تحلیل فیضالله عرب سرخی از انتخابات 96
پیش از آنکه بگوییم آقای رئیسی میتواند خطری باشد برای آقای روحانی باید به این فکر کنیم که آیا رئیسی توان و تجربه حل مشکلات جامعه را دارد؟ و اگر فکر کنیم به اینکه میتواند این خدمت را در حوزه اجرا انجام دهد، باید بپرسیم که پس زمینهها و عقبه این سابقه چیست؟
گفتگوی آفتابیزد با فیضالله عرب سرخی، فعال سیاسی اصلاحطلب.
آقای عرب سرخی! به نظرتان رقیب دکتر روحانی از میان 4 نفر از اصولگرایان تایید صلاحیت شده، چه کسی است؟
به باور من از میان کسانی که ثبتنام کردهاند، بهغیر از آقای روحانی فردی که شانس انتخاب شدن داشته باشد، وجود ندارد. بنابراین باید عرض کنم مهمترین رقیب آقای روحانی، رفتار و اعمال دولت تدبیر و امید است. به میزانی که بتواند تبیین و توصیف درستی از آنچه در 4 سال گذشته انجام شده، ارائه دهد و بتواند برنامه مناسبی را در تکمیل آنچه در 4 سال گذشته انجام شده ارائه کند، میتواند، اعتماد جامعه را جلب کند. در میان افرادی که ثبتنام کردهاند، کسی نیست که فکر کنیم دارای پایگاه رای جدی در جامعه باشد و بتواند با رای خود، آقای روحانی را شکست دهد.
**
شانس پیروزی خود آقای روحانی را چقدر میدانید؟ با توجه به اینکه گفتید شرط پیروزیاش تبیین دستاوردها و برنامههای پیشرویش است آیا دکتر روحانی از توانمندی بیان جذاب برنامههایش برخوردار است؟
قطعاً دکتر روحانی توانایی بیان عملکرد خود در طول 4 سال گذشته را دارد. بحث این است که ما در انتخاب فعالیتهایی که در این ایام میخواهیم انجام دهیم، به چه مواردی اولویت دهیم. ممکن است در انتخاب اولویتها تفاوت نظر وجود داشته باشد. آنچه در انتخابات میتواند اتفاق بیفتد این است که آقای روحانی با یک رای قوی انتخاب شود یا با یک رای ضعیف. به نظر من انتخاب شدن با یک رای قوی، امکان اجرای مناسب برنامهها را میدهد.
***
خب این اولویتها در تبیین برنامهها باید چه باشد؟
من معتقدم هم در حوزه سیاست خارجی بهخصوص در بحث هستهای و هم در حوزه اقتصادی، هم پیرامون مسائل اجتماعی و فرهنگی اتفاقات مهمی روی داده و کارهای قابلتوجهی صورت گرفته است البته این به معنای آن نیست که همه مشکلات حل شده است. هنوز مشکلات فراوانی وجود دارد و کارهای فراوانی هست که باید انجام شود، اما این کارهای مهم به دلیل وضعیت خاصی که دولت داشته به شکل مناسبی در جامعه منعکس نشده است. جامعه ما از اهمیت کارهایی که صورت گرفته، مطلع نیست. نگاهی به 4 سال پیش و نگاه به زمانی که تورم دارای سیر شتابان و صعودی بود، محدودیتهای بینالمللی و تاثیراتش که ما را در سراشیبی خطرناکی از نظر اقتصادی قرار داده بود، بهگونهای که صادرات نفت از یک میلیون بشکه پایینتر آمده و قیمت نفت هم سیر نزولی داشت؛ میتواند در اولویت تبیین برنامههای آقای دکتر روحانی قرار گیرد. باید بهصورت تفصیلی بیان شود که تحریمها موجب شده بود ما خریدهایمان را با قیمتهای بسیار گران انجام دهیم. حمل و نقل و بیمه و مسائل بانکیمان همگی به مشکل جدی تبدیل شده و وضعیتمان را مخاطرهآمیز کرده بود. حالا ما از تورم بالای 40 درصد رسیدیم به تورم زیر 10 درصد. از نرخ رشد منفی 6 رسیدیم به نرخ رشد مثبت 5. از نقطه فرار سرمایهها رسیدیم به سرمایهگذاریهای خارجی و خیلی اتفاقات مهم دیگر در حوزه اقتصاد و سایر حوزهها. ببینید ما تقریباً پس از 40 سال موفق شدیم با بوئینگ و ایرباس قرارداد مستقیم ببندیم و هواپیما بخریم. حالا که ایرباس و بوئینگ محدودیتهای خود را برداشتهاند سایر سازندگان هواپیماها هم آمادگی این را مییابند که کالاهای خود را به ما عرضه کنند.
بنابراین تبیین و توصیف دقیقی از آنچه در آن قرار داشتیم و آنچه امروز هستیم و ارائه دورنمای قابل قبول از آنچه قرار است در 4 سال آینده انجام دهیم، مستلزم یک برنامه تبلیغاتی است که من امیدوارم ستاد انتخاباتی آقای روحانی و مجموعه نیروهای اصلاحطلب بهعنوان حامیان آقای روحانی بتوانند بهدرستی این کار را انجام دهند.
***
در انتخابات 92 ایجاد دوگانه سرهنگ- حقوقدان و همینطور بیان مشکلات دولت گذشته موجب شد تا مردم ایران آراء خود را به سبد رای حسن روحانی بریزند. حال تنها تبیین دستاوردها و بیان برنامههای آینده میتواند به جلب آراء کمک کند.
ببینید گاهی اوقات یک نکته کوچک توجهها را به خود جلب میکند، اما این نکته باعث رایآوری نمیشود، بلکه موجب جلب توجه میشود. پس از جلبشدن توجههاست که ما میرویم بررسی میکنیم. مثل صدایی است که ما برویم به سمت منشا آن و بفهمیم که این صدا از چیست و از کجاست، نه خود صدا . صدا منشا جلب توجه است، اما در خصوص نکتهای که شما اشاره کردید در مناظرات سال 92، دو قطبی سرهنگ و حقوقدان همان صدایی بود که موجب جلب توجه گشت و باعث شد تا توجهها به سمت آقای روحانی سوق یابد و ایشان دقیقتر ارزیابی شود. بالاخره آقای روحانی در کنار آن همه وعدههای خاص سخنانی را به زبان میآورد که در میان عقلای این قوم بیشتر از آن حرفهای پرسروصدای تبلیغاتی شنیده شد. یعنی در شرایطی که همگان بهدنبال آن بودند که با ناسزاگویی به این و آن حرف خود را به کرسی بنشانند، آقای دکتر روحانی سخنش بر این مهم استوار بود که ما باید رویههای خودمان را اصلاح کنیم و از ظرفیتهای خودمان بهره ببریم و با توانمندیهایی که داریم به جلب همکاری دیگران بپردازیم. با منطقی که داریم خصومتها را رفع کنیم نه با درگیری و دعوا. این حرف شنیده شد. شنیده شد که آدمی معتقد است ما باید با کسانی که به عنوان دشمن به آنها مینگریم، گفتگو کنیم و لااقل این خصومت را کاهش دهیم که این اتفاق افتاد. حالا نسبت به این اتفاقی که افتاده باید جلب توجه درستی صورت بگیرد که ما میتوانستیم چقدر موقعیت خطرناکتری داشته باشیم، اما امروز نداریم.
طبیعی است که مشکلات اقتصادی ما بهسادگی حل و فصل نمیشود و باید پیرامون آنها تلاش بسیار زیادی صورت بگیرد. ببینید ما در یک دوره 8 ساله شغل ایجاد نکردیم. اما متقاضیان «کار» همین طور به بازار تقاضای کار افزوده شدند حالا شما تلاش کردید و در طول یک دوره موفق شدهاید حدود 700 هزار شغل ایجاد کنید. هم آن بیکاریهای انباشته شده باقی مانده و هم بخشی از تقاضایی که همین الان هم بیش از 700 هزار تا وجود دارد. ما سالانه یک میلیون و دویست هزار متقاضی کار داریم و موفق شدهایم، هفتصدهزار شغل ایجاد کنیم. باز هم پانصدهزار نفر به بیکاران ما اضافه شدهاند، بنابراین هنوز راه بسیار زیادی برای حل مشکلات اقتصادی پیشرویمان وجود دارد. ما باید برای حل معضلات اقتصادی، حجم اقتصادمان را افزایش بدهیم. برای بزرگ شدن حجم اقتصاد باید سرمایهگذاری صورت بگیرد، منابع فعلی دولت جوابگو نیست. بنابراین باید در مردم اعتماد ایجاد کنیم تا آنها سرمایههایشان را بیاورند و هم باید در عرصه بینالمللی اعتماد ایجاد کنیم تا سرمایهگذاران خارجی هم رغبت کنند و به کشور ما بیایند و به کار گرفته شوند، بنابراین ما باید این را درست و دقیق با جامعه در میان بگذاریم، بگوییم که قبلا چنین مشکلاتی وجود داشته و ما این کارها را انجام دادهایم و کارهای زیادی هم باید انجام دهیم. این تبیین باید به روشنی انجام شود. مشکل بزرگی که در عمل وجود دارد این است که صدا و سیما بهعنوان یک رسانه ملی وظیفه داشته عملکرد دولت را در جامعه بازتاب دهد که نه تنها بهدرستی بازتاب نداده بلکه خودش بهعنوان یک رسانه مخالف دولت، به ایفای نقش پرداخته است، بنابراین جامعه ما نسبت به آنچه اتفاق افتاده، کماطلاع است.
**
ابراهیم رئیسی را کاندیدایی میبینید که قابلیت خطرآفرینی برای دکتر روحانی داشته باشد؟
پیش از آنکه بگوییم آقای رئیسی میتواند خطری باشد برای آقای روحانی باید به این فکر کنیم که آیا رئیسی توان و تجربه حل مشکلات جامعه را دارد؟ و اگر فکر کنیم به اینکه میتواند این خدمت را در حوزه اجرا انجام دهد، باید بپرسیم که پس زمینهها و عقبه این سابقه چیست؟ آیا آقای رئیسی اساساً با حوزه مسائل اقتصادی، سیاست خارجی و مسائل اجتماعی آشنایی دارد؟ میزان آن چقدر است، از کجا این تجربیات حاصل شده است؟
اولا آقای رئیسی دارای سابقههای متناسب با اداره قوه مجریه نیست. نکته بعدی این است که تیمی که همراه آقای رئیسی برای ثبتنام به وزارت کشور رفتند، تیم رئیس دولتهای نهم و دهم بود. این تیم 8 سال فرصت کار داشت. خیلی خوب است که با این همه ادعا از آن 8 سال یک گزارش کار ارائه دهند و بگویند در حوزههای مهم دست به چه اقداماتی زدهاند و منابع بیحسابی که در آن دوره 8 ساله برای کشور ایجاد شد به خاطر تغییرات قیمت جهانی نفت، چه بر سرش آمد و هنوز دولت روحانی درحال آواربرداری آن زمان است. یکی از دوستان تمثیل زیبایی در این باره در صفحه توئیترش بهکار برد.
او چنین توئیت کرده بود که «ساختمان پلاسکو در مدت زمان یک ربع آوار شد و یک هفته آواربرداریاش طول کشید. حالا باید ببینیم این 8 سال به چه میزان زمان برای آواربرداری احتیاج دارد». بنابراین به نظر من نه آقای رئیسی در جامعه شناخته شده است و نه تجربیات مرتبطی دارد و نه تیم مناسبی را انتخاب کرده است، پس ایشان مستقل از اینکه خطری برای آقای روحانی محسوب میشود یا خیر سوابق اجراییاش نشان میدهد که نمیتواند برای کشور مثمرثمر باشد.
***
به نظر میرسد آقای رئیسی در میان خود اصولگرایان هم دارای مقبولیت انتخاباتی چندانی نیست و آنها هم بهای چندانی به او ندادهاند. نگاه اصولگرایان را به رئیسی چگونه میبینید؟
اگر شما به تعداد کاندیداهای اصولگرا که برای ثبتنام در انتخابات حضور داشتند، نگاه کنید پاسخ خود را مییابید. موتلفه کاندیدای خود را آورده بود. قالیباف شخصا وارد صحنه شد. بذرپاش دیر رسید وگرنه ثبتنام میکرد. رئیس دولتهای نهم و دهم و معاون اجراییاش، هر دو پا به رکاب در صحنه بودند. بهنظر میرسد اگر مقبولیتی که شما از آن سخن گفتید وجود داشت، علیالقاعده باید روی رئیسی اجماع صورت میگرفت. این اجماع اتفاق نیفتاده است، بنابراین نه تنها رئیسی مقبولیت عامی در میان نیروهای اصولگرا ندارد، سایر نامزدهای اصولگرا هم از مقبولیت عام برخوردار نیستند، چون همگی مشمول این بحث هستند. ضمن اینکه بخش بزرگی از اصولگرایان رسما از آقای روحانی اعلام حمایت کردهاند. چهرههای شاخصی چون آقایان ناطق نوری، علی لاریجانی و بسیاری دیگر از آنها رسما موضع حمایت از رئیسجمهور روحانی را اتخاذ کردهاند.
نکته جالب توجه آنجایی است که مطبوعات اصولگرا هم هنوز بهدرستی نمیدانند از چه کسی حمایت کنند. این مهم را میتوان از مطالب روزنامههای چند روز گذشتهشان دریافت که به جای تبلیغ برای کاندیدایی، به تخریب دولت پرداختهاند.
کاملا همینطور است. برخی از افرادشان به کلی در بایکوت خبری بسر میبرند مثل رئیس دولتهای نهم و دهم و معاون اجراییاش که حتی ثبتنام آنها در انتخابات هم پوششی نداشت، بنابراین خیلی سخت نیست دیدن تشتت آرایی که در بخش باقیمانده جریان اصولگرا وجود دارد. من پیشتر هم اشاره کرده بودم که در حقیقت جریان اصولگرایی فعلاً به 3 قسمت مشخص تقسیم شده است. یک بخش رئیس دولتهای نهم و دهم و حامیانش هستند، یک قسمت جریان معتدلان و عقلای اصولگرایی است و یک جریان میانه وجود دارد که همه تشتتهای گفته شده در این جریان میانه قرار گرفته است. وگرنه آن دو قسمت عملا کار و بار خود را جدا کردهاند. اساسا رئیس دولتهای نهم و
دهم امروز خود را اصولگرا نمیداند، درحالی که8 سال با حمایت اصولگرایان روی کار بود، حتی اگر مثلا در یکی، دو سال آخر بعضا انتقاداتی هم به او وارد میساختند.
بنابراین این تشتت هنوز راه به جایی نبرده است. ضمن اینکه از ابتدا هم گفته میشد که ما قصد داریم با کاندیدای واحد حضور داشته باشیم. از همین رو ما هم امیدواریم یک رقابت قابل قبولی در انتخابات شکل بگیرد و بیش از اینکه اسم اشخاص بخواهد به این رقابت شکل واقعی دهد، برنامهها و راهکارهای حل مشکلات کشور، محور رقابتها باشد. پیش گرفتن استراتژی تخریب به جای تبلیغ هم حاکی از آن است که اصولگرایان نامزدی که شانس رایآوری جدی داشته باشد را ندارند. این یک دلیل است اما دلیل دوم این است که نمیخواهند آقای روحانی با یک رای قوی برگزیده شود، بنابراین تلاش میکنند حالا که نمیتوانند یک نامزد جدی را در مقابل آقای روحانی قرار دهند، با تخریب ایشان رای او را کاهش دهند، بنابراین این راهبرد برآمده از دو مسئله است؛ اول، نداشتن یک نامزد با قابلیت رقابت بالاست، دوم، تحمل اینکه آقای روحانی یک رای چشمگیر به دست آورد، در مقایسه با سال 92 را ندارند.
***
به نظرتان در نهایت جمنا به یک کاندیدای واحد میرسد؟
فرض کنیم جمنا به یک کاندیدای واحد برسد. مگر جمنا متشکل از همه اصولگرایان است؟ از میان خیل عظیم ثبتنامکنندگان اصولگرا تنها 5 نفر از آنها از جمنا بودند. برخی از گروهها و نیروها عملا راه خود را از جمنا جدا کردهاند.
**
چرا جمنا نتوانست همانند شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان عمل کند؟
به نظر میرسد جمنا تصمیمات خود در مورد نامزدها را منوط کرد به تصمیم آن جمع 3 هزار نفره در شهر آفتاب. تعداد قابلتوجهی از چهرههای سیاسی اصولگرا معتقد بودند آن سه هزار نفر را نامزدهای خاص در شهر آفتاب جمعآوری کردند و آنها نمایندههای طیف گسترده اصولگرایان نبودهاند. وقتی که آن 3هزار نفر به برخی نامزدها تعلق داشته باشند، طبیعتا آن نامزدها هستند که رای میآورند و از همین رو سایر اصولگرایان کناره گرفتند.
***
نظرتان در مورد کاندیداتوری قالیباف چیست؟ کسی که در آخرین لحظات ثبتنام کرد و یک نطق شدیداللحن هم علیه آقای روحانی ایراد کرد.
من بر این باورم که قالیباف این بار از منطق تبلیغاتی احمدینژاد تبعیت کرد وگرنه بیان اینکه آقای روحانی چند درصد دارای مقبولیت در جامعه است با گفته ما روشن نمیشود. نظرسنجیهایی که اتفاقا خود جریان اصولگرا انجام داده گواه مقبولیت بالای آقای روحانی است و خلاف ادعای سخنان قالیباف است. نکته دیگر اینکه قالیباف درصدد بیان وعدههای عجیب و غریب مانند آنچه رئیس دولت پیشین انجام میداد از جمله دوونیم برابر کردن درآمدهای دولت طی یک دوره 4 ساله برای اقتصاد است که بیان اینگونه سخنان نشانه این است که قرار نیست به این حرفها پایبند بمانند. فعلاً میخواهیم رای جمع کنیم. من خیلی شانس برای آقای قالیباف قائل نیستم و معتقد نیستم که رای ایشان بیشتر و بهتر از سال 92 است. خیلیها هم بر این باورند که عملکرد قالیباف در شهرداری طی 4 سال گذشته بهگونهای بوده که حتی به آن میزان هم دیگر رای ندارد.
***
آقای جهانگیری را پاتک روحانی میدانند. نظرتان در این باره چیست؟
به نظرم ترکیب روحانی- جهانگیری ترکیب خوبی است. اینکه رئیسجمهور و معاون اول هم در معرض قضاوت مردم قراربگیرند، هم با مردم سخن بگویند و هم از برنامههایی که اجرا کردهاند و هم از آنچه برای 4 سال آینده به عنوان ایده بیان میکنند، دفاع کنند. گو اینکه آقای جهانگیری اعلام کرده ما دو نفر نیستیم، ما یک نفریم و من اساسا برای حمایت از آقای روحانی برای رفتن به صحنه آمادهام. به هر حال تصورات و ذهنیتهایی وجود داشته است که موجب میشده اصلاحطلبان و حامیان روحانی در این اندیشه باشند که روحانی یک همراه و یک کمکی در ایام انتخابات با خود داشته باشد. در واقع فداکاری آقای جهانگیری را باید در این زمینه ستایش کرد.
***
آقای جهانگیری گزینه مناسبی برای کاندیدای پوششی است؟
بگذارید اینگونه بگویم؛ فرض بگیریم آقای روحانی قصد کاندیداتوری نداشت بالاخره حتماً یکی از دو، سه نفری که میتوانست محل بحث برای حضور باشد آقای جهانگیری بود. این یک بازی نیست یک اقدام واقعی است، ضمن اینکه جهانگیری هدف و انگیزه از نامنویسی خود را بلافاصله پس از ثبتنام مطرح کرد و یک امر پنهانی نیست که اول بگویند میخواهیم با هم رقابت کنیم بعد در عمل بخواهند همراه هم باشند. ایشان گفت کاندیدای تمام اصلاحطلبان آقای روحانی است، بنابراین جایی برای اما و اگر باقی نگذاشت و این تصمیم شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان هم بود.
***
جهانگیری پاتک روحانی است و قالیباف تک رئیسی؟
اگر این دوگانه شکل بگیرد و رئیسی کاندیدای اصلی اصولگرایان باشد و قالیباف هم کمک او شود، در چنین شرایطی میتوانیم بگوییم که چنین دوگانهای تشکیل شده است. در صورتی که یک طرف تکلیف خود را مشخص و اعلام موضع کرده است، اما طرف دوم هنوز مشخص نیست کاندیدای اول و اصلیاش چه کسی است و نقش بقیه چیست.
***
آقای عربسرخی! به باور بسیاری زنان و جوانان و همین طور جناح سیاسی اصلاحطلب در دولت یازدهم نادیده گرفته شدهاند.
به نظر شما بهتر است دکتر روحانی در تبلیغات انتخاباتیاش از این سه گروه استفاده بیشتری داشته باشد تا بتواند رای آنها را جذب کند و بعد هم به این وعدهاش جامه عمل بپوشاند یا اینکه ترکیب جنسیتی، سنی و همینطور سیاسی کابینهاش را همچنان باید حفظ کند؟
ببینید زمانی ما بحث از این میکنیم که آیا انتصابات دکتر روحانی متشکل از بهترینها بوده است؟ یا نقصی بر آن وارد نیست؟ من معتقدم که ضعفهای بسیار زیادی داشته است و حتماً جای فراوانی برای اصلاح دارد. مثلا به باور من وزیر آموزش عالی باید تغییر کند!
اما با اتخاذ یک نگاه کلی آنچه اتفاق افتاد کمابیش با شعارهای آقای روحانی سازگار بود. آقای روحانی گفت من اصلاحطلب نیستم و از همه جناحها بهره میبرم و نگفت من اصلاحطلبم که اعتراض کنیم ترکیب کابینهاش غلبه با اصلاحطلبان نبوده است.
ضمن اینکه بنده به عنوان یک اصلاحطلب ترجیح میدهم تا جایی که امکان دارد مدیران اصلاحطلب توانا هر چه بیشتر به کار گرفته شوند، اما یک وقت من از آنچه در ذهن و دل خودم میگذرد صحبت میکنم و زمانی میخواهم در مورد آقای روحانی سخن بگویم. باید توجه داشت دولت آقای روحانی خیلی جای بهتر شدن دارد. من معتقدم هم ترکیبش میتواند منسجمتر شود و هم میتواند جوانتر شود. منظورم از جوان شدن ترکیب کابینه بهکار گرفتن جوانان نیست. جوانان باید در جای جوانان به کار گرفته شوند. در یکسری از مسئولیتها باید افراد باتجربه به کار گرفته شوند. شما نمیتوانید در آن پستها و مناصب آدمهای بیتجربه را بهکار بگیرید. مشکلمان در مورد قشر زنان که کمتر دیده میشوند هم این است که نقطه دیده شدنشان در بالاترین سطوح نیست. در یک فرآیند به بالاترین سطوح میرسند باید در سطوح مدیریتی پایینتر بهکار گرفته شوند. گام به گام تجربه کسب کنند. مشکلمان این است که در سطوح پایینی که خانمها باید به طور گستردهتری بهکار گرفته شوند این اتفاق نیفتاده است و اتفاقا خانمها به جای اینکه تاکید کنند که حتماً در سطوح بالاتر بهکار گرفته شوند باید تاکیدکنند که در سطوح میانی و پایینی بهکار گرفته شوند. من معتقدم آقای روحانی در چینش کابینهاش عقلانی عمل کرده است.
***
نظرتان درباره اینکه طرفداران آقای رئیسی مترصد این هست که ایشان را بهشتی دوم بنامند و در شعارهایشان هم روی آن مانور میدهند، چیست؟
شاید تصور حامیان آقای رئیسی این باشد که شبیهسازی با چهرههای ماندگار و مثبت در ذهن جامعه میتواند ایجاد اینهمانی کند و باعث رایآوری شود، اما باور من این است که با گذشت بیش از سی و پنج سال از شهادت بزرگی همچون شهید بهشتی و عدم معرفی صحیح رسانه ملی از چهره ایشان، این حربه تبلیغاتی کارآیی چندانی نخواهد داشت و مهمتر اینکه در مقام اثبات، کدام ویژگی شهید بهشتی در شخصیت آقای رئیسی متجلی است تا جامعه به سمت باور این تبلیغ حرکت کند.
منبع: آفتابیزد – مریم علیزاده منصوری