گفتمان و دیالکتیک دانش و قدرت
فوکو همانند نیچه معتقد است که قدرت در همه مناسبات اجتماعی برقرار است و هیچ فضایی خارج از حوزه قدرت وجود ندارد وهیچ کسی نمیتواند از سیطره قدرت بگریزد.
به گزارش ایلنا، روزنامه آفتاب یزد نوشت. در گفتمان سنتی ریشههای قدرت و چگونگی اعمال آن مشخص و آشکار بود اما در دنیای مدرن امروزی قدرت بسیار ریشهدارتر و اغواکنندهتر از نظامهای سنتی بوده و به کانونهای خاصی محدود نمیشود لذا فوکو بجای سوال از چیستی قدرت، به سراغ فهم این موضوع میرود که قدرت از چه طریق و چگونه تحمیل میشود؟
اعمال قدرت بخودی خود نه به عنوان خشونت ذاتی تلقی میگردد و نه معنای رضایت از ان استنباط میشود براین مبنا او مکانیسمهایی را تحلیل میکند که در کارکردی پنهان عملکرد قدرت را تقویت و آن را بازتولید میکند.
از نظر فوکو، قدرت و دانش در فضای گفتمانی با هم یکی میشوند، کار گفتمان انتقال و تولید قدرت است؛ به بیان دیگر گفتمان در عین حال که قدرت را تقویت میکند اما از سوی دیگر، میتواند آن را به سستی و رسوایی نیز بکشاند.
از نظر فوکو قدرت به معنای حاکمیت دولت، شکل قوانین یا یکپارچگی حاکمیت نیست زیرا اینها بیشتر تظاهرات نهایی قدرتاند. قدرت یک نهاد و یا توانایی مشخص فردی و یا گروهی نیست بلکه این مفهوم در بطن روابطی نابرابر و ناپایدار متبلور میشود. براساس تحلیل فوکو، قدرت زمانی اعمال میگردد که مفهومی بنام «آزادی» نیز وجود داشته باشد در واقع بین مفهوم آزادی و قدرت، مناسبات پیچیدهای برقرار است به گونه ای که ممکن است قدرت خود را با تاکید بر آزادی نشان دهد.
از نظر فوکو رابطه نزدیکی بین اعمال قدرت و مقاومت نیز وجود دارد زیرا از طریق مقاومت است که قدرت خود را تحمیل میکند و از سوی دیگر هیچ اعمال قدرتی نیست که مقاومتی را در پی نداشته باشد.
او معتقد است که گفتمانها همواره خدمتگزار قدرت یا متعرض به قدرت نمیباشند، چنانکه سکوتها نیز همواره چنین نیستند. ما باید دراندیشه خود جایی برای یک فرآیند پیچیده و متغیر باز کنیم، فرآیندی که از طریق آن گفتمان میتواند توامان ابزاری برای قدرت باشد و افزون بر آن، مانعی در برابر قدرت، سدی در مقابل آن پایگاهی برای مقاومت و نقطه آغازی برای یک راهبرد مخالف ،اهمیت گفتمانها در این است که آشکارکننده بازی قدرت در جایگاههای مشخصاند.
از نظر فوکو هر نظام آموزشی روشی سیاسی است برای حفظ وضعیت موجود و یا اصلاح گفتمانها، در واقع نظام آموزشی در کارکردی پنهان؛ قدرت و دانشی خاص را باز تولید میکند. لذا دغدغه فوکو در تحلیل از دانشگاه، ترویج دانش به معنای خاص نیست بلکه تمرکز او براین واقعیت است که دانشگاه چگونه انواع خاصی از دانش را طرد میکند.از منظر فوکو هیچ حقیقتی ماقبل گفتمانها وجود ندارد و توفیق هر نوع گفتمانی وابسته به ارتباطی است که با شبکه قدرت دارد در واقع ترکیب دانش و قدرت اشکال متنوعی از واقعیت را تولید و دیگر اشکال را طردیا حذف میکند.
تحلیلهای انتقادی او با این هدف مشخص صورت میگیرد که نقاب از روی چهره قدرت در جهان مدرن بر دارد. فوکو میخواست نشان دهد که پشت پرده ظاهرنماییهای جامعه مدرن،خواست سلطه پنهان است و در نهادهای مدرن امروزی فرد زیر عناوین و مفاهیم حقیقت یا رهایی، ناخواسته تن به سلطه خواهد داد زیرا جوامع انسانی همواره بر نظام قدرت استوار میباشند و سرنگونی یک نظام اجتماعی ما را با نظام قدرت دیگری روبهرو میکند. با توجه به اینکه هر نظام قدرت تعریف و تفسیر ویژه خود را از حقیقت دارد گریز از قدرت به آزادی نوعی خوش خیالی محض بهنظر میرسد.
از منظر فوکو قدرت در رابطه معنا می شود و در کوچکترین روابط و مناسبات اجتماعی موجود است، قدرت مرتب توزیع و تکرار میشود و مداوم در حال اصلاح و پیچیدهتر شدن است و عمدتا از طریق دانش اعمال میشود.
فوکو معتقد است رابطه دانایی و قدرت هیچ گاه قطع نمی شود، بلکه یک شکل قدرت در یک شکلی از دانایی متعین میشود و ضدیت دانش و قدرت اصلا مورد قبول نیست. دانش، قدرت را بهوجود میآورد و در عین حال تحت انقیاد آن نیز هست بنابراین رابطه دانش و قدرت یک رابطه دیالکتیکی است، منشا قدرت دانش است و قدرت نیز دانش را با مناسبات خویش بازتولید میکند.