مصطفی معین: تمایلاصولگرایان هم به سمت روحانی است
با بالا گرفتن تب انتخابات ریاستجمهوری فضای سیاسی کشور شرایط ویژهای به خود گرفته است. این در حالی است که هر دو جریان سیاسی کشور با سه کاندیدا در انتخابات شرکت کردهاند و یک موزانه بین کاندیداهای انتخاباتی به وجود آمده است. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی شرایط انتخابات ریاستجمهوری با دکتر مصطفی معین کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری در سال۸۴ و وزیر علوم در دولت اصلاحات گفتوگو کردیم.
دکتر معین معتقد است: «به نظر میرسد افکار عمومی بین احمدینژاد و رئیسی تفاوت زیادی قائل نیست و رویکرد هر دو را نسبت به هم شبیه میدانند. بخشهایی از جامعه گمان میکنند که رئیسی ادامه رویکرد احمدینژاد است. این احتمال نیز وجود دارد که احمدینژاد در لحظات آخر انتخابات از یکی از کاندیداهای اصولگرا که به احتمال زیاد آقای رئیسی حمایت کند. در شرایط کنونی بسیاری از نزدیکان احمدینژاد در ستاد انتخاباتی آقای رئیسی فعالیت میکنند که نشاندهنده این مساله است که احتمال تاثیرگذاری احمدینژاد در سرنوشت انتخابات وجود دارد.»
در ادامه متن گفتوگوی دکتر مصطفی معین با «آرمان» را از نظر میگذرانید.
چرا جریان اصلاحات در مقطع کنونی به این نتیجه رسید که باید در انتخابات ریاستجمهوری همه تخممرغهای خود را در سبد آقای روحانی قرار بدهد و از ایشان به صورت همه جانبه حمایت کند؟
در دنیای سیاست قانون همه یا هیچ وجود ندارد و مسائل به صورت نسبی دنبال میشود. به همین دلیل جریانها و شخصیتهای سیاسی باید با توجه به واقعیتها و آرمانهای بلندمدت خود در مسیر رسیدن به اهداف خود حرکت کنند. از سوی دیگر در ساختار انتخاباتی کشور ما نکاتی وجود دارد که با نادیده گرفتن آنها نمیتوان به صورت تاثیرگذار در فضای سیاسی فعالیت کرد. به همین دلیل نیز در سالهای اخیر اصلاحطلبان موفق نشدهاند با کاندیدای اصلی خود در انتخابات شرکت کنند. با این همه، جریان اصلاحات در سالهای اخیر با توجه به محدودیتهایی که در زمینه حضور کاندیدای خود در انتخابات داشته، تلاش کرده از نزدیکترین فرد به گفتمان اصلاحات حمایت کند. این اتفاق در سال92 رخ داد و اصلاحطلبان با کنار رفتن آقای عارف از انتخابات به صورت همه جانبه از آقای روحانی حمایت کردند و همین مساله نیز باعث پیروزی آقای روحانی در انتخابات شد. در انتخابات ریاستجمهوری سال96 هم وضعیت به همین شکل است. به همین دلیل این جریان تصمیم گرفته در انتخابات ریاستجمهوری سال96 دوباره از آقای روحانی که از دیدگاههایی نزدیک به جریان اصلاحات برخوردار است حمایت کند. با این همه، جریان اصلاحات از آقای روحانی انتظار دارد که نقایص و ضعفهای دولت گذشته خود را پوشش بدهد و دولتی منسجمتر و کارآمدتر تشکیل بدهد. به نظر من مهمترین ضعفهای دولت نخست آقای روحانی عدم انسجام کابینه و ناکارآمدی بخشهایی از دولت بوده است. از سوی دیگر دولت آقای روحانی میتوانست بیشتر با متخصصان و نخبگان جامعه در زمینههای مختلف مشورت کند که مشورت نکردن با نخبهها گاهی میتواند به عنوان یک نقیصه بسیار مهم مطرح شود. دولتها همواره باید خود را نیازمند مشورت با نخبگان و متخصصان بدانند. دولت آقای روحانی بیش از هر چیز نیازمند تشکیل اتاق فکر در زمینههای مختلف است. آقای روحانی باید به این نکته توجه کند که به هیچعنوان فرصت آزمون و خطا ندارد و اگر قصد داشته باشد کشور را به صورت آزمون و خطا مدیریت کند باعث عقب ماندگی کشور خواهد شد. آقای روحانی باید به شکلی برنامهریزی کند که فرصتها از دست نرود. بدون شک تک تک فرصتهای پیش رو حق مردم است و مصداق «حقالناس» خواهد بود.
آیا دغدغههای جریان اصلاحات نسبت به دولت آقای روحانی به ایشان انتقال پیدا کرد؟
بله، این اتفاق در سطوحی مانند بزرگان اصلاحات صورت گرفته و دغدغههای اصلاحطلبان به آقای روحانی منتقل شده است.
آیا جریان اصلاحات به دنبال این است که پس از دولت آقای روحانی یک دولت اصلاحات روی کار بیاید؟ آیا اصلاحطلبان از آقای روحانی انتظار دارند برای این مساله زمینه سازی کند؟
به صورت طبیعی اگر عملکرد دولت آقای روحانی که با حمایت اصلاحطلبان روی کار آمده است موفقیت آمیز باشد زمینه برای حضور بیشتر اصلاحطلبان به وجود خواهد آمد. این در حالی است که وضعیت عکس این مساله نیز وجود خواهد داشت. اگر عملکرد دولت آقای روحانی برای اقشار مختلف مردم قابل قبول نباشد، مردم دوباره حاضر نیستند از اصلاحطلبان که حامی اصلی روی کارآمدن آقای روحانی بودند، حمایت کنند. به نظر من اصلاحطلبان باید تلاش کنند آگاهی جامعه را نسبت به چشمانداز آینده کشور بالا ببرند و برای مردم قدرت تشخیص و قضاوت ایجاد کنند. راه حل منطقی این قضیه این است که جریان اصلاحات و دولت آقای روحانی آگاهی مردم جامعه را نسبت به مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بالا ببرند تا مردم با آگاهی بهترین افراد را برای مدیریت کشور مشخص کنند. آینده ایران بستگی به آگاهی مردم نسبت به حقوق شهروندی و انتخاب سرنوشت خود دارد. افزایش آگاهی جامعه نیز تنها وظیفه دولت نیست، بلکه نخبگان جامعه نیز باید نسبت به این مساله احساس مسئولیت کنند، در این زمینه تاثیرگذار باشند.
آیا از آقای روحانی این انتظار وجود دارد که در دولت احتمالی دوم خود در برخی زمینهها فعالیت بیشتر و تاثیرگذارتری داشته باشد؟
این مساله به دو رویکرد مختلف نیازمند است. از یک طرف به شرایط دولت آقای روحانی بستگی دارد که تا چه اندازه بتواند به آن موضوعات بپردازد و آنها را در اولویتهای کاری خود قرار بدهد و از طرف دیگر به شرایط عمومی کشور نیز بستگی دارد. هنوز این مساله برای دولت آقای روحانی و افکار عمومی مشخص نیست که پس از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری شکست خوردگان انتخاباتی چه رفتاری از خود نشان خواهند داد. آیا این افراد نتیجه انتخابات را میپذیرند و یا اینکه مانند گذشته تلاش میکنند در مسیر حرکت دولت کارشکنی کنند. چه بسا ممکن است مخالفان دولت آقای روحانی با علم به اینکه ایشان در صورت پیروزی در انتخابات قصد انجام کارهایی را دارند فضا را برای ایشان تنگ کنند و اجازه ندهند دولت آقای روحانی در این زمینه اقدامات تاثیرگذاری از خود نشان بدهد.
دیدگاه شما درباره رقابت سه کاندیدای اصلاحطلب در مقابل سه کاندیدای اصولگرا در انتخابات ریاستجمهوری سال96 چیست؟ آیا ترکیب کاندیداهای حاضر در انتخابات میتواند نوید بخش یک انتخابات پرشور و با شکوه باشد؟
به نظر من بین دو جریان سیاسی کشور یک موازنه انتخاباتی به وجود آمده؛ با این همه، به نظر میرسد رقابت اصلی انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم بین آقای روحانی و آقای رئیسی به نمایندگی از دو جریان اصلاحات و اصولگرا خواهد بود. از سوی دیگر حضور آقای جهانگیری در کنار آقای روحانی نیز میتواند نقش سازندهای در انتخابات ریاستجمهوری ایفا کند. این در حالی است که در جریان اصولگرا نیز آقای قالیباف با کارکردی شبیه به آقای جهانگیری در جریان اصلاحات در انتخابات حضور پیدا کرده است. به نظر میرسد رقابت اصلی انتخاباتی در فضایی بین این چهار کاندیدا سپری خواهد شد و آقای هاشمیطبا و میرسلیم از تاثیرگذاری بالایی در انتخابات برخوردار نخواهند بود. البته میتوان شرایطی را پیشبینی کرد که آقای میرسلیم در نهایت به سود آقای رئیسی از انتخابات کنارهگیری کنند و در مقابل نیز آقای هاشمیطبا به سود آقای روحانی صحنه انتخابات را ترک کنند. با این همه، باید این نکته را در نظر داشت که ظرفیت و پتانسیل آقای روحانی و جهانگیری برای مدیریت کشور از نظر سابقه و مقبولیت مردمی نسبت به آقای رئیسی و قالیباف بیشتر است. در نتیجه در شرایط معمول اختلاف آرا بین آقای روحانی و رئیسی بسیار فاحش خواهد بود. منظور من از شرایط معمول این است که همه کاندیداهای ریاستجمهوری در یک شرایط برابر بتوانند دیدگاههای خود را با افکار عمومی در جریان بگذارند. این در حالی است که به نظر میرسد شرایط برای تبلیغات برابر برای همه کاندیداها مهیا باشد. اگر کاندیدایی صدهاهزارمیلیارد برای تبلیغات خود هزینه کند و برخی تریبونها را نیز در اختیار داشته باشد، ممکن است وضعیت دیگری در انتخابات رقم بخورد. از سوی دیگر ممکن است برخی از کاندیداهای ریاستجمهوری تلاش کنند تخریب گستردهای را علیه دیگر کاندیدای ریاستجمهوری انجام بدهند. این اتفاق در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری سال84 رخ داد و در آن مقطع زمانی کاندیدای جریان مقابل به شکلهای گسترده و با ابزارهای مختلف مانند پخش سی دی علیه مرحوم آیتا... هاشمی رفسنجانی فضای انتخاباتی را به سمتی بردند که بیاخلاقیهای سیاسی در سرنوشت انتخابات تاثیرگذار شد.
حضور همزمان قالیباف و رئیسی درانتخابات ریاستجمهوری وضعیت انتخابات را پیچیده کرده است. به نظر شما استراتژی اصولگرایان در این زمینه چیست؟
در این زمینه چند احتمال وجود دارد. نخست اینکه آقای رئیسی به سود آقای قالیباف از انتخابات کنارهگیری کند که به نظر من این اتفاق بعید به نظر میرسد. حالت دوم زمانی است که آقای قالیباف به سود آقای رئیسی از انتخابات کنارهگیری کند که از شواهد و قرائن چنین به نظر میرسد که احتمال این اتفاق بسیار بیشتر از بقیه احتمالات است. اما حالت سوم زمانی اتفاق میافتاد که هر دو کاندیدا تا پایان انتخابات در صحنه حضور داشته باشند و به سود یکدیگر کنارهگیری نکنند. در چنین شرایطی آرای اصولگرایان شکسته میشود و آقای روحانی میتواند پیروزی راحتتری به دست بیاورد.
هدف اصلی محمد باقر قالیباف برای حضور در انتخابات بهرغم دوبار شکست در انتخابات چیست؟ آیا وی به دنبال اعاده حیثیت از دست رفته خود در شهرداری تهران است؟
برای یک شخصیت سیاسی حضور و یا عدم حضور در انتخابات میتواند معنای متفاوتی در پی داشته باشد. در شرایط کنونی برخی عنوان میکنند که آقای قالیباف برای اعاده حیثیت خود در فضای انتخابات شرکت کرده است. این در حالی است که عکس این قضیه نیز محتمل است و اگر ایشان دوباره در انتخابات شکست بخورد آینده سیاسی خود را تحت الشعاع قرار داده و ممکن است پیامدهای مطلوبی در انتظار ایشان نباشد. از سوی دیگر احتمال این مساله وجود دارد که آقای قالیباف در نهایت به سود آقای رئیسی کنارهگیری کند تا در دولت احتمالی ایشان یکی از مقامهای کلیدی دولت مانند معاون اولی ریاستجمهوری را به دست بگیرد.
شما در سال84 با آقای قالیباف در رقابتهای انتخاباتی حضور داشتید. ویژگیهای رفتاری ایشان در فضای انتخابات چیست؟
بنده به خاطر دارم اعضای ستاد انتخاباتی آقای قالیباف در سال84 سخنرانی بنده را در سقز به هم زدند. مردم سقز عنوان میکردند کسانی که سخنرانی را به هم زدند از اعضای ستاد انتخاباتی ایشان بودند. از سوی دیگر ایشان هزینه زیادی برای تبلیغات انتخاباتی خود انجام میدهد که در شرایط کنونی نیز به نظر میرسد از همین شیوه استفاده خواهند کرد. در انتخابات ریاستجمهوری سال92 آقای قالیباف که خود مدعی حملهگازانبری بود در نهایت با حملهگازانبری آقای روحانی مواجه شد و عرصه را در نهایت به ایشان باخت. با این همه، این احتمال وجود دارد که آقای قالیباف در فضای انتخابات پیش رو همچنان از همان شیوهگذشته برای از صحنه خارج کردن رقبا استفاده کند.
چرا قالیباف با استراتژی حمله به دولت آقای روحانی وارد فضای انتخاباتی شده است؟ هدف وی از انتخاب این استراتژی چیست؟
قالیباف گمان میکند اگر مانند احمدینژاد استراتژی حمله به رقیب را انجام دهد، میتواند به اهداف انتخاباتی خود دست پیدا کند. از سوی دیگر قالیباف که به نظر میرسد به پایگاه رأی احمدینژاد چشم طمع دوخته است، تلاش میکند تا با استفاده از شگردهای انتخاباتی احمدینژاد پایگاه رأی وی را به سمت خود متمایل کند. این در حالی است که آقای رئیسی نیز به شکلهای مختلف به دنبال به دست آوردن پایگاه رأی احمدینژاد است. ایشان نیز در تیم انتخاباتی خود برخی از نزدیکان احمدینژاد را به کار گرفته است تا به این طریق بتواند بخشهایی از پایگاه احمدینژاد را سمت خود متمایل کند.
به نظر شما رقابت آقای روحانی و رئیسی میتواند انتخابات را دو قطبی کند؟
بله، به نظر من در چنین شرایطی انتخابات دوقطبی خواهد شد. این در حالی است که قرار بود انتخابات ریاستجمهوری دوقطبی نشود. با این همه، چنین به نظر میرسد که اصولگرایان از همه ظرفیتهای خود استفاده خواهند کرد تا پایگاه رأی آقای روحانی را با چالش جدی مواجه کنند. در شرایط کنونی آقای رئیسی موفق شده یک اجماع نسبی در جریان اصولگرا به وجود بیاورد. این در حالی است که اجماع نسبی طیفهای مختلف اصولگرایی برای پیروزی ایشان در انتخابات کافی نیست و پیروزی در انتخابات سازوکار دیگری را میطلبد. آقای رئیسی در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرده تا در فضای انتخابات شهرت بیشتری کسب کند تا بتواند در آینده از آن استفاده کند. البته آقای رئیسی باید این نکته را در نظر داشته باشد که حضور در انتخابات برای ایشان میتواند نتیجه عکس نیز به همراه داشته باشد و پس از انتخابات به عنوان یک کاندیدای شکستخورده شناخته شوند.
به نظر شما آقای رئیسی قدرت ایجاد پایگاه و بلوک گسترده رأی را برای خود دارد؟
خیر، به نظر من چنین اتفاقی نخواهد افتاد. آقای رئیسی از نظر سوابق وضعیت مشابه آقای روحانی ندارد و آقای روحانی به دلیل حضور در مقامها کلیدی نظام از سابقه بیشتری در این زمینه برخوردار است. از سوی دیگر آقای رئیسی دارای شخصیت کاریزماتیکی نیست که بتواند با توجه به توانایی فردی خود جریان سازی کند. این نکته را نیز باید در نظر داشته باشیم که با حضور احمدینژاد در انتخابات تا حدود زیادی نظم انتخاباتی اصولگرایان به هم ریخت. به نظر میرسد افکار عمومی بین احمدینژاد و رئیسی تفاوت زیادی قائل نیست و رویکرد هر دو را نسبت به هم شبیه میدانند. بخشهایی از جامعهگمان میکنند که رئیسی ادامه رویکرد احمدینژاد است. این احتمال نیز وجود دارد که احمدینژاد در لحظات آخر انتخابات از یکی از کاندیداهای اصولگرا که به احتمال زیاد آقای رئیسی است، حمایت کند. در شرایط کنونی بسیاری از نزدیکان احمدینژاد در ستاد انتخاباتی آقای رئیسی فعالیت میکنند که نشاندهنده این مساله است که احتمال تاثیرگذاری احمدینژاد در سرنوشت انتخابات وجود دارد. البته از این نکته نیز نباید غافل شد که عدم تایید صلاحیت احمدینژاد و کارنامه نامناسب دولت اصولگرا در گذشته میتواند به سود پایگاه رأی آقای روحانی تمام شود. هنگامی که مردم وضعیت دولت احمدینژاد و آقای روحانی را با یکدیگر مقایسه میکنند به این نتیجه میرسند که آقای روحانی از تدبیر و مدیریت بهتری برای اداره کشور برخوردار بوده است.
به نظر شما آرای خاکستری انتخابات در نهایت به سود چه کسی متمایل خواهد شد؟ آیاآقای رئیسی میتواند چشم امید به ریزش احتمالی بخشهایی از پایگاه رأی آقای روحانی داشته باشد؟
جنس پوپولیسم آقای رئیسی از جنس پوپولیسم آقای احمدینژاد نیست و با هم تفاوت دارد. به همین دلیل آقای رئیسی قادر نیست آرای خاکستری رابه سود خود بکشاند. این در حالی است که احتمال متمایل شدن آرای ریزش داشته در اردوگاه اصولگرایی به سمت آقای روحانی بسیار زیاد است. در شرایط کنونی طیفهای معتدل اصولگرایی با رد رادیکالیسم و تندروی تلاش میکنند بهگفتمان اعتدال آقای روحانی بپیوندند که این مساله میتواند در سرنوشت انتخابات تاثیرگذار باشد.
منبع: آرمان- احسان انصاری