تمدید دولت روحانی خواست هاشمی بود
غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی و یکی از نزدیکترین نیروهای سیاسی به آیتالله هاشمیرفسنجانی در خصوص آینده پساهاشمی در جریان اصلاحات معتقد است که به هرحال مرگ برای هر انسانی فرامیرسد و برای آسیب ندیدن از فقدان افراد باید مشی و منش سیاسی افراد را تداوم بخشید.
به گزارش ایلنا، روزنامه اعتماد با گفت و گو با غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی و یکی از نزدیکترین نیروهای سیاسی به آیتالله هاشمیرفسنجانی در خصوص آینده پساهاشمی در جریان اصلاحات را منتشر کرد.
فقدان آیتالله هاشمیرفسنجانی نه فقط در نظام سیاسی ایران بلکه در ساحت احزاب و گروههای سیاسی نیز یک خلأ بزرگ ایجاد میکند.
او به ویژه در سالهای پایانی عمرش نقشی موثر در وحدت نیروهای سیاسی اصلاحطلب و اعتدالگرا ایفا کرد و این خلأ اگر به درستی مدیریت نشود، میتواند آثار خسارتبار زیادی به دنبال داشته باشد.
او معتقد است که به هرحال مرگ برای هر انسانی فرامیرسد و برای آسیب ندیدن از فقدان افراد باید مشی و منش سیاسی افراد را تداوم بخشید.
از این منظر کرباسچی پیشبینی میکند اگر چنین رفتاری در جریان اصلاحات پیگیری شود جایگاه جریان اصلاحات و اعتدال در جامعه حفظ میشود.
او در خصوص جریان مقابل نیز امیدوار است این رخداد اندوهناک سبب شود تا آنها نیز به خود آمده و از این هشدار و بیدارباش برای بهبود سیاستورزی خود استفاده کنند.
آینده اصلاحات بعد از آیتالله هاشمی را چگونه میبینید؟
به هر صورت آقای هاشمی نقش مهمی در طول حیات خود داشتند. اگر ایشان بودند میتوانست نقش بهتری که با بیان و کلام و موضعگیریهای خود داشتند ادامه یابد. آنچه از شخصیتهایی مثل آقای هاشمی و امثال ایشان باقی میماند در واقع الگوی رفتاری است. سرمایهای که برای اصلاحطلبان و معتدلین بعد از آقای هاشمی وجود دارد همین منش و رفتار است، که اگر این را بتوانند تحلیل و به آن عمل کنند اتفاقی رخ نخواهد داد.
اگر بتوان این الگو را تدوین و مورد اجماع مجموعه اصلاحطلبان و معتدلین قرار داد و بر اساس آن عمل کرد میتوان آسیب را به حداقل رساند. نمیتوان گفت که به اصلاحطلبها و اعتدالیون آسیب وارد نشده است. تعبیر دینی آن هم این است که هیچ چیزی جایگزین او نمیشود؛ ولی میتوان به این نحو جبران کرد.
میتوان گفت که آقای هاشمی یک شخصیت ارزنده برای مجموعه نیروهای فعال سیاسی بود. اما در حال حاضر ایشان از دنیا رفتهاند و پیشبینی نمیشد که او و دیگر شخصیتهای سیاسی تا ابد زنده بمانند. مجموعه نیروهای معتدل و اصلاحطلب باید به این فکر کنند که چه ویژگیای هاشمی را هاشمی کرده است و در طول این ٣٧ سال فعال و منشأ اثر نگه داشته است.
اگر این تبیین، مورد اجماع قرار گرفته و به آن عمل شود به نظر من آینده اصلاحات و اعتدال جایگاه خودش را در جامعه ایران میتواند حفظ کند. همین نکتهای که آقای هاشمی همیشه روی آن تاکید داشت و میگفت «معدل افکار عمومی گرایش به افراط و تفریط نیست» خودش مصداق خوبی است. افکار عمومی اگر در صحنه حضور داشته و رفتاری مثل ایشان را در پیش گیرند آینده میتواند با افق روشن باشد و ضربهای از نظر سیاسی به اصلاحطلبها وارد نشود.
آیا فقدان آیتالله هاشمی میتواند اثر مثبتی بر مشارکت بیشتر مردم در انتخابات ریاستجمهوری و شوراهای سال آتی داشته باشد؟
مسلما رهنمودها و راهنماییها در صورت حضورآیتالله هاشمی در انتخابات آتی میتوانست برای مردم بسیار راهگشا باشد. نبود ایشان شوک بسیار بزرگی بود و به خصوص چگونگی رحلتشان که امری ناگهانی بود، بر مردم اثرگذار بود. جمعیت عظیمی که در مراسم تشییع ایشان حاضر شدند، نشان از این امر دارد. امید است که اصلاحطلبان و نیروهای معتدل بتوانند از ظرفیت به وجود آمده استفاده کنند و نبود فیزیکی آیتالله را تاحدودی جبران کنند. البته اصل حضور آیتالله هاشمی چیز دیگری بود لیکن این ابراز احساسات و علاقه مردم میتواند نیروی موثری برای تداوم راه ایشان باشد و در انتخابات اثرگذار باشد.
تداوم راه آیتالله هاشمی در گرو ریاستجمهوری مجدد آقای روحانی است؟
آقای هاشمی بارها گفته بود که آقای روحانی باید در انتخابات دور دوم ریاستجمهوری شرکت کند. هنوز آقای روحانی شخصا در این زمینه چیزی اعلام نکرده است. حضور آقای روحانی در انتخابات ٩٦ مورد نظر آقای هاشمی بود. امید است که شرایط به گونهای باشد که آقای روحانی تصمیم به حضور در انتخابات آتی بگیرد. نیروهای مختلفی که همراه و همگام آیتالله هاشمی در انتخابات سال ٩٢ بودند، امروزهم معتقد هستند که روش این دولت و برنامههای آن باید ادامه پیدا کند.
جریان اصلاحات برای مدیریت خلأ به وجود آمده ناشی از رحلت آیتالله هاشمی باید دست به چه اقداماتی بزند؟
نیروهای اصلاحطلب در طول این سالها به این نتیجه رسیدهاند که راه رسیدن به اهدافی که اصلاحات در نظر دارد و برای مصالح ملی دنبال میکند، مسیر معقول، منطقی، معتدل و به دور از افراط و تفریط است. شعارهای دولت و اصلاحطلبان باید شعارهایی شدنی در کشور باشد. وعدهها و مطالباتشان باید در فضای موجود کشور قابل اجرا باشد. امید است که اصلاحطلبان بتوانند راه آقای هاشمی را ادامه دهند و در مسیر سازندگی و توسعه حرکت کنند. اصلاحطلبان باید در این مسیر منسجم باشند و با نیروهای معتدل اصولگرا همکاری کنند و از ظرفیت همه نیروهای دلسوز که به مصالح ملی کشور فکر میکنند، استفاده کنند. هدف اصلی برای جریان اصلاحات باید منافع مردم باشد. در این صورت راه آقای هاشمی ادامه مییابد و اعتدال و اصلاحات در کشور حاکم میشود و توسعه کشور سرعت خواهد گرفت.
آیا این رخداد اندوهبار میتواند منجر به نزدیکی بیشتر نیروهای میانه رو در جریان اصولگرا با اصلاحطلبان شود؟
امیدوار هستیم چنین اتفاقی رخ دهد. نزدیکی نیروهای میانه رو و اصلاحطلبان نیازمند حرکت و تلاش دو طرف است. نباید توقع داشته باشیم که نیروهای معتدل اصولگرا به سمت ما گامی به پیش بگذارند و اصلاحطلبان همچنان از خواستههای خود پا پس نکشند. ما باید به اصلاحطلبی و اصولگرایی نگاهی فراتر داشته باشیم. نگاه فراتر همانطور که بارها آقای هاشمی اشاره کرده بود، نگاه به منافع و مصالح کشور است. رمز توجه و علاقه مردم به آیتالله هاشمی نیز همین مساله بوده است. اگر نگاه اعتدالی و همراه با دلسوزی برای مردم و مصالح کشور در بین نیروهای اصلاحطلب و نیروهای معتدل اصولگرا حاکم باشد میتوان در انتخابات آتی و دیگر ادوار انتخاباتی شاهد نزدیکی جریانها به هم بود. با وجود اختلافاتی که در گذشته بین دو جریان سیاسی وجود داشت، امروز زمینه و ظرفیت بین دو جریان برای همکاری و پیش برد منافع ملی وجود دارد.
رابطه آیتالله هاشمی با مقام معظم رهبری خیلی به جریان میانهرو کمک میکرد فکر میکنید این جایگاه برای آن رابطه دوباره قابل احیاست؟
خود آقای هاشمی حتما یک رابطه ویژه با رهبری داشت. ولی اینکه ایشان چقدر از این رابطه شخصی برای این مجموعه استفاده میکرد احتیاج به بررسی دارد و نمیشود خیلی قاطع گفت این رابطه همیشه تاثیر داشته است. نکته دیگر اینکه اشخاص دیگری هم در بین ما هستند که به هر صورت میشود این رابطه را احیانا اگر لازم باشد احیا کرد. حالا نه در حد آقای هاشمی ولی به هر حال به نحوی میتوان این کار را انجام داد. به نظر من این کار شدنی است ولی طبیعتا تفاوت خواهد داشت.
نبود آیتالله هاشمی در جریان اصولگرا اتحاد ایجاد میکند یا نه؟ چون همیشه یک طیف قابل اشارهای از اصولگرایان یکی از آماج اتحادشان مقابله با آقای هاشمی بود دچار تفرقه میشوند؟
من فکر میکنم؛ ما نباید اصلا دنبال تفرقه دیگران باشیم و خیلی نسبت به این دلخوش کنیم که در بین اصولگرایان تفرقه ایجاد شود. اتفاقا اگر وحدت نظر ایجاد شود و همه آنها هم به سمت یک اصولگرایی معقول سوق داده شوند به نفع جامعه سیاسی ما است.
من بالعکس امیدوارم فاجعه رحلت ایشان برای آنها هم یک هشدار و بیدارباشی باشد که بدانند موقعیتهای ارزندهای مثل شرایط حضور شخصیتی مثل آقای هاشمی که در جامعه ما وجود دارد، موقعیتهای دایمی نیستند. روز تشییع جنازه ایشان دیدیم افرادی که یک زمانی نقدی داشتند و تند میشدند چشمان اشکبار آنها در بدرقه آقای هاشمی مشهود بود. شاید هم احساس پشیمانی میکردند.
ما باید امید داشته باشیم تا این زمینهای ایجاد کند که یک مقدار از آن حالتهای احساسی و فاصلهدار با منطق و اعتدال جدا شوند. این در واقع باعث شکلگیری آن جامعه سیاسی ایدهآلی میشود که یک چارچوب معقول در مخالفتها و موافقتهای سیاسی پذیرفته شده.
آن دو جبههای که حالا به هر عنوان سنتی و مدرن، اصولگرا و اصلاحطلب و معتدل و غیرمعتدل آنها را میبینیم، بتوانند همدیگر را تحمل کنند و این اختلاف سلیقه را در قالب یک روش دموکراتیک و بدون خشونت بین خودشان حل کنند.
این امر در صورت اتحاد اصولگراها قابل عملتر است تا وقتی که تفرقهای باشد و هر کدام برای اینکه در اصولگرایی به خیال خود یک درخششی پیدا کنند بر دیگری پیشی بگیرند. مثل حالتی که زمان آقای هاشمی گاهی دیده میشد و افراد برای اینکه جایگاه خود را در آن مجموعه مستحکم کنند از هم سبقت میگرفتند و اظهارات تند و خشن نسبت به آقای هاشمی داشتند. اگر امروز آنها به این نتیجه برسند که آن برخوردها نه اسلامی بوده و نه بر مبنای اصول اخلاقی و نه مورد توجه مردم، امید به تعامل سازنده بیشتر میشود و آینده سیاسی بهتری برای کشور خواهیم داشت.
به نظر شما پیام اتفاق روز تشییع چه بود؟
به نظر من پیام آن روز دو نکته داشت نکته اول آن در واقع تجلیل از شخصیت آقای هاشمی بود. اینکه قضاوت درباره شخصیتی مثل ایشان در افکار عمومی با یک سخنرانی در بین جمعهای محدود دانشگاه یا همایشها یا سرمقالهها شکل نمیگیرد. افکار عمومی دراین موارد تابع یک رزومه طولانی شاید چند دههای است. ٣٧ سال بعد از انقلاب این یک پیام بود که شخصیتهای کشور نه توسط گویندگان و نویسندگان داخلی و نه توسط رسانههای بیرون جایگاهشان نزد مردم از بین نمیرود. در واقع همان وضعیتی که ما در مورد امام داشتیم بدترین تبلیغات جهانی و بیادبانهترین توهینها را نسبت به او میکردند.
ولی دیدیم مردم از آغاز تا انجام نسبت به امام چه رفتاری را داشتند. به نظر من در مورد آقای هاشمی یک درجه پایینتر یک تشییع بینظیر بعد از امام بود. این نشاندهنده آن است یک مجموعه که فکر میکند افکار عمومی با تلاش آنها شکل میگیرد سخت در اشتباهند.
افکار عمومی با محور ارزشهای وجودی شخصیتها شکل میگیرد. آنها میفهمند اینطور نیست که فریب این مسائل را بخورند. همین انتخابات سال قبل خودش حامی پیامی بود. البته روز تشییع یک پیام هم برای مجموعه سیاسیون داشت که میتوانیم یک جامعهای داشته باشیم که با وجود اختلاف نظر در کنار همدیگر باشیم. میتوانیم جامعهای باشیم که حرفهای خود را بزنیم ولی در آن خشونت و برخوردهای نامتعادل وجود نداشته باشد. به هرحال منطق و سلایق مختلفی وجود دارد. افراد مختلفی حالا درست یا غلط مسائلی برای آنها پیش میآید و در محدودیت قرار میگیرند. یا نه طبق یک سلیقه و استدلالی ممکن است شرایط ویژهای تحمیل شود. شما در مراسم تشییع افرادی را میدیدید که حدود ٤ الی ٥ سال است گرفتار مسائل زندان و امثال اینها بودند. ولی با چشم گریان مثل بقیه مردم حضور داشتند.
علاقه به کسانی مثل هاشمی که در داخل نظام بودند در واقع به معنای علاقه به اصل نظام است. حالا اگر کسی منتقد است و در مورد او بیمهری انجام شده به هیچوجه به معنای نفی آن علاقه و اصل نظام نیست. تبلیغاتی که از بیرون میشود و اینها را منتسب به بیعلاقگی و زده شدن از نظام همان قدر غلط است که در داخل یک عده بخواهند برای احیانا بیرون کردن از صحنه افراد را طرد کنند.
شما نسبت به تصویری که رسانه خارجی از آقای هاشمی داد اعتراض دارید البته یک تصویر عجیب صدا و سیمای خود ما هم از آقای هاشمی در قاب تلویزیون ارایه داد نظر شما در این رابطه چیست؟
من در رابطه با صدا و سیمای داخلی صحبت نکردم؛ نقد آن در جای خودش قرار دارد. دوستانی هستند که آن نقد را جواب دادند. آنهایی که به صدا سیما میروند باید نقد کنند.
آقایان ناطقنوری، حاجآقا مهدی طباطبایی و آقای انصاری صحبتهای خوبی کردند. بالاخره دیر یا زود آنها هم به این نتیجه خواهند رسید این برنامهها و حذف یک شخصیتی در رسانه و در برنامههای مختلف جایگاه مردمی آن شخصیت را تحت تاثیر قرار نمیدهد.
عصبانیت من بیشتر نسبت به صحبتی بود که در یکی از رسانههای خارجی شد هر چند هر کدام از ما این روزها به خاطر شوکی که از فوت آقای هاشمی به ما وارد شد، ناراحت هستیم.
من نگفتم چرا سخن مخالفی را نقل کردید. بلکه احساس کردم درست در شب دوم رحلت آقای هاشمی که همه در تلاشند یک تشییع باشکوه برگزار کنند و از مردم برای تجلیل دعوت میکنند، اینها شروع کردند دو روز متوالی علیه آقای هاشمی یک طرفه صحبت کردند.
به نظر شما شوراها برای اصلاحطلبها و میانهروها مهمتر است یا ریاستجمهوری؟
هر دو به نظر من مهم است، هر کدام ابعاد خاص خودش را دارد. ما امیدوار هستیم مجموعه نیروهای سیاسی در انتخابات آینده به نفع مصالح ملی کشور عمل کنند. اولا هر مجموعه و هر جبههای باید وحدت خود را حفظ کند و برخوردهای معقول و منطقی داشته باشد. دنبال این باشند که ما با وجود شرایطی که در داخل کشور داریم از مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گرفته تا مشکلاتی که در سیاست خارجی و روابط بینالملل با آن مواجه هستیم و این ورطه هولناکی که در اطراف ما از ترور و خشونت و به هم ریختگی وجود دارد چگونه عمل کنیم. چه افرادی را روی کار بیاوریم که واقعا بتوانند قدم بهتری بردارند نه اینکه یکی بیاید و همهچیز را به یکباره دگرگون کند. به نظرم اگر مردم در انتخابات حضور پیدا کنند نباید نگران بود. انشاءالله وضعیت مطلوبی برای سرنوشت مردم رقم بخورد.