درام خاکستریهای دهه ۵۰
فیلم سیانور،آخرین ساخته بهروز شعیبی، میتوانست سیاسیترین فیلم تاریخ سینمایایران لقب بگیرد، اما کارگردان با برشی از یکی از حساسترین برهههای تاریخ معاصر کشور به سراغ روایت عاشقانه خود در فیلم رفته است.
به گزارش ایلنا، روزنامه قانون در آخرین شماره خود به نقد فیلم سیانور پرداخته است.
نقد فیلم سیانور به قلم ایلیا پیرولی بدین شرح است؛
فیلم سیانور،آخرین ساخته بهروز شعیبی، میتوانست سیاسیترین فیلم تاریخ سینمایایران لقب بگیرد، اما کارگردان با برشی از یکی از حساسترین برهههای تاریخ معاصر کشور به سراغ روایت عاشقانه خود در فیلم رفته است.
فیلم به دلیل ضعف فیلمنامه و استفاده نکردن از قواعد پیرنگی مناسب، پر از خلأهای روایی است که همین مساله موجب شده تا نتواند روایت عاشقانه را از نگاه خود به تماشاگر انتقال دهد. بهعبارتی دیگر فیلم، بین تاریخ و روایت عاشقانه سردرگم است و نتوانسته تکلیف خود را برای قرارگرفتن در یکی از این دو ژانر روشن کند.
سیانور دارای فرم است
البته سیانور دارای فرم است. شاید وجه مثبت فیلم در این موضوع خلاصه شده باشد. استفاده مناسب کارگردان از نام سیانور و اینکه کارگردان فضا را به خوبی در فیلم نشان میدهد، برگرفته از همان فرم فیلم است و در این فیلم مشاهده میکنیم که با وجود تمام ضعفهایی که گفته شد و در ادامه خواهیم گفت، فیلم جهان خود را میسازد.
طراحی صحنه مناسب فیلم
فیلم دارای تکنیک خوبی است. فیلمبرداری تا حدودی توانسته ضعفهای کارگردانی را بپوشاند. یکی دیگر از نقاط مثبت فیلم، طراحی صحنه آن است. با آنکه این فیلم اواسط دهه ۵۰ شمسی را روایت میکند اما دارای طراحی صحنه و لباس مناسب است. این طراحی صحنه در بیشتر صحنهها به کمک فیلم آمده است و بار دیالوگ پردازیها، نامناسب و شخصیتهای ساخته نشده را به دوش کشیده است.
شخصیتهایی که باورپذیر نیستند
شخصیتهای فیلم، شکل نگرفتهاند و این شخصیتها به دلیل نبود پردازش مناسب، به تیپ بیشتر شباهت دارند. این همان ضعف فیلمنامه است که در ابتدا گفتیم و فیلمنامه دارای حفرههای عمیقی است. سرگردانی کارگردان و فیلمنامه نویس که فیلم عاشقانه یا سیاسی است و نبود آشنایی عمیق با دوره روایت شده از تاریخ معاصر ایران، باعث شده تا شخصیتها ساخته نشوند. این مساله به خوبی نشان میدهد که چرا این فیلم میتوانست به بهترین فیلم سیاسی ایران تبدیل شود اما اینگونه نشده است.
به نظر میرسد که شعیبی به دنبال دغدغه خود که همان داستان عاشقانه است، رفته و به همین دلیل، وقتی مساله کارگردان فیلم سیاسی نباشد، شناخت کارگردان هم نمیتواند به فضاسازی و شخصیت پردازی کمک کند. به شخصیت مهدی هاشمی و یا تقی شهرام در فیلم توجه کنید که چقدر ضعیف ارائه شده اند. تقی شهرام یک تروریست است اما در فیلم به نوعی دیگر نشان داده میشود. نبود شناخت کارگردان و مهمتر از آن، نبود دغدغه فیلمساز برای یک فیلم تاریخی، باعث شده تا شخصیتها باور پذیر نشوند و به تیپ نزدیکتر شوند.
سردرگمی کارگردان میان فیلم عاشقانه یا سیاسی
سیانور به دورانی از تاریخ ایران میپردازد که در آن سازمانی به نام مجاهدین خلق، دچار اختلافات درونی شده و به دو گروه تبدیل میشوند. کارگردان با آنکه میخواهد در دل این تاریخ، روایتی عاشقانه داشته باشد اما به دلیل اینکه برشی از واقعیت یک تاریخ را همراه این درام دارد، دچار اشکال اساسی میشود. اصولا فیلمهایی که در بستر تاریخی شکل میگیرند، یا میخواهند برشی از تاریخ را روایت کنند و یا اینکه فضای سیاسی و اجتماعی آن دوران را در یک بستر تاریخی نشان دهند. فیلمهای بر باد رفته،کازابلانکا و نمونه ایرانی آن، امکان مینا از آثاری هستند که میخواهند فضای اجتماعی سیاسی را در دورهای از تاریخ در قالب درام نشان دهند. فیلمهایی مثل شیر صحرا، لورنس عربستان و... نیز فیلمهایی هستند که به شکل واقعی برههای از تاریخ را نشان میدهند. آیا فیلم سیانور در این قالبها گنجانیده میشود؟ پرواضح است که گنجاندن عاشقانه سطحی از سوی کارگردان در دل این واقعه تاریخی به فیلم کمکی نکرده است. کارگردان تلاش کرده است که به صورت سربسته با نگاهی تاریخی به آن برهه حساس، روایت عاشقانه خود را به جلو هدایت کند اما این موضوع به ضعف اصلی فیلم تبدیل میشود.
به هر حال فیلم سیانور باز هم نسبت به سایر فیلمهای از این نوع، بسیار جلوتر است. جدا از اینکه مضمون فیلم، دچار آشفتگی است اما میتواند یکی از بهترین فیلمهای چند سال اخیر سینمای ایران لقب بگیرد. فیلم سیانور، روایتی آشفته از تاریخ سیاسی یک سازمان در قالب داستانی عاشقانه است.