خبرگزاری کار ایران

گفت‌وگو با شیوا ارسطویی درباره ادبیات داستانی در ایران؛

مشکل از ماکیاول است!

مشکل از ماکیاول است!
کد خبر : ۴۷۴۰۰۵

اگر بگوییم حال ادبیات داستانی ایران خوب است، بی‌گمان در دسته افراد خوش‌بین جای می‌گیریم. شمارگان بیشتر کتاب‌ها کمتر از پانصد نسخه است و همان تعداد محدود هم به‌سختی فروش می‌رود.

گرچه این مشکل کتاب‌های منتشرشده در تمامی حوزه‌ها را شامل می‌شود، اما دست‌کم درباره داستان‌های خارجی ترجمه‌شده اوضاع کمی بهتر است. درباره داستان ایرانی، انتشار کتاب درست یک مرحله پیش از فراموش‌شدن آن است. درواقع کتاب‌ها حتی فرصت فراموش‌شدن هم پیدا نمی‌کنند؛ از چاپخانه که بیرون می‌آیند گم می‌شوند. در گفت‌وگوهای پیشین با نویسندگان پیشکسوت به دنبال پاسخ به این پرسش بودیم که چه راهی برای بهبود اوضاع وجود دارد. در این شماره با شیوا ارسطویی گفت‌وگو کردیم. گپی کوتاه که با پاسخ‌های تلگرافی ایشان همراه بود و اشاراتی که با طنز و گاهی طفره‌رفتن از پاسخ همراه است. انگار اوضاع بدتر از آن است که بوی بهبود به مشام برسد! در آغاز سال نو، خواندن این گفت‌وگو خالی از لطف نیست. از شیوا ارسطویی تاکنون مجموعه داستان‌های «آمده بودم با دخترم چای بخورم»، «آفتاب مهتاب» و «من دختر نیستم» منتشر شده است و رمان‌های «بی‌بی شهرزاد»، «خوف» و «نی‌نا» و دو مجموعه شعر «گم» و «بیا تمامش کنیم» ازجمله آثار ایشان است. افزون بر این، سال‌ها سابقه تدریس داستان‌نویسی دارند.

ممنون از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید. در آغاز می‌خواستم بپرسم به نظر شما آیا چیزی به اسم داستان ایرانی که ریشه در فرهنگ کهن ما داشته باشد داریم؟

فراوان.

یعنی شما به یک فرم ایرانی برای داستان معتقدید؟

همین هزار و یک‌شب، یکی از کهن‌ترین فرم‌های روایت در داستان ایرانی است. چطور مگه؟!

بعضی‌ها معتقدند ساختار فرهنگی ما با فرم‌های غربی سازگار نیست. به نظر شما می‌شود یک الگوی کلی برای نوعی داستان بومی از هزار و یک‌شب استخراج کرد؟

چه ضرورتی دارد؟

می‌گویند آن اومانیسمی که پایه ادبیات غرب است در فرهنگ ما نیست. ما یک‌جور تقدیرگرا هستیم. باید ادبیاتمان را هم به این تفکرات نزدیک کنیم. درواقع فرم را مقدم بر مضمون می‌دانند.

این حرف‌ها را چه کسانی می‌زنند؟ اصلاً آن اومانیسم را و این تقدیرگرایی را چه کسانی قضاوت می‌کنند و بعد هم حکم صادر می‌کنند که ما باید ادبیاتمان را به چه نوع تفکری نزدیک بکنیم یا نزدیک نکنیم! این بحث تقدم فرم بر مضمون یا برعکس هم دیگر خیلی پیش‌پاافتاده شده است. هر مؤلف در قلمرو ادبیات خودش آزاد است هر جور که دلش می‌خواهد بنویسد.

ایرادی که الآن به داستان‌نویسان جوان می‌گیرند این است که به زبان اهمیت نمی‌دهند و تحت تأثیر آثار ترجمه‌شده فقط دنبال روایت ماجراها با ساده‌ترین کلمات هستند؟ این موضوع را چقدر قبول دارید و چقدر اصلاً این ایراد درست است؟

بعضی‌شان مسلط هستند و بعضی‌شان هم که به زبان داستان‌نویسی مسلط نیستند، خودبه‌خود محلی از اعراب پیدا نمی‌کنند یا کم‌کم می‌روند سراغ کاری که چم‌وخم آن را آموخته باشند. مسئولیتش هم با خودشان است.

به‌طورکلی وضعیت داستان‌نویسی حال حاضر ایران را چگونه می‌بینید؟ چرا بزرگانی مانند گلشیری و براهنی دیگر در ادبیات ما تکرار نمی‌شوند؟

 قرار نیست کسی یا چیزی تکرار شود. هر دوره‌ای آدم‌های خودش را دارد. گلشیری و براهنی که نباید تکرار بشوند! اگر تکرارشدنی بودند که دیگر هرکدام گلشیری یا براهنی نبودند!

این گفت‌وگوها برای این است که نسل جوان از شما که بزرگان ادبیات هستید نکاتی یاد بگیرند. منظور این است که چهره‌های شاخص ادبیات ما متعلق به گذشته هستند و انگار نسل جدید شاهکاری تولید نمی‌کنند؟ به نظر شما برای بهبود کیفیت کارها چه‌کار می‌شود کرد؟

نسل‌ها قرار نیست همدیگر را توبیخ کنند. به نظرم بهتر است فاصله نسلی برای ادبیات قائل نشویم. ادبیات حوزه‌ای است بی‌نسل یا باید تبدیل بشود به حوزه‌ای بی‌نسل. سن و سال در ادبیات وجود دارد ولی اینکه هرکسی سنش بیشتر باشد یا کمتر در ادبیات معیار مشخصی پیدا نمی‌کند برای توصیه یا نصیحت. بزرگان ادبیات آن‌هایی هستند که همواره و جست‌و‌جوگرانه در حال خلق ادبی هستند. به‌کار بردن این نوع لحن و این نوع تعابیر تنها کاری که کرده این بوده که آن اعتمادبه‌نفس لازم را در جوان‌ترها از بین برده. گمانم فقط در کشور ما این‌جوری از بالا به نویسنده‌های جوان نگاه می‌کنند. درحالی‌که نویسنده‌های جوان‌تر بسیار آماده‌تر هستند برای توصیه به بهبود کیفیت آثار. جوان بودن در نوشتن به معنای آگاه‌نبودن در نوشتن نیست. به معنای داشتن توصیه‌های جدید است برای نوشتن.

منظورتان از توصیه‌های جدید چیست؟

همان کشف و شهود تازه‌ای که می‌تواند آثار جوان‌ترها را به جلو براند.

آموزش نویسندگی چقدر در نوشتن تأثیر دارد؟ منظورم آموزش از نوع کارگاه‌ها و کلاس‌های داستان‌نویسی است؟

می‌تواند تأثیری داشته باشد جدی. درصورتی‌که فرد آموزش‌دهنده یا فرد آموزش‌گیرنده آن را جدی بگیرد. بدیهی است که بستگی به افراد

دارد.

شما سابقه همکاری در طرح‌های سینمایی را هم دارید. به نظر شما چرا برخلاف بسیاری از کشورها درصد کمی از فیلم‌ها در ایران بر اساس اقتباس‌های ادبی ساخته می‌شود؟

به این دلیل که سینمای ایران اقتباس ادبی بلد نیست، ولی دزدی از ادبیات را خوب بلد است. سینما تجارت است و هر تجارتی هم دزدهای خودش را دارد.

منظورتان از دزدی چیست؟ به موضوع خاصی اشاره می‌کنید؟

منظور آدم از دزدی چه می‌تواند باشد جز دزدی؟

مصداق خاصی در نظرتان است؟

از دزدی؟!

از دزدی ادبی در سینما؟

این تعبیر دزدی ادبی، تعبیری است ژورنالیستی که به‌سرعت به سینما مجوز دزدی بیشتر خواهد داد. لطفاً با ساختن این ترکیب آن را موجه نکنیم.

دزدی از ادبیات را شما فرمودید. به نظرم کمی روشنگری کنید بد نیست. موضوع مهمی است.

روشنگری از دزدی؟ چه کاری است؟!

من حس کردم این اتفاقی است که برای خودتان افتاده؛ یعنی برداشت بی‌اجازه از آثارتان. شاید بشود در پرده اشاره‌ای بکنید.

مگر من پلیسم؟

به‌عنوان شاکی.

شما یک وکیل خوب سراغ دارید؟

پس مشکل از وکلاست.

مشکل از ماکیاول است!

طنز ظریفی در داستان‌هایتان هست. اینجا هم هست. کار تازه‌ای در دست انتشار ندارید؟

چرا. یک کار ظریف!

ظریف از چه نظر؟

از نظر نظربازانه‌اش!

می‌خواهید در آخر توصیه‌ای به علاقه‌مندان به داستان‌نویسی بکنید؟

علاقه‌مندان به داستان‌نویسی علاقه‌شان را جدی بگیرند.

 منبع: ایران

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز