بررسی کارنامه گروه تروریستی فرقان در سالگرد اعدام گودرزی
سوم خردادماه سالروز اعدام اکبر گودرزی، رهبر گروهک فرقان است. چندی پیش در جریان تبلیغات ریاستجمهوری، وزیر بهداشت در سخنرانی خود در مشهد گفت: «من هم مناظرهها را نگاه میکنم و مثل همه مردم ایران غصه میخورم».
او با بازخوانی عقاید گروه فرقان و امثال جبیبالله آشوری، نگرانی خود را درباره رویهای که منجر به ترور شهید مطهری شد ابراز کرد و گفت: «شهید مرتضی مطهری یکی از متفکرین بزرگ اسلامی بود که جای او امروز خیلیخیلی خالی است. البته نمیدانم او را امروز تحمل میکردند یا برای او هم حاشیه درست میکردند. انسان واقعبین و بزرگی بود، جزء بنیانگذاران انقلاب بود، ولی چطور شد که مطهری به شهادت رسید؟ این موضوع روز ما هم هست».
او در ادامه به مناظرهها اشاره کرد و گفت: «من هم مناظرهها را نگاه میکنم مثل همه شما و همه مردم ایران غصه میخورم و فکر میکنم ریشه آن چیست؟ ریشهاش هیچ چیز نیست جز خودخواهی، جز خودبینی، جز خودمحوری و جز خودشیفتگی. از اول اسلام هم که دچار انحراف شدیم خمیرمایهاش همین بود. آن زمان که نه آمریکا بود، نه اسرائیل بود، نه انگلیس بود و همه امت رسولالله بودند. زمانی از فوت پیامبر عظیمالشأن نگذشته بود که دچار تفرقه شدند».
قاضیزادههاشمی در ادامه گفت: «آنها به این دلیل مرحوم مطهری را به شهادت رساندند که گفتند مطهری طرفدار پولدارهاست. به عنوان ام الکفر و مظهر اشرافیگری [علیه او] حکم صادر کردند و او را کشتند. یک بار شهید کامیاب به دلیلی مرا به خانه آشوری فرستاد. آشوری را میشناختم. خانه او خانهای گلی بود و نمدی در آن افتاده بود و چالهای وجود داشت که اجاق او بود و جالب است که یک دوچرخه خیلی فرسوده و قدیمی داشت و عینک خود را با سیم و چسب پیچانده بود. [او] مظهر فقر بود».
وزیر بهداشت دوباره به وضعیت امروز اشاره کرد و گفت: «بعضیها هنوز فکر میکنند باید این مدلی بود و این مدل را تبلیغ میکنند. [در جریان تبلیغات انتخاباتی] در خیابانها دیدم بچههای عزیزی که تحت تأثیر [این نگاهها] هستند تابلو گرفتهاند دستشان که خانه این کس را نشان دهید، آدرس خانه آن کس را نشان دهید و در تلویزیون سند علیه این فرد افشا کنید و...»
قاضیزادههاشمی ادامه داد: «ریشه این کارها در همان تفکر فرقان است. آنها فکر میکردند خودشان اسلام را خوب میفهمند و دیگران خیر؛ بنابراین حکم صادر میکردند. مشکلی که داریم این است که آن خمیرمایه هنوز وجود دارد. مطهری شهید این نوع تفکر شد. معنی این اتفاقها [در انتخابات] این است که فرقانیسم نمرده، بلکه هنوز هست. تفکر مجاهدین خلق که لعنت خدا بر آنها باد هنوز هست».
وزیر بهداشت در ادامه از بعضی از مبلغان مذهبی انتقاد کرد و گفت: «واقعا من تعجب میکنم، یک بار هم این را گفتم و به من اشکال گرفتند که چرا درباره دروغ حرف نمیزنید؟ چرا راجع به غیبت نمیگویید؟ چرا راجع به آبروی مؤمن چیزی نمیگویید؟ آبروی یک مؤمن را شما ببرید دیگر قابل جبران نیست. این که دیگر حقالناس است».
او ادامه داد: «همینجور هاجوواج نشستهایم و نگاه میکنیم که همدیگر را زیر سؤال میبریم و تهمت میزنیم و نسبت ناروا میزنیم. این از نظرم من عین نگاه چپیها و فرقانیهاست. در حکومتی که قوه قضائیه دارد و باید هرکسی را که جرم مرتکب میشود به آن رسیدگی کند و به احدی هم رحم نکند، آنها [فرقانیها] خودشان تشخیص میدهند، افشاگری میکنند و حکم صادر میکنند».
هاشمی در ادامه گفت: «شما از قبل از انقلاب شاهد بودید. انقلاب کردیم، جنگ کردیم و احساس میکنیم راه را گم نکردیم. عدهای از راه میرسند، بیریشه و بیاخلاق که ۲۵، ۲۶ سال هم بیشتر ندارند. بعد خبرگزاری و امکاناتی در اختیار آنها قرار میدهند و به هر قیمتی میخواهند قدرتی را تصاحب کنند که به هیچکس وفا نکرده است».
او ادامه داد: «چه فایدهای دارد؟ اگر همه دنیا را به شما بدهند، اما بنا باشد متوسل شوید به فریب مردم، به دروغ و تهمت و آبروی همه را ببرید؟ اینجوری میخواهید منتظر ظهور حضرت باشید؟ که آبروی همدیگر و کشورمان را ببریم. مگر این چیزها را ارزان به دست آوردیم که به این راحتی به تاراج میدهید و سیاهنمایی میکنید؟ این همه شهید دادیم، خانوادههای اینها دارند ما را میبینند، خجالت نمیکشید؟».
فرقانسیم چیست؟
نگاهی اجمالی به گروهک فرقان کمی آدم را گیج میکند. شاید اصلیترین دلیل این گنگی این باشد که گروه فرقان بیشتر از اینکه گفتمان مشخصی داشته باشد حول حبوبغض شکل گرفت و لباس دین و ایدئولوژی به تن کرد. بههمیندلیل برای شناختن گروه فرقان (یا به تعبیر وزیر بهداشت فرقانیسم) بهتر است به رهبر فکری این جریان یعنی اکبر گودرزی توجه کرد.
محمد عطریانفر که در دستگیری گودرزی مشارکت داشته درباره رهبر فکری این گروهک میگوید: «گودرزی حقارتهای خانوادگی داشت، فردی بلندپرواز بود. سرخوردگیهایی داشت که به دوران طلبگیاش بازمیگشت. یادم هست سالهای ۵۶ و ۵۷ در تهران کانونهایی وجود داشت که این طلبه منحرف، با سنی اندک، جماعتی از بچههای علاقهمند به فعالیتهای مذهبی را به سوی خود جذب میکرد». گودرزی در آن دوران ۲۰ سال بیشتر نداشت و شروع به تفسیر قرآن کرده بود، برای نمونه «آیه «ان الله هو التواب الرحیم» را او اینطور ترجمه کرده بود: خداوند پیکارگر انقلابی است!».
وزیر بهداشت در صحبتهای خود از عقاید حبیبالله آشوری گفت و خاطرهای نیز از او تعریف کرد. جالب است که مرحوم علی دوانی در کتاب خاطرات خود از شهید مطهری روایتی از او نقل میکند که با خاطره دکتر هاشمی همخوانی دارد. مطهری درباره آشوری میگوید «این شیخ را من میشناسم، شیخ جسور و روداری است، مشهدی است. چند وقت پیش هم در مسجد قبا بعد از نماز آقای مفتح منبر میرفت. مثل اینکه دستی او را میگرداند و جسورتر میکند. آمده بود خانه ما که نیم ساعت با شما کار دارم؛ ولی بیش از یک ساعت ماند و حال من را گرفت. با جسارت گفت تو نباید در قلهک و بالای شهر باشی، باید بروی میدان شوش و پایین شهر و میان مردم عادی. گفتم: آشیخ! اگر من با این حجم کار که دارم، بروم میدان شوش میان آن شلوغی دیوانه میشوم».
عقاید و خلقیات آشوری و گودرزی درخورتوجه است. برای نمونه مرتضی الویری تعریف میکند که «موقعی که رفتند او [گودرزی] را دستگیر کنند، در یک اتاق ۴×۳ با یک زیلوی مندرس و اسباب و اثاثیه فوقالعاده ساده زندگی میکرد. در همان خانه ۳۵۰ هزار تومان پول نقد وجود داشت! که در آن زمان پول بسیار هنگفتی بود؛ یعنی پول کافی در آن خانه وجود داشت؛ ولی او نان و پنیر میخورد! و زندگی فوقالعاده سادهای داشت. گروه فرقان یک گروه واقعا اعتقادی از همان سنخی بود که میگویند در صدر اسلام هم بودند و از کثرت نماز، پیشانیشان پینه بسته بود... . طوری گرفتار شده بودند که هرگز حاضر نبودند خارج از چارچوب فکری خودشان به مسائل دیگری هم فکر کنند».
گروه فرقان در مجموع صد تا ۱۲۰ نفر بیشتر نبودند. گودرزی و مجموعه عوامل تحت نظرش در تهران حداکثر ۴۰ نفر و عناصر عملکننده آنها کمتر از ۲۰ نفر میشدند. گروه فرقان متأثر از زمانه خود نقطه تلاقی مبارزات مسلحانه و تروریستی با خوانشی سرمایهستیز (یا شاید ستایش فقر) از دین بود. این گروه اردیبهشت تا آذر ٥٨، در هشت ماه، چندین عملیات ترور داشتند که در هشت مورد موفق بودند. به جز شهیدان مطهری، مفتح و قرنی، در میان ترورشدهها فردی به نام حاج ترخانی - یک شخصیت مبارز بازاری -هم وجود داشت. او کسی بود که ظاهرا قبل از انقلاب به گودرزی برای فعالیتهای فرهنگی کمک مالی میکرد؛ اما در مقطعی به این نتیجه میرسد که دیگر نباید از گودرزی حمایت کند و کمکهایش را قطع میکند. دراینباره خود گودرزی شخصا دستور ترور داده بود. آنها یک فرد یهودی را هم ترور کردند (که معتقد بودند رابط صهیونیسم است). آیتالله آقارضی شیرازی هم مانند هاشمیرفسنجانی از ترور جان سالم به در برد. او نوه مرحوم آیتالله میرزایشیرازی، مجتهد معروف عصر ناصری، است. از مجموعه اعترافات بازداشتشدگان مشخص شد در فهرست ترورها افرادی ازجمله موسویتبریزی و ناطقنوری و ولایتی هم قرار گرفته بودند.
درباره گروه فرقان و اکبر گودرزی
علی مطهری
گروه فرقان گروهی است که در سال ٥٦ شکل گرفت. گرایش فکری آنها به مجاهدین خلق و آثار دکتر شریعتی بود و پشت جزوههای خودشان معمولا جملاتی از این دو منبع مینوشتند و وامدار تز «اسلام منهای روحانیت» بودند. بعد از آنکه شهید مطهری و مرحوم بازرگان اعلامیه مشترکی درباره آثار دکتر شریعتی منتشر و در آن به برخی اشتباهات او تصریح کردند، یک بمب صوتی مقابل منزل مهندس بازرگان منتشر شد که همه فکر میکردند کار ساواک است ولی کار گروه فرقان بود. رهبر آنها جوانی بیستوچندساله بود که سابقه طلبگی هم داشت و از حوزههای علمیه مختلف از جمله حوزه چهلستون تهران اخراج شده بود. او کمکم شروع کرد به نوشتن و انتشار جزواتی در تفسیر قرآن درحالیکه سواد این کار را نداشت. آیات قرآن را تفسیر مادی میکرد و بر مارکسیسم منطبق میکرد و یک تز انقلابی هم به کار میبرد. جزوات آنها در برخی دانشگاهها راه پیدا کرده بود و جوانها فکر میکردند اینها در راه امام خمینی هستند. تنها کسی که به مخالفت با آنها و آگاهیبخشی پرداخت، استاد مطهری بود. ایشان در مقدمه چاپ هشتم کتاب «علل گرایش به مادیگری» از این تفسیرها با لحن مشفقانه و با تعبیر «عزیزان من» انتقاد و نمونههایی از اشتباهات فاحش آنها را بیان کردند. این امر بر آنها سنگین آمد و به استاد پیغام دادند که اگر این روش را ادامه بدهید با شما برخورد فیزیکی میکنیم. ایشان جواب دادند که من وظیفهای دارم و باید انجام بدهم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، وقتی اینها آیتالله مطهری را در رأس شورای انقلاب دیدند، نمیتوانستند این امر را تحمل کنند، بنابراین تصمیم به ترور ایشان گرفتند. آنها ارتباط نزدیکی با مجاهدین خلق داشتند و به نظر من منافقین آنها را برای ترور استاد جلو انداختند چون هنوز خودشان مشی مسلحانه را در پیش نگرفته بودند. اکبر گودرزی آدم بیسواد و کینهجو و لجباز و دارای عقدههای روانی بود. در دادگاهش از او پرسیدند شما در جزوههای تفسیریتان در تفسیر آیه «ان الانسان لکنود» کنود را «بسیا کُند» معنی کردهاید درحالیکه «کنود» عربی است و «کُند» فارسی. جوابی نداشت، فقط گفت ما بحث ایدئولوژیک با هم نداریم. او میفهمید که راهشان غلط است ولی حاضر نبود بپذیرد و اعتراف کند. خلاصه آدم خبیثی بود و با شهیدکردن آیتالله مطهری ضربه مهلکی به آینده انقلاب اسلامی و به حوزههای علمیه زد. چون شهید مطهری در صورت ادامه حیات، هم در حوادث انقلاب مؤثر بود و بسیاری از حوادث به شکل دیگری رخ میداد و هم حوزه علمیه قم را متحول و طلاب و روحانیون بسیاری را ترغیب میکرد و برنامه استاد و نظر امام نیز همین بود که ایشان در قم مستقر شوند ولی تقدیر الهی چیز دیگری بود. داستان گروه فرقان برای امروز ما باید درسآموز باشد. آنها تحت تأثیر افکار مارکسیستی، هرکس را که خانه خوب یا در شمال شهر داشت، مورد انتقاد و حمله قرار میدادند. به شهید مطهری انتقاد میکردند که چرا خانهاش در قلهک است و ماشین و راننده دارد. کارشان تظاهر و ریا بود. شیخی بود به نام آشوری از طلاب مشهد که مظهر این تظاهر و ریا بود و با گروه فرقان همکاری نزدیک داشت. همیشه لباسهایش وصلهدار و کثیف بود و روی فرش نمینشست و بسیاری از جوانان و دانشجویان را فریب داده بود. متأسفانه امروز هم افکاری شبیه افکار آنها پیدا شده. دائم میگویند خانه فلانی چند متر است و ماشینش داخلی است یا خارجی. ظاهر را چسبیدهاند و محتوای اسلام را رها کردهاند. در سفر اخیر خودم به ارومیه زمانی که از جلوی ستاد انتخاباتی یکی از کاندیداها با خودروی میزبان رد میشدیم، چند جوان و نوجوان که منرا شناخته بودند، آمدند جلو. مهمترین حرفشان این بود که آقای مطهری چرا سوار ماشین خارجی شدهاید؟ گفتم اولا این ماشین خارجی نیست و داخلی است، ثانیا ماشین من نیست و ماشین میزبان است، ثالثا چه اشکالی دارد که انسان سوار ماشین خارجی شود؟ بیاختیار یاد گروه فرقان و فضای سالهای مشرف به پیروزی انقلاب افتادم و البته تأسف خوردم که چرا برخی جوانها و نوجوانهای ما اینقدر سطحی شدهاند و تحت تأثیر شعارهای عوامفریبانه قرار میگیرند.
منبع:شرق