهایی از هر دو جناح شنیده میشود که ایده تشکیل دولت در سایه یک طغیان علیه ریاست جمهوری است؛ به نظر شما هم اینگونه است؟
این موضوع به هیچ وجه طغیان علیه رییس جمهور نیست. برای اینکه دولت در سایه از نظر قانونی هیچ اختیار و مسئولیتی ندارد. یعنی به عبارتی دیگر هیچ تصمیم گیری به عهده دولت در سایه نیست. اما ممکن است در مواردی که بحرانی به حالت اورژانس به وجود میآید، دولت آقای روحانی افرادی را که در اپوزیسیون و دولت در سایه هستند دعوت کند که در حیطه بحران به وجود آمده اظهار نظر کنند. اما در غیر اینصورت دولت در سایه هیچ مسئولیتی ندارد، نه مسئولیت قانونگذاری، نه مسئولیت اجرایی و نه مدنی. دولت در سایه دولتی است که اگر در انتخابات چهار سال آینده بتواند آرای مردم را کسب کند؛ آن وقت انتظار میرود که اعضای دولت در سایه، کابینه دولت جدید را تشکیل دهند.
عدهای فکر میکنند این ایده چون از طرف اصولگراها عنوان میشود به خاطر شکستی است که در انتخابات اخیر متحمل شدهاند، و بهتر است به جای تشکیل دولت در سایه، ایدهها و برنامههایشان را یه رییس جمهور ارائه دهند...
مردم از دولت در سایهای که هیچ برنامه ریزی ای نداشته باشد و صرفا بخواهد در مقام منتقد به دولت ظاهر شود، حمایت نخواهند کرد. همانطور که مشاهده شد مردم از دولت رییسی آنچنان استقبال نکردند. چون رییسی تنها کاری که کرد، انتقاد از دولت روحانی بود! و اصلا از برنامه های خود به مردم چیزی نگفت. ما جز یک سری شعار و کلی گویی هیچ حرف جدیدی نه از قالیباف شنیدیم نه از رییسی. ینابراین مردم از انها استقبال نکردند. حزبی پیروز می شود که حداقلی از برنامه منطقی خود را به مردم ارائه دهد و گرنه صرف اینکه یک جریان فقط منتقد دولت باشد و به دولت حمله کند، قطعا به جایی نمیرسد.
به نظر شما کسانی مثل آقای رییسی و همراهانش اصلا ظرفیت این را دارند که دولت در سایه تشکیل دهند؟
عموما دولت در سایه نفوذ زیادی در مجلس دارد و با حمایت مجلسیها قوت میگیرد. من در جریان نیستم که چه تعداد از نمایندگان در مجلس از ابراهیم رییسی حمایت میکنند. اینکه ما بیرون از پارلمان چیزی به نام دولت در سایه نداریم برای این است که دولت در سایه زمانی معنا پیدا میکند که آنها حداقل توانسته باشند وارد مجلس شده باشند. بنابراین برای سنجیدن این موضوع، رییسی باید ببیند چه میزان در مجلس نفوذ دارد.
فرض کنیم که کسانی همچون آقای رییسی بتوانند به وسیله حامیانشان در مجلس، دولت در سایه تشکیل دهند. آیا این موضوع میتواند به شکستهای پی در پی اصولگرایان در انتخاباتهای اخیر کمک کند؟
مشکل اساسی اصولگرایان در یک جمله این است که آنها طی دو دهه یعنی دقیقا از دوم خرداد 76 به بعد، نخواستند این حقیقت تلخ را بپذیرند که مردم و قشر قابل توجهی از رای دهندگان که شامل جوانان تحصیل کرده، هنرمندان، نویسندگان و .... هستند، از انها رو برگرداندهاند. اصولگراها پذیرای این حقیقت نیستند. مردم یکبار مخالفت خود را با اصولگراها در دوم خرداد 76 نشان دادند و بار دیگر در حوادث پس از انتخابات 88 و بعد در انتخابات سال 92 مجددا این مخالفت را تکرار کردند. انتخابات مجلس در سال 94 باز هم مشاهده شد و برای بار پنجم در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم مردم مخالفت خود را تکرار کردند. منتها اصولگرایان نمیخواهند بپذیرند نسلهای بعد از انتخابات، از انها روی برگرداندهاند و تا وقتی پذیرای این واقعیت نباشند و به دنبال چرایی این اتفاق نباشند که چرا نسلهای بعد از انتخابات با ما زاویه گرفتند؛ این داستان همچنان ادامه پیدا خواهد کرد. بنابراین آنها باید روی دلایل شکستشان بیشتر فکر کنند و بعد به فکر تشکیل دولت در سایه باشند.
بسیاری از اصولگراها تشکیل جمنا را یک حرکت رو به جلو برای تحزب گرایی اصولگرایانه میدانند. به نظر شما ادامه همین مسیر در جمنا که بالاخره توانست اصولگرایان را پس از سالها به یک اجماع و وحدت برساند؛ برایشان سودمندتر از ایدههایی همچون تشکیل دولت در سایه نخواهد بود؟
اعضای جمنا در تمام بحثهایی که با یکدیگر داشتند یک بار و حتی برای یک ثانیه به این مسئله نپرداختند که ما را چه میشود و چرا نسل جوان از ما رو برگردانده است؟ آنچه که برای جمنا مهم بود این بود که اگر رییسی بیاید؛ احتمال پیروزی چقدر است و اگر قالیباف یا جلیلی را بیاوریم چقدر. بنابراین فقط برای آنها مسئله انتخابات مهم بود و جمنا متاسفانه وارد مسائل پیچیده تر جامعه شناختی ایران نشد. مادامیکه اصولگرایان وارد این کار دشوار انتقاد، نگاه و ارزیابی خود نشوند؛ این شکستها بارها تکرار میشود و هیچ ایدهای هم نمیتواند به آنها کمک کند.
منبع: خبرآنلاین