دلایل داماد شدن جوانی در آستانه اعدام
وحید پس از پذیرفتن شرایط مادر دختر، قرار است پس از گذراندن دوران محکومیتش از جنبه عمومی جرم - که مدت ۳ سال تعیین شده و دو سال دیگر به پایان میرسد - به آغوش خانوادهاش برگردد. اما پیش از هر اقدامی قرار است هر چه زودتر با مرخصی چند روزه از زندان مراسم عقدکنان او و مرجان برگزار شود.
دانشجوی ۲۲ سالهای که بهجرم تعرض به یک دختر ۱۶ ساله به اعدام محکوم شده بود، در حالی که یک سال شب و روز با کابوس مرگ بر فراز چوبه دار روبهرو بود وقتی از زندان به دادگاه تجدید نظر احضار شد نمیدانست چه سرنوشتی در انتظارش است اما وقتی منشی دادگاه متن درخواست مادر دختر جوان را خواند شوکزده در جای خود میخکوب شد.
به گزارش ایلنا به نقل از ایران، این مادر در نامهای به قضات دادگاه نوشته بود: «اگر این جوان محکوم به مرگ با دخترم «مرجان» ازدواج کند و خانهای ۵۰۰ میلیون تومانی به عنوان مهریه به نامش کند و تعهد بدهد با دخترم خوشرفتاری کند، حاضرم از اعدامش بگذرم و او را به عنوان دامادم بپذیرم.
«وحید» در حالی که نمیدانست از خوشحالی بگرید یا بخندد، با اطلاع از این ماجرا چند دقیقهای سکوت کرد. انگار نمیتوانست باور کند. راه نجاتی برای رهایی از مرگ برایش مهیا شده و به دامادی خانوادهای پذیرفته میشود که تا دیروز خواستار اعدامش بودند.
گفتوگو با متهم:
* بهچه جرمی دستگیر شدهای؟
تعرض به دختریکه دوستش داشتم ...
* چطوری با آن دختر آشنا شدی؟
مرجان دختر همسایهمان بود. نمیدانم، یک وسوسه شیطانی بود، اشتباه بود یا راه احمقانهای برای ازدواج با او. اما اعدام نصیبم شد و حالا میبینم که کابوس یک سالهام به پایان رسیده است.
* چگونه با او آشنا شدی؟
یک روز عصر مرجان به در خانه ما آمد تا با مادرم صحبت کند. او را به خانه دعوت کردم در حالی که مادرم در خانه نبود و من اسیر دام شیطان شدم.
* علاقهات به او در چه حدی بود؟ چرا بهخواستگاریاش نرفتی؟
او تنها ۱۶ سال داشت و فکر میکردم اگر به خواستگاریاش بروم مادرش با درخواستم مخالفت کند اما اشتباه میکردم.
* آیا مرجان هم میدانست که تو او را دوست داری؟
نمیدانم چون ارتباط زیادی با هم نداشتیم.
* در این مدت زندان را چطور گذراندی؟
مشغول آموزش بودم. دائم در حال توبه. من گناه کبیرهای انجام داده بودم و هر روز عذاب وجدان داشتم.
* زمان دستگیری مشغول به چه کاری بودی؟
درس میخواندم، دانشجوی ترم سوم بودم.
* با پدر و مادرت زندگی میکنی؟
پدرم سالها پیش فوت شده و مادرم هزینه تحصیلم را میداد.
* با توجه به اینکه مادر مرجان چنین پیشنهادی به تو داده، چه نظری داری؟ آیا با مرجان ازدواج میکنی؟
بله، با همه احساسم ازدواج میکنم و امیدوارم خوشبختش کنم.
* آیا ازدواجت فقط بهخاطر رهایی از اعداماست یا ...؟
نه، من واقعا مرجان را دوست دارم.
* تعهدت برای تأمین خوشبختیاش چیست؟
قول میدهم تمام نیازهایش را فراهم کنم و همیشه تکیهگاهش باشم.
* توصیهات به سایر جوانها که شرایطی مشابه تو دارند، چیست؟
اگر واقعا کسی را برای ازدواج دوست دارند حتما از راه و رسمش اقدام کنند. وقتی برای ورود به خانهای در هست، نباید از دیوار وارد شد.
براساس این گزارش، وحید پس از پذیرفتن شرایط مادر دختر، قرار است پس از گذراندن دوران محکومیتش از جنبه عمومی جرم - که مدت ۳ سال تعیین شده و دو سال دیگر به پایان میرسد - به آغوش خانوادهاش برگردد. اما پیش از هر اقدامی قرار است هر چه زودتر با مرخصی چند روزه از زندان مراسم عقدکنان او و مرجان برگزار شود.