زن به همراه برادرش همسرش را کشت
مردی که با همدستی خواهرش، داماد خانوادهشان را کشته بود، پس از ١٠ ماه زندگی پنهانی، دستگیر شد.
به گزارش ایلنا به نقل از اعتماد؛ این مرد در اعترافهایش گفت که چون داماد افغان میخواسته خواهر و بچههایش را تنها بگذارد و با فروش اموالش به افغانستان برگردد او را کشته است.
ماجرا از این قرار بود که اوایل بهمن سال گذشته زنی ایرانی به پلیس جنایی غرب استان تهران رفت و با طرح شکایتی از ناپدید شدن شوهر ٣٧ سالهاش که افغان بود خبر داد.
زن جوان به پلیس گفت: «زمانی که ١٣ ساله بودم به اجبار خانوادهام با مردی افغان که در خرید و فروش احشام فعالیت میکرد و وضع مالی خوبی داشت، ازدواج کردم. ما ٤ فرزند داشتیم. او دو روز پیش برای رفتن به محل کارش خانه را ترک کرد و دیگر بازنگشت.»
تحقیقات پلیس به آنجا رسید که معلوم شد این زن ایرانی با شوهر افغانش اختلافهایی داشته و حتی مرد جوان تصمیم داشته خانه و اموالش را به فروش برساند اما همسرش با این کار او مخالفت کرده است.
همین سرنخها کافی بود که ماموران احتمال دهند زن جوان از سرنوشت شوهرش باخبر است.
کارآگاهان جنایی با هماهنگی قضایی زن جوان را به عنوان تنها مظنون این پرونده بازداشت کردند.
این زن در بازجوییهای اولیه اظهارات ضد و نقیضی را مطرح کرد و گفت که از سرنوشت شوهرش بیخبر است، اما او بعد از یک هفته اعتراف کرد که با کمک برادرش شوهرش را کشته و جسدش را در جاده ساوه رها کرده است.
ماموران به محل رها کردن جسد اعزام شدند، اما آن را پیدا نکردند. تا اینکه چند هفته پیش ماموران ساوه جسد این مرد را زیر یکی از پلهای این منطقه کشف کردند.
بررسیهای پلیسی نشان میداد او بر اثر شلیک گلوله ازپای درآمده است. با اعتراف همسر مقتول، ماموران برای دستگیری برادر او به خانهاش اعزام شدند، اما در خانهاش نبود و کسی از او خبر نداشت. این مرد به اتهام قتل تحت تعقیب پلیس قرار گرفت، اما مدام مخفیگاهش را تغییر میداد. سرانجام پس از ١٠ ماه عملیات پلیسی، آخرین مخفیگاه او در خانهای روستایی در اطراف شهر یاسوج به دست آمد و بلافاصله دستگیر شد.
او دیروز با انتقال به پلیس آگاهی در بازجویی به قتل داماد خانواده اعتراف کرد. او گفت: «خواهرم در نوجوانی به اجبار خانواده با مردی افغان ازدواج کرد. این مرد خواهرم را همیشه اذیت میکرد و حاضر به طلاق دادن خواهرم نبود. خواهرم زندگی سختی داشت و مدام از مشکلات زندگیاش برایم میگفت. چند بار با شوهرش حرف زدم تا از این رفتارهایش دست بردارد، اما بیفایده بود. خواهرم انگار در آن خانه حق و حقوقی نداشت. این اواخر خواهرم متوجه شده بود که شوهرش میخواهد خانه و حتی دامهایشان را بفروشد و با تنها گذاشتن خواهرم و بچههایش، به افغانستان بازگردد. خواهرم با اطلاع از این ماجرا با شوهرش درگیر شد و با التماس از او خواست دست از این کار بردارد، اما دامادمان به حرفهای خواهرم توجهی نمیکرد و میخواست با فروش اموال و خانه به کشورش بازگردد.
همین باعث شد که خواهرم نقشه قتل شوهرش را طراحی کند. آن شب به خانهشان رفتم. با دامادمان دعوایم شد و با سلاحی که برده بودم، او را به قتل رساندم. بعد هم جسد را دو نفری به زیر پل ساوه ـ تهران انداختیم و سپس فرار کردم.»
با اعتراف عامل جنایت، او روانه زندان شد تا به زودی صحنه جنایت را بازسازی کند.