ترامپ،افکارعمومی و قدرت نرم
به نظر می رسد نگاه تبیعض آمیز دولت تازه ایالت متحده به جهان اطرافش بطور بی سابقه ای افکار عمومی و جامعه مدنی در سراسر دنیا را به یکدیگر نزدیک کرده است
جهان اقتصاد نوشت: دریک ماه اخیربا ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید، فضای بین اللملی روزهای پر تلاطمی را پشت سر می گذارد.اگر چه ازهمان صبح پیروزی غیرمنتظره نامزد جمهوری خواهان در انتخابات، بسیاری از تحلیل گران نسبت به سیاست های پیش بینی ناپذیر، ناسیونالیستی وعوام گرایانه او هشدار داده بودند اما مواضع دولت تازه آمریکا در قبال توافق اتمی ایران و غرب،ممنوعیت ورود مهاجران ایرانی و حتی تشدید تحریم های یک جانبه، چنان سپهر سیاست در ایران را متاثر کرده که بی تردید اکنون مسئله اول کشور در نگاه اکثر تصمیم سازان نظام، مختصات دفاع ازحقوق کشورمان در فضای بین اللملی با توجه به سیاست تهاجمی ترامپ است.مختصاتی که نکات زیر به روشن تر شدن آن کمک خواهد کرد.
به نظر می رسد نگاه تبیعض آمیز دولت تازه ایالت متحده به جهان اطرافش بطور بی سابقه ای افکار عمومی و جامعه مدنی در سراسر دنیا را به یکدیگر نزدیک کرده و اکنون پویش مقابله با ترامپ با تبدیل به یک جنبش سراسری در جهان،پایه گذار تظاهرات ضد آمریکایی از جنوب شرق آسیا تا لندن و خیابانهای نیویورک شده است.روندی که اگر بدرستی از سوی جمهوری اسلامی رصد و همراهی شود،قادر به تقویت قدرت نرم کشورمان در مجامع بین المللی و تبیین بهتر سیاست خارجی ایران در افکار عمومی خواهد شد.روشی که خوشبختانه در روزهای اخیر از سوی اکثر تریبون های رسمی کشور دنبال شده و در نزدیکترین مثال با اعطای ویزا به تیم ملی کشتی آمریکا،نگاه از بالا به پایین دولت امریکا را در موضع ضعف قرار داده است.چه آنکه با هماهنگی و همراهی بیشتر حاکمیت، جامعه مدنی و کنشگران فضای مجازی این گفتمان حتی قادر به نفوذ در رسانه های ایالات متحده است.در واقع قدرت نرم در پی آنست با استفاده از روش های صلح جویانه و مستدل در رسانه های غیر رسمی-که خوشبختانه اکنون در اختیار همه شهروندان است- سیاست خارجی کشورمان را در میان ملت ها تشریح کرده و هزینه مقابله با ایران از سوی کشورهای متخاصم را افزایش دهد.
برای پی بردن به اهمیت و تاثیر سیاست خارجی دولت ایران بر فضای جهانی می توانیم دو دولت محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد را در تجربه رویارویی با سیاست های جنگ طلبانه جورج بوش باهم مقایسه کنیم. سیاست عزت،حکمت و مصلحت همراه با برند گفتگوی تمدنها در زمان دولت اصلاحات نه تنها بر فشار دولت جورج بوش و ائتلاف او در سیاست خودی –غیر خودی غلبه کرد که حتی بالاترین نرخ رشد اقتصادی،سرمایه گذاری خارجی و در عین حال افزایش بنیه های دفاعی و تجهیزات نظامی را در فضای متشنج پس از حملات یازده سمپتامبر از خود بجای گذاشت. در واقع سیاست دولت خاتمی در دهه هشتاد اگر چه بیشترین فاصله را با دولت آمریکا-حتی بیشتر از دولت روحانی-ایجاد کرد اما همواره با پیش بینی پذیری،گفتگو محوری و قانون مداری جمهوری اسلامی را در مرکز ائتلافی از کشورهای قدرتمند قرار می داد؛ درحالی که محمود احمدی نژاد و همکارانش با طرح مسائل چون انکارهلوکاست و یا تمسخر مجامع جهانی چنان ائتلافی را علیه ایران بر پا کردند که حتی شراکای قدیمی کشورمان چون چین و روسیه هم در روز رای گیری شورای امنیت، ایران را در سازمان ملل تنها گذاشتند تا مردم ایران در شدیدترین تحریم های بین المللی گرفتار آیند.بنابراین امروز نحوه واکنش مسولان کشورمان در برابر ویترین خشن،بی منطق و حتی نامعقول دولت امریکا می تواند جایگاه ایران را درمیان قدرت های جهانی تعیین کند.فرصتی که درصورت ناهماهنگی نیروهای درون نظام و ارسال پیام های متناقض به خارج ممکن است به چالشی عمده برای کشورمان مبدل شود.
بخشی از مخالفان دولت در سالهای اخیر با انواع روش ها از تحصن و تظاهرات تا مستند سازی و فوتوشاپ سعی کردند برجام را درافکار عمومی بی اعتبار و بی اثر نشان دهند وحتی در مجلس نهم از پشت تریبون های رسمی به مذاکره کنندگان انگ خیانت چسبانند.روش های که البته بر طبق آخرین انتخابات رسمی کشور کمترین اثر را درنگاه ایرانیان به سیاست خارجی دولت تدبیر و امید داشته است.اما اکنون سوالی که در اذهان باقی می ماند این است که اگر برجام با حمایت و ائتلاف نیروهای داخلی و کشورهای خارجی به سرانجام نمی رسید و با قطعنامه شورای امنیت حمایت نمیشد آنگاه کشورمان در دوران ترامپ جنگ طلب با چه هزینه و فشاری باید از حق مسلم خود در برخورداری از غنی سازی دفاع می کرد؟
رضا قنبری- فعال سیاسی