اخلاق و منافع ملی
محمدجواد حجتیکرمانی،درباره موضوع اخلاق در انتخابات این دوره ریاست جمهوری و به ویژه در مناظرهها مطلبی در روزنامه شرق به رشته تحریر درآورده است.
این روزها - در این غوغای سیاسی پیشاانتخاباتی- چند طایفه راحت هستند! نخست کسانی که به هر دلیل، تکلیف خودشان را پیشاپیش معین کردهاند. چپ یا راست، اصولگرا یا اصلاحطلب- یا اصولگرای اصلاحطلب و اصلاحطلب اصولگرا- به هر جهت فکرشان را راحت کردهاند که به این یا به آن نامزد رأی دهند که نگارنده از این قماش است و هرکس از من بپرسد میگویم: سؤال ندارد! «بیشک روحانی»؛ اما این یک سوی جریان است، سوی دیگر مسئله این است که در این تلاطم سهمگین سیاست ایران، آنچه در این بین قربانی میشود «اخلاق» است و منافع ملی. بد نیست به آخرین مناظره نامزدهای ریاست جمهوری جمعه ٢٢ اردیبهشت ٩٦ اشاره کنم. به حکم البادی اظلم، نامزدهایی که حمله به دولت آقای روحانی و آقای جهانگیری را آغاز کردند...
(و اصولا به استنباط بعضی از صاحبنظران اصلا به همین منظور «آمده» بودند) در مخاصمه علنی اصحاب مناظره، گناهکارتر هستند؛ اما اینکه آیا آقای روحانی و آقای جهانگیری میتوانستند دندان روی جگر بگذارند و برای مصلحت عامه از دفاع از خودشان صرفنظر کنند مسئلهای است که حقیر نمیتوانم درباره آن اظهار نظر کنم؛ اما یک چیز هست و آن اینکه چون یک طرف آقای روحانی، آقای رئیسی (مشهدی) بود که به دلایلی پا شده از مشهد آمده رئیسجمهور شود، بالاخره چون در لباس روحانیت است، مقابله تند دو روحانی، بههیچوجه خوشایند نبود، گیرم که من بهدلیل گرایش سیاسیام هوادار «روحانی»ام؛ ولی میگویم اگر آقای روحانی مقابله با حریفان- اعم از رئیسی و قالیباف- را بر عهده همشهری جسور و صریحاللهجه و خوشبیان و خوشعمل - جهانگیری- میگذاشت و خودش صبر و حوصله میکرد و تهمتها، دروغها و حملههای تند و خشن و بیرحمانه حریفان را به جان میخرید (و همانطورکه گفتم دندان روی جگر میگذاشت) به پندار من به مصلحت نزدیکتر بود، چراکه این برداشت عامیانه که «آخوندها بر سر مقام با هم دعوا میکنند»، از بین میرفت و حریفان، پاسخهای قاطع و کوبنده و مستدل دعاوی اثباتنشده و حتی دروغینشان را از زبان یک آدم شخصی مُکلاّ مثل خودشان میشنیدند...؛ ولی بههرحال، حقیر هم به آقای روحانی و هم به آقای جهانگیری دستمریزاد میگوید و اگر کسی از من بپرسد- چنانکه دخترم پرسید که اگر روحانی نامزد نشده بود، من به کی رأی میدادم ـ در پاسخ میگویم اول، جهانگیری دوم، هاشمیطبا. قبلا میگفتم: آقای میرسلیم، چون شش سال در دفتر مشاوره ریاستجمهوری در زمان ریاستجمهوری حضرت آیتالله خامنهای، با ایشان کار کردهام و به صداقت و صراحت و لیاقت او ایمان دارم؛ اما با کمال تأسف، موضعگیری تند او در جلسه دوم و سوم (که نمیدانم چرا چنین شد)، نظر من را برگرداند و آقای میرسلیم از نظر من مردود اعلام میشود. خیلی هم با هم رفیقیم.